deprecatory

/deprəkəˌtɔːriː//ˈdeprɪkətərɪ/

معنی: حاکی از نارضایتی یا بی میلی
معانی دیگر: نکوهشی، وابسته به تقبیح و زشت دانی، نهی آمیز، پوزش آمیز، پوزشی، معذرت آمیز

جمله های نمونه

1. the teacher's deprecatory remarks
سخنان نکوهش آمیز معلم

2. With a deprecatory grunt, the jackal again complied.
[ترجمه گوگل]با غرغر تحقیرآمیز، شغال باز هم قبول کرد
[ترجمه ترگمان]شغال با غرشی حاکی از عدم موافقت، دوباره اطاعت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Accordingly he is not fried besides oneself, deprecatory also employee is fried.
[ترجمه گوگل]بر این اساس او علاوه بر خودش سرخ نمی شود، کارمند مذموم نیز سرخ می شود
[ترجمه ترگمان]بر این اساس او به غیر از خود فرد سرخ شده و یا ناراضی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The subject of this eulogy murmured something deprecatory .
[ترجمه گوگل]موضوع این مداحی چیزی مذموم را زمزمه می کرد
[ترجمه ترگمان]این مدح و ستایش چیزی حاکی از عدم رضایت خاطر بر لب آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The respect is designed in colour, majority of the expert inside course of study is deprecatory employ deeper, darker color, may make a space more depressive in that way.
[ترجمه گوگل]احترام به رنگ طراحی شده است، اکثر متخصصان داخل دوره تحصیلی از رنگ‌های تیره‌تر و عمیق‌تر استفاده می‌کنند، ممکن است فضا را در این راه افسرده‌تر کند
[ترجمه ترگمان]این احترام به صورت رنگی طراحی شده است و اکثر افراد متخصص در داخل درس به عمد رنگ تیره تر و تیره تر را به کار می گیرند و ممکن است فضایی بیشتر از افسردگی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "And you have observed, my wife, " said Defarge, in a deprecatory manner, "the anguish of his daughter, which must be a dreadful anguish to him! "
[ترجمه گوگل]دفارگه با حالتی تحقیرآمیز گفت: "و تو مشاهده کردی، همسرم، رنج دخترش را که باید برای او عذاب وحشتناکی باشد!"
[ترجمه ترگمان]دوفارژ با لحنی حاکی از عدم رضایت خاطر گفت: همسر من، شما هم متوجه هستید که اندوه دخترش چه اندوه وحشتناکی است! \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the town that buys car become the order of the day in this loan, gong Haiyan is deprecatory however consume ahead of schedule.
[ترجمه گوگل]در شهری که ماشین می‌خرد در این وام به روز تبدیل می‌شود، گونگ هایان افتضاح است اما زودتر از موعد مصرف کنید
[ترجمه ترگمان]در شهری که خرید خودرو به ترتیب روز در این وام است، به هر حال زنگ زدن به زنگ خطر کمتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The steward stands facing him at the other side of the table, if so deprecatory a stance as his can be called standing.
[ترجمه گوگل]مهماندار روبه‌روی او در سمت دیگر میز می‌ایستد، اگر این موضع تحقیرآمیز است که می‌توان ایستادن نامید
[ترجمه ترگمان]پیشکار در طرف دیگر میز روبروی او می ایستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حاکی از نارضایتی یا بی میلی (صفت)
deprecatory

انگلیسی به انگلیسی

• condemning, critical; belittling, scornful
a deprecatory attitude or gesture shows that you disapprove of something.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : deprecate
اسم ( noun ) : deprecation
صفت ( adjective ) : deprecating / deprecatory
قید ( adverb ) : deprecatingly
ارزش چیزی را کم جلوه دادن ( Detracting )

بپرس