depoliticize


سیاست زدایی کردن، از سیاست به دور نگهداشتن، از سیاست به دور نگهداشتن they decided to depoliticize the subject of addiction آنها تصمیم گرفتند موضوع اعتیاد را از سیاست مجزا نگهدارند

جمله های نمونه

1. they decided to depoliticize the subject of addiction
آنها تصمیم گرفتند موضوع اعتیاد را از سیاست مجزا نگه دارند.

انگلیسی به انگلیسی

• make non-political, remove from the political arena; cause something or a person to have no political connection (also depoliticise)

پیشنهاد کاربران

سیاست زُدایی کردن
چیزی را عاری از سویۀ سیاسی کردن/ جلوه دادن

بپرس