deportation

/ˌdipɔːrˈteɪʃn̩//ˌdiːpɔːˈteɪʃn̩/

معنی: تبعید، اخراج، حمل، نفی بلد، جلای وطن
معانی دیگر: اخراج (از کشور میزبان)

جمله های نمونه

1. the deportation of undesirable aliens
اخراج خارجیان ناخواسته

2. The government issued a deportation order against the four men.
[ترجمه گوگل]دولت حکم اخراج این چهار مرد را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]دولت یک حکم اخراج علیه چهار مرد صادر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Several of the asylum seekers now face deportation.
[ترجمه گوگل]اکنون تعدادی از پناهجویان با اخراج مواجه هستند
[ترجمه ترگمان]چندین تن از این پناهندگان در حال حاضر با اخراج مواجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Years ago convicted criminals in England could face deportation to Australia.
[ترجمه گوگل]سال ها پیش مجرمان محکوم در انگلیس ممکن بود با اخراج به استرالیا روبرو شوند
[ترجمه ترگمان]سال ها پیش جنایتکاران محکوم شده در انگلستان می توانستند با تبعید به استرالیا روبرو شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Immigration officers tried to serve her with a deportation order.
[ترجمه گوگل]افسران مهاجرت سعی کردند با حکم اخراج به او خدمت کنند
[ترجمه ترگمان]افسرهای سازمان مهاجرت سعی کردن با یه دستور از کشور خارج بشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Deportation orders against four senior Fatah activists in the Gaza Strip had been issued on March 2
[ترجمه گوگل]دستور اخراج چهار تن از فعالان ارشد فتح در نوار غزه در دوم مارس صادر شده بود
[ترجمه ترگمان]دستور استرداد در برابر چهار فعال ارشد فتح در نوار غزه در ۲ مارس صادر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Moreover, the deportation process is cumbersome and designed to protect immigrants' rights.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، روند اخراج دشوار است و برای حمایت از حقوق مهاجران طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، فرآیند تبعید، دست و پا گیر بوده و برای حفاظت از حقوق مهاجران طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Citizenship status would have insulated her from deportation even after her drug conviction.
[ترجمه گوگل]وضعیت شهروندی او را از اخراج حتی پس از محکومیت به مواد مخدر باز می داشت
[ترجمه ترگمان]وضعیت شهروندی حتی پس از محکومیت مواد مخدر او را از تبعید دور خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Another deportation order was served, and the case was taken before the privy Council in London.
[ترجمه گوگل]حکم اخراج دیگری صادر شد و پرونده به شورای خصوصی در لندن منتقل شد
[ترجمه ترگمان]یک حکم اخراج دیگر به خدمت گرفته شد، و این پرونده قبل از شورای خصوصی در لندن گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If he had, he would not be facing deportation to a country he barely knows.
[ترجمه گوگل]اگر داشت، با اخراج به کشوری که به سختی می شناسد مواجه نمی شد
[ترجمه ترگمان]اگه داشته باشه از کشور خارج میشه به کشوری که به سختی می دونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After Chadha submitted his application for suspension of deportation, the deportation hearing was resumed on February 197
[ترجمه گوگل]پس از اینکه چادا درخواست خود را برای تعلیق اخراج ارائه کرد، جلسه استماع اخراج در فوریه 197 از سر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه Chadha درخواست خود برای تعلیق از تبعید را ارائه کرد، جلسه دادرسی در روز ۱۹۷ فوریه ازسر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Judge Atkins issued an injunction against the deportation of the refugees.
[ترجمه گوگل]قاضی اتکینز حکمی علیه اخراج پناهجویان صادر کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی Atkins حکم خود علیه اخراج پناهندگان را صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Deportation orders do not have to state the reasons for expulsion.
[ترجمه گوگل]احکام اخراج نیازی به ذکر دلایل اخراج ندارند
[ترجمه ترگمان]سفارشات اخراج مجبور نیستند دلیل اخراج را اعلام کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sonia's deportation was only reversed because the Home Secretary used his discretion to consider the compassionate circumstances of her case.
[ترجمه گوگل]اخراج سونیا فقط به این دلیل لغو شد که وزیر کشور از صلاحدید خود برای بررسی شرایط دلسوزانه پرونده او استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]اخراج سونیا تنها به این دلیل معکوس شد که دبیر خانه از اختیار خود برای رسیدگی به شرایط شفقت آمیز پرونده خود استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تبعید (اسم)
exile, banishment, deportation, expulsion, transportation, transmigration, proscription

اخراج (اسم)
ejection, banishment, deportation, expulsion, dismissal, eviction, exclusion, boot, ouster, deposal, extrusion, rustication

حمل (اسم)
bourse, shipping, portage, deportation, shipment, carting, conveyance, consignment

نفی بلد (اسم)
ostracism, deportation

جلای وطن (اسم)
deportation, expatriation

انگلیسی به انگلیسی

• expulsion, banishment, exile, sending away

پیشنهاد کاربران

بپرس