depressive

/dəˈpresɪv//dɪˈpresɪv/

معنی: غم افزا، افسرده کننده، متعدی، دژمگر
معانی دیگر: افسرده، افسرده روان، حزن انگیز، اندوه آور، (روان پزشکی - وابسته به اندوه ساری) اندوه سارانه، افسرده ساز، افسردگی انگیز

جمله های نمونه

1. both her parents were depressive and so she too may . . . .
والدین او هر دو افسرده روان بودند و لذا او هم . . .

2. He's no longer a depressive character.
[ترجمه گوگل]او دیگر یک شخصیت افسرده نیست
[ترجمه ترگمان]اون دیگه یه شخصیت افسرده کننده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her mother is a manic depressive.
[ترجمه گوگل]مادرش یک شیدایی افسرده است
[ترجمه ترگمان]مادر او افسرده کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. While a number of depressive illnesses treated by psychiatrists seem to have no link with environmental stress, many more do.
[ترجمه گوگل]در حالی که به نظر می‌رسد تعدادی از بیماری‌های افسردگی که توسط روانپزشکان درمان می‌شوند هیچ ارتباطی با استرس محیطی ندارند، بسیاری از بیماری‌های دیگر ارتباطی با استرس محیطی ندارند
[ترجمه ترگمان]در حالی که به نظر می رسد که بسیاری از بیماری های افسرده که توسط روان پزشکان درمان می شوند، ارتباطی با استرس محیطی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Anthony Storr shows how these depressive fears were magically transmuted in the literary sphere.
[ترجمه گوگل]آنتونی استور نشان می‌دهد که چگونه این ترس‌های افسرده به طرز جادویی در حوزه ادبی تغییر شکل داده‌اند
[ترجمه ترگمان]آنتونی Storr نشان می دهد که چگونه این ترس ها به طور جادویی در فضای ادبی گنجانده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Defining rigorously what constitutes a clinically significant depressive illness is problematic, regardless of the age range under consideration.
[ترجمه گوگل]بدون در نظر گرفتن محدوده سنی مورد بررسی، تعیین دقیق آنچه که یک بیماری افسردگی بالینی مهم را تشکیل می دهد، مشکل ساز است
[ترجمه ترگمان]تعریف شدید آنچه که یک بیماری افسرده افسردگی را تشکیل می دهد مشکل است، صرف نظر از محدوده سنی که در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many young people are struggling with a depressive illness that requires medical treatment.
[ترجمه گوگل]بسیاری از جوانان با یک بیماری افسردگی دست و پنجه نرم می کنند که نیاز به درمان پزشکی دارد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از جوانان در حال مبارزه با یک بیماری افسردگی هستند که نیازمند درمان پزشکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Many are suffering from severe depressive illnesses, often with persecutory ideas or delusions.
[ترجمه گوگل]بسیاری از بیماری های افسردگی شدید، اغلب با ایده های آزاردهنده یا توهم رنج می برند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد مبتلا به بیماری های افسرده مبتلا به افسردگی روحی، اغلب با ایده های persecutory و یا delusions رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Indeed, depressive traits are more in evidence than paranoid tendencies.
[ترجمه گوگل]در واقع، ویژگی های افسردگی بیشتر از تمایلات پارانوئیدی مشهود است
[ترجمه ترگمان]در واقع، ویژگی های افسردگی بیشتر از گرایش ها پارانویایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He suffered, like Vincent, from depressive attacks, of a kind now seen as indicating acute anxiety neurosis.
[ترجمه گوگل]او مانند وینسنت از حملات افسردگی رنج می برد، نوعی که اکنون نشان دهنده روان رنجوری حاد اضطرابی است
[ترجمه ترگمان]او نیز مانند وینسنت از حمله های افسردگی رنج می برد، از نوعی که در حال حاضر در معرض نگرانی شدید عصبی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Depressive illness can result in suicidal thoughts and there may or may not be expression of intent.
[ترجمه گوگل]بیماری افسردگی می تواند منجر به افکار خودکشی شود و ممکن است قصد وجود داشته باشد یا نباشد
[ترجمه ترگمان]بیماری depressive می تواند منجر به خودکشی شود و یا ممکن است بیان نیت نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As we've previously reported, depressive symptoms seem to be alleviated by increasing omega-3 fatty acid intake, commonly found in fish.
[ترجمه گوگل]همانطور که قبلاً گزارش داده ایم، به نظر می رسد علائم افسردگی با افزایش مصرف اسیدهای چرب امگا 3 که معمولاً در ماهی یافت می شود، کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]همانطور که قبلا گزارش شد، به نظر می رسد علائم افسردگی با افزایش مصرف اسیده ای چرب امگا ۳ که معمولا در ماهی یافت می شود، کاهش پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It can change a depressive, lethargic person into a happy, active one.
[ترجمه گوگل]این می تواند یک فرد افسرده و بی حال را به فردی شاد و فعال تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]می تواند فرد افسرده و بی حال را به یک فرد شاد و فعال تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The shared delusion remained during the major depressive episode and remission of his depression.
[ترجمه گوگل]توهم مشترک در طول دوره افسردگی اساسی و بهبود افسردگی او باقی ماند
[ترجمه ترگمان]این توهم مشترک در طول اپیزود افسردگی اصلی و بهبود افسردگی او باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غم افزا (صفت)
gloomy, oppressive, bleak, depressive

افسرده کننده (صفت)
depressive

متعدی (صفت)
transitive, oppressive, depressive

دژمگر (صفت)
depressive

انگلیسی به انگلیسی

• dispiriting, discouraging, saddening, tending to depress
one suffering from depression
something that is depressive causes you to feel sad and lacking in energy.
a depressive person is someone who often suffers from depression.

پیشنهاد کاربران

حزن انگیز
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : depress
✅️ اسم ( noun ) : depression / depressive / depressant
✅️ صفت ( adjective ) : depressed / depressing / depressive
✅️ قید ( adverb ) : depressingly
ملال آور، ملال انگیز
ناراحت کننده، تو مخی

بپرس