1. tissues depleted of vitamins
بافت های فاقد ویتامین
2. a cellar depleted by festivity
موجودی شراب که به خاطر عیش و نوش تحلیل رفته است
3. too much walking depleted our energy
پیاده روی زیاد نیروی ما را تحلیل برد.
4. the world's oil reserves will be depleted in a few decades
تا چند دهه ی دیگر ذخایر نفت جهان تحلیل خواهد رفت.
5. Our stock of food is greatly depleted.
[ترجمه گوگل]ذخایر مواد غذایی ما به شدت کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]ذخایر غذایی ما بسیار کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ذخایر غذایی ما بسیار کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The fire had depleted the game in the forest.
[ترجمه گوگل]آتش بازی را در جنگل خالی کرده بود
[ترجمه ترگمان]آتش، بازی را در جنگل ممنوع کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آتش، بازی را در جنگل ممنوع کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Salmon populations have been severely depleted .
[ترجمه گوگل]جمعیت ماهی قزل آلا به شدت کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]جمعیت سالمون به شدت کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]جمعیت سالمون به شدت کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This expense has depleted our funds.
[ترجمه گوگل]این هزینه سرمایه ما را کم کرده است
[ترجمه ترگمان]این هزینه سرمایه ما را کاهش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این هزینه سرمایه ما را کاهش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The company has depleted its reserves to make the purchase.
[ترجمه گوگل]این شرکت برای خرید، ذخایر خود را تخلیه کرده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت ذخایر خود را از دست داده است تا این خرید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این شرکت ذخایر خود را از دست داده است تا این خرید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Extravagant spending soon depleted her funds.
[ترجمه گوگل]خرج های گزاف به زودی دارایی های او را تحلیل برد
[ترجمه ترگمان]صرف بودجه به زودی بودجه خود را خالی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]صرف بودجه به زودی بودجه خود را خالی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The drought has depleted their supply of water.
[ترجمه گوگل]خشکسالی ذخایر آب آنها را کم کرده است
[ترجمه ترگمان]خشکسالی باعث کاهش تامین آب آن ها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خشکسالی باعث کاهش تامین آب آن ها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Our supplies of food are rather depleted.
[ترجمه گوگل]ذخایر غذایی ما تقریباً تمام شده است
[ترجمه ترگمان]ذخایر غذایی ما نسبتا خالی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ذخایر غذایی ما نسبتا خالی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A side depleted by the forced sales of Paul Simpson and Lee Nogan.
[ترجمه گوگل]طرفی که با فروش اجباری پل سیمپسون و لی نوگان تحلیل رفته است
[ترجمه ترگمان]یک طرف به خاطر فروش اجباری پل سیمپسون و لی Nogan کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک طرف به خاطر فروش اجباری پل سیمپسون و لی Nogan کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The company manufactures shells tipped with depleted uranium, which have been linked to leukaemia and other cancers.
[ترجمه گوگل]این شرکت پوسته هایی با اورانیوم ضعیف شده تولید می کند که با سرطان خون و سایر سرطان ها مرتبط است
[ترجمه ترگمان]این شرکت shells با اورانیوم تهی شده تولید می کند که به سرطان خون و دیگر سرطان ها مرتبط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این شرکت shells با اورانیوم تهی شده تولید می کند که به سرطان خون و دیگر سرطان ها مرتبط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. When fish stocks are severely depleted, their output is also reduced - because there are fewer fish remaining to reproduce.
[ترجمه گوگل]هنگامی که ذخایر ماهی به شدت کاهش می یابد، تولید آنها نیز کاهش می یابد - زیرا ماهی های کمتری برای تولید مثل باقی می مانند
[ترجمه ترگمان]زمانی که ذخایر ماهی به شدت کاهش یافته است، خروجی آن ها نیز کاهش می یابد، چون ماهی های کمتری برای تولید مثل وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زمانی که ذخایر ماهی به شدت کاهش یافته است، خروجی آن ها نیز کاهش می یابد، چون ماهی های کمتری برای تولید مثل وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید