deprave

/diˈpreɪv//dɪˈpreɪv/

معنی: فاسد کردن، تباه کردن
معانی دیگر: (از نظر اخلاقی) منحرف کردن، کژ راه کردن، هرزه کردن

جمله های نمونه

1. Drinking too much alcoholic liquor often depraves a person's character.
[ترجمه گوگل]نوشیدن بیش از حد مشروبات الکلی اغلب شخصیت افراد را تخریب می کند
[ترجمه ترگمان]نوشیدن الکل بیش از حد الکل در شخصیت یک شخص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Pornography is defined by its ` tendency to deprave or corrupt '.
[ترجمه گوگل]هرزه‌نگاری با "تمایل به فساد یا فساد" تعریف می‌شود
[ترجمه ترگمان]Pornography با گرایش به deprave یا فاسد شدن تعریف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These films are likely to deprave the children.
[ترجمه گوگل]این فیلم ها احتمالا بچه ها را خوار می کند
[ترجمه ترگمان]این فیلم ها به احتمال زیاد کودکان را تحت تاثیر قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do sadistic films deprave the viewers?
[ترجمه گوگل]آیا فیلم های سادیستی بیننده را خوار می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا فیلم های sadistic بیننده را جذب می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cruelty depraves and corrupts.
[ترجمه گوگل]ظلم باعث فساد و تباهی می شود
[ترجمه ترگمان]ظلم و ستم، و فاسد کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was described as dangerous and depraved and a menace to society.
[ترجمه گوگل]او را خطرناک و فاسد و تهدیدی برای جامعه توصیف کردند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان فردی خطرناک و فاسد و تهدیدی برای جامعه توصیف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was totally depraved.
[ترجمه گوگل]او کاملاً فاسد بود
[ترجمه ترگمان] اون کاملا فاسد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Here Colin Turnbull's much publicized indignation at the depraved behaviour of the famine-stricken it is exceptional.
[ترجمه گوگل]در اینجا خشم بسیار علنی کالین ترنبول از رفتار فاسد قحطی زده‌ها استثنایی است
[ترجمه ترگمان]در اینجا کالین Turnbull خشم خود را نسبت به رفتار فاسد قحطی اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was shocked at her own depraved behavior.
[ترجمه گوگل]او از رفتار ناپسند خود شوکه شده بود
[ترجمه ترگمان]از رفتار فاسد خود یکه خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He thought we were all depraved gamblers.
[ترجمه گوگل]فکر می کرد همه ما قماربازهای فاسد هستیم
[ترجمه ترگمان]اون فکر می کرد ما قمار بازها فاسد هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Who's the most depraved character you've apprehended?
[ترجمه گوگل]فاسدترین شخصیتی که دستگیر کردی کی بوده؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی the شخصیتی است که شما دستگیر کردید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But our cravings may not be as depraved as they seem - they start out as healthy needs in our childhood.
[ترجمه گوگل]اما هوس های ما ممکن است آنقدرها که به نظر می رسد فاسد نباشد - آنها به عنوان نیازهای سالم در دوران کودکی ما شروع می شوند
[ترجمه ترگمان]اما cravings ممکن است آنطور که به نظر می رسند، فاسد نباشند - آن ها به عنوان نیازهای سالم در دوران کودکی ما شروع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In my view this book would deprave young children.
[ترجمه گوگل]به نظر من این کتاب کودکان خردسال را تباه می کند
[ترجمه ترگمان]به عقیده من این کتاب کودکان خردسال خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We deprave straw with ordinary compost method, and find out optimum condition of straw depravity.
[ترجمه گوگل]کاه را با روش کمپوست معمولی تخریب می کنیم و شرایط بهینه فساد کاه را می یابیم
[ترجمه ترگمان]ما کاه را با روش کود معمولی فاسد می کنیم و شرایط مطلوب را در هرزگی پیدا می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فاسد کردن (فعل)
ruin, addle, corrupt, rot, spoil, bastardize, canker, debauch, deprave, taint, vitiate, erode

تباه کردن (فعل)
destroy, corrupt, deprave, gangrene, vitiate

انگلیسی به انگلیسی

• corrupt, debauch, lead astray, degenerate

پیشنهاد کاربران

The difference between "depravity" and the archaic term "pravity" lies in their usage, etymology, and nuance:
- - -
### 1. Depravity ( فساد اخلاقی / انحراف شدید )
- Meaning: Extreme moral corruption or wickedness.
...
[مشاهده متن کامل]

- Usage: Common in modern English to describe profound moral decay ( e. g. , "the depravity of war crimes" ) .
- Root: From Latin "depravare" ( to distort, corrupt ) , emphasizing a fall from goodness.
- Example:
- "His acts of cruelty revealed utter depravity. "
- فارسی: �خشونت های او نشان دهنده فساد اخلاقی مطلق بود. �
- - -
### 2. Pravity ( فساد / انحراف - قدیمی )
- Meaning: Moral corruption ( similar to depravity but less severe ) .
- Usage: An archaic term rarely used today; replaced by "depravity. "
- Root: Directly from Latin "pravitas" ( crookedness, perversity ) , without the intensifying prefix "de - ".
- Example ( historical ) :
- "The pravity of his character was noted by scholars. "
- فارسی: �دانشمندان به فساد اخلاقی او اشاره کرده اند. �
- - -
### Key Difference:
- Depravity implies extreme, active corruption ( a stronger term ) .
- Pravity is milder and obsolete, suggesting a general moral flaw.
Think of "depravity" as "deep wickedness" and "pravity" as "old - fashioned crookedness. "
### Root & Origin:
- Latin Root: "pravus" ( meaning crooked, perverse, corrupt )
→ Derived into "depravare" ( to distort, corrupt )
→ Entered English via Old French as "depravit�" ( moral corruption ) .
- - -
### Related Words ( with Meanings in Persian/فارسی ) :
1. Depraved ( adj. ) – Morally corrupt
- فارسی: فاسد اخلاقی، منحرف
- Example: "a depraved criminal" → "یک جنایتکار فاسد"
2. Deprave ( v. ) – To corrupt morally
- فارسی: تباه کردن ( اخلاقاً )
- Example: "Violence depraves society. " → "خشونت جامعه را تباه می کند. "
3. Perversion ( n. ) – Distortion from what is normal
- فارسی: انحراف، کج روی
- Example: "sexual perversion" → "انحراف جنسی"
4. Perverse ( adj. ) – Stubbornly contrary
- فارسی: سرکش، خلاف جریان
- Example: "a perverse decision" → "تصمیمی خلاف منطق"
5. Pravity ( archaic, n. ) – Synonym for depravity
- فارسی: فساد اخلاقی
- - -
### Key Idea:
All these words retain the core sense of deviation from moral/natural order ( like the original "crookedness" in pravus ) .
deepseek

🚫 دوستان لطفاً این کلمات رو باهم اشتباه نگیرید:
💡 Deprave 👉 To corrupt or morally degrade👹
💡 Deprive 👉 To take away something from someone 🚫
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : deprave
✅️ اسم ( noun ) : depravity
✅️ صفت ( adjective ) : depraved
✅️ قید ( adverb ) : _
فاسد
گمراه

بپرس