depreciable

/dəˈprɪʃəbəl//dəˈprɪʃəbəl/

از ارزش افتادنی، تنزل پذیر، استهلاک پذیر، مستهلک شدنی، کم بها شدنی

جمله های نمونه

1. Accounting or book-value ROI assumes straight-line depreciation of depreciable assets and a constant cash flow from one year to another within a given timeframe, say three years.
[ترجمه گوگل]ROI حسابداری یا ارزش دفتری استهلاک مستقیم دارایی های استهلاک پذیر و یک جریان نقدی ثابت از سالی به سال دیگر را در یک بازه زمانی معین، مثلاً سه سال، فرض می کند
[ترجمه ترگمان]\"Accounting\" یا \"ارزش دفتری\"، استهلاک خط مستقیم دارایی های depreciable را فرض می کند و یک جریان نقدی ثابت از یک سال به دیگری در یک بازه زمانی داده می شود، مثلا سه سال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All home office depreciable equipment meets the qualification.
[ترجمه گوگل]تمام تجهیزات استهلاک پذیر دفتر خانه واجد شرایط است
[ترجمه ترگمان]همه تجهیزات خانگی و تجهیزات خانگی واجد شرایط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Yulong Snow Mountain's cableway depreciable life of 10 years, we estimate that 2009 cable must be modified.
[ترجمه گوگل]عمر استهلاکی کابلی Yulong Snow Mountain 10 سال است، ما تخمین می زنیم که کابل 2009 باید اصلاح شود
[ترجمه ترگمان]برآورد می شود که یخچال یولانگ به مدت ۱۰ سال زندگی خود را تغییر داده و تخمین زده می شود که کابل ۲۰۰۹ باید تغییر یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To establish a fund for replacing depreciable assets.
[ترجمه گوگل]ایجاد صندوقی برای جایگزینی دارایی های استهلاک پذیر
[ترجمه ترگمان]برای ایجاد یک صندوق برای جایگزینی دارایی ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Certain types of depreciable assets, such as automobiles and trucks, sometimes are traded in on new assets of the same kind.
[ترجمه گوگل]برخی از انواع خاصی از دارایی های استهلاک پذیر، مانند خودروها و کامیون ها، گاهی با دارایی های جدید از همان نوع معامله می شوند
[ترجمه ترگمان]برخی از انواع دارایی ها مانند ماشین ها و کامیون ها، گاهی در دارایی های جدید مشابه با هم مبادله می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The straight-line method of depreciation divides the depreciable cost evenly over the useful life of an asset.
[ترجمه گوگل]روش استهلاک خط مستقیم هزینه استهلاک پذیر را به طور مساوی بر طول عمر مفید یک دارایی تقسیم می کند
[ترجمه ترگمان]روش خط مستقیم استهلاک هزینه depreciable را به طور مساوی بر زندگی مفید یک دارایی تقسیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Average total value of depreciable fixed assets n.
[ترجمه گوگل]میانگین ارزش کل دارایی های ثابت استهلاک پذیر n
[ترجمه ترگمان]میانگین کلی دارایی های ثابت depreciable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thus, security investments generally are capital assets, but items of real and depreciable property used in the business are not.
[ترجمه گوگل]بنابراین، سرمایه‌گذاری‌های امنیتی عموماً دارایی‌های سرمایه‌ای هستند، اما اقلام دارایی واقعی و استهلاک‌پذیر مورد استفاده در کسب‌وکار چنین نیستند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، سرمایه گذاری های امنیتی عموما دارایی های سرمایه هستند، اما اقلام مورد استفاده در معاملات املاک و مستغلات که در این کسب وکار مورد استفاده قرار می گیرند، نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Capital Spare - is the parts within inventory that are purchased as spare parts for depreciable assets (e. g., capital equipment).
[ترجمه گوگل]سرمایه یدکی - قطعات موجود در موجودی است که به عنوان قطعات یدکی برای دارایی های استهلاک پذیر خریداری می شود (به عنوان مثال، تجهیزات سرمایه)
[ترجمه ترگمان]Spare سرمایه - قسمت هایی از موجودی است که به عنوان قطعات یدکی برای دارایی های depreciable خریداری می شوند گرم, تجهیزات سرمایه ای)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Determining depreciation is based on the construction cost, value, the liquidation costs and depreciable lives.
[ترجمه گوگل]تعیین استهلاک بر اساس هزینه ساخت، ارزش، هزینه های تصفیه و عمر قابل استهلاک است
[ترجمه ترگمان]تعیین استهلاک براساس هزینه ساخت، ارزش، هزینه کردن و زندگی depreciable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Under the Sum of the years digits method, the accountant applies a depreciable fraction to the net value of an asset to obtain the depreciation charge for that year.
[ترجمه گوگل]بر اساس روش مجموع ارقام سالها، حسابدار کسری قابل استهلاک را به ارزش خالص دارایی اعمال می کند تا هزینه استهلاک آن سال را بدست آورد
[ترجمه ترگمان]در روش مجموع ارقام، حسابدار بخش depreciable را به ارزش خالص یک دارایی اعمال می کند تا هزینه استهلاک را برای آن سال به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Article 16 In calculating the depreciation of a leased asset, the lessee should adopt a depreciation policy for leased assets consistent with that for depreciable assets which are owned by the lessee.
[ترجمه گوگل]ماده 16- در محاسبه استهلاک دارایی مورد اجاره، مستاجر باید سیاست استهلاک دارایی‌های اجاره‌ای را مطابق با سیاست دارایی‌های استهلاک‌پذیری که در مالکیت مستاجر است اتخاذ کند
[ترجمه ترگمان]ماده ۱۶ در محاسبه کاهش ارزش یک دارایی اجاره ای، the باید یک سیاست استهلاک برای دارایی های اجاره ای را اتخاذ کند که با آن برای دارایی های depreciable که متعلق به the است، سازگاری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The term "depreciation" refers to the systematic amortization of the depreciable amount through a definite method during the useful life of the fixed asset.
[ترجمه گوگل]اصطلاح «استهلاک» به استهلاک سیستماتیک مبلغ استهلاک پذیر از طریق روشی معین در طول عمر مفید دارایی ثابت اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]عبارت \"استهلاک\" به the سیستماتیک از مقدار depreciable از طریق روشی مشخص در طول عمر مفید دارایی ثابت اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The delivery truck in our example has an estimated life of 5 years, so the depreciation expense each year is 1/ or 2%, of the depreciable amount.
[ترجمه گوگل]کامیون تحویل در مثال ما دارای عمر تخمینی 5 سال است، بنابراین هزینه استهلاک هر سال 1/یا 2٪ از مقدار استهلاک پذیر است
[ترجمه ترگمان]کامیون تحویل در نمونه ما ۵ سال است که تخمین زده می شود، بنابراین هزینه استهلاک هر سال ۱ \/ ۲ درصد از مقدار depreciable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] استهلاک پذیر
[ریاضیات] مستهلک شونده، استهلاک پذیر، مستهلک شدنی، کم بها شدنی

انگلیسی به انگلیسی

• able to be lowered in value (of an item or a currency)

پیشنهاد کاربران

بپرس