1. His pessimism has the effect of depressing everyone.
[ترجمه گوگل]بدبینی او باعث افسردگی همه می شود
[ترجمه ترگمان]بدبینی او موجب افسردگی همگان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بدبینی او موجب افسردگی همگان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We found it a deeply depressing experience.
[ترجمه گوگل]ما آن را تجربه ای عمیقاً افسرده کننده یافتیم
[ترجمه ترگمان]ما آن را تجربه بسیار depressing یافتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما آن را تجربه بسیار depressing یافتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Everything is a bit depressing at the moment, but I carry on in the belief that good times are just around the corner.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر همه چیز کمی افسردهکننده است، اما من با این باور ادامه میدهم که روزهای خوب نزدیک است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر همه چیز کمی افسرده کننده است، اما من اعتقاد دارم که زمان های خوب درست در گوشه اتاق قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر همه چیز کمی افسرده کننده است، اما من اعتقاد دارم که زمان های خوب درست در گوشه اتاق قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I won't go into all the depressing details; suffice it to say that the whole affair was an utter disaster.
[ترجمه گوگل]من وارد تمام جزئیات ناراحت کننده نمی شوم کافی است بگوییم که کل ماجرا یک فاجعه مطلق بود
[ترجمه ترگمان]من به جزئیات غم انگیز نخواهم رفت، کافی است بگویم که این ماجرا یک فاجعه تمام عیار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من به جزئیات غم انگیز نخواهم رفت، کافی است بگویم که این ماجرا یک فاجعه تمام عیار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It's depressing how many people there are chasing so few jobs.
[ترجمه گوگل]افسرده است که چه تعداد از مردم به دنبال مشاغل کمی هستند
[ترجمه ترگمان]ناراحت کننده است که چه تعداد از مردم در حال دنبال کردن چند شغل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ناراحت کننده است که چه تعداد از مردم در حال دنبال کردن چند شغل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. After the depressing events of the last few months, Mina felt that it was time to put a little joie de vivre back into their lives.
[ترجمه گوگل]پس از وقایع افسرده کننده چند ماه اخیر، مینا احساس کرد که زمان آن رسیده است که کمی شادی زنده را به زندگی خود بازگرداند
[ترجمه ترگمان]پس از اتفاقات depressing در چند ماه گذشته، مینا احساس کرد که زمان آن رسیده است که زندگی خود را به زندگی خود بازگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پس از اتفاقات depressing در چند ماه گذشته، مینا احساس کرد که زمان آن رسیده است که زندگی خود را به زندگی خود بازگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. There is nothing more depressing than a seaside town in low season.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز افسرده کننده تر از یک شهر ساحلی در فصل کم نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز بدتر از یک شهر کنار دریا در فصل پایین وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز بدتر از یک شهر کنار دریا در فصل پایین وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I find this weather so depressing.
[ترجمه گوگل]به نظر من این آب و هوا بسیار ناامید کننده است
[ترجمه ترگمان] این هوا رو خیلی افسرده کننده می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این هوا رو خیلی افسرده کننده می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Living in Bootham these days can be depressing.
[ترجمه گوگل]زندگی در بوتهام این روزها می تواند افسرده کننده باشد
[ترجمه ترگمان]زندگی در Bootham این روزها ممکن است ناراحت کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زندگی در Bootham این روزها ممکن است ناراحت کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It's a depressing thought.
[ترجمه گوگل]این یک فکر افسرده است
[ترجمه ترگمان]فکر غم انگیزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فکر غم انگیزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Everywhere looks so grey and depressing in winter.
[ترجمه گوگل]همه جا در زمستان بسیار خاکستری و افسرده به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]در زمستان، همه جا بسیار خاکستری و افسرده به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در زمستان، همه جا بسیار خاکستری و افسرده به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I found the whole business very depressing.
[ترجمه گوگل]من کل تجارت را بسیار افسرده کننده دیدم
[ترجمه ترگمان] من کل کسب وکار رو خیلی افسرده کننده پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من کل کسب وکار رو خیلی افسرده کننده پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The film is alternately depressing and amusing.
[ترجمه گوگل]فیلم به طور متناوب افسرده کننده و سرگرم کننده است
[ترجمه ترگمان]این فیلم به طور متناوب ناراحت کننده و سرگرم کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این فیلم به طور متناوب ناراحت کننده و سرگرم کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I find politics infinitely depressing: none of the parties appeal to me.
[ترجمه گوگل]من سیاست را بی نهایت افسرده می دانم: هیچ یک از طرفین برای من جذابیت ندارند
[ترجمه ترگمان]سیاست را بسیار ناراحت کننده می یابم؛ هیچ یک از طرفین از من درخواست استیناف نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سیاست را بسیار ناراحت کننده می یابم؛ هیچ یک از طرفین از من درخواست استیناف نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید