deplete

/dəˈpliːt//dɪˈpliːt/

معنی: خالی کردن، خون گرفتن، تهی کردن، به ته رسانیدن
معانی دیگر: تحلیل بردن، فرسودن، کاستن، ته کشیدن، کم شدن، کم توان کردن، خالی کردن (به طور کلی یا نسبی)

جمله های نمونه

1. If we continue to deplete the Earth's natural resources, we will cause serious damage to the environment.
[ترجمه نرگس] خسارات جدى به زمین وارد میشه اگر ما منابع طبیعی رو تموم کنیم
|
[ترجمه امیر] اگر به تخیله کردن منابع طبیعی زمین ادامه بدیم، ما باعث ایجاد آسیب جدی به محیط زیست خواهیم شد
|
[ترجمه گوگل]اگر به کاهش منابع طبیعی زمین ادامه دهیم، آسیب جدی به محیط زیست وارد خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]اگر به منابع طبیعی زمین ادامه دهیم، آسیب های جدی به محیط زیست وارد خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Surely it is an economic nonsense to deplete the world of natural resources.
[ترجمه گوگل]مطمئناً این یک مزخرف اقتصادی است که جهان را از منابع طبیعی تهی کنیم
[ترجمه ترگمان]مطمئنا این یک حماقت اقتصادی برای خشک کردن جهان از منابع طبیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I have had to deplete my bank account of most of my money to pay for the house furnishings.
[ترجمه گوگل]برای پرداخت اثاثیه خانه مجبور شدم حساب بانکی خود را از بیشتر پولم خالی کنم
[ترجمه ترگمان]من مجبور شدم حساب بانکی خود را که بیشتر از همه پول داشتم بدهم تا اثاثیه خانه را بپردازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If a cloud forms then it will deplete the atmosphere above it of the substances of which the cloud particles are made.
[ترجمه گوگل]اگر ابری تشکیل شود، اتمسفر بالای آن را از موادی که ذرات ابر از آن ساخته شده اند، تهی می کند
[ترجمه ترگمان]اگر یک ابر شکل بگیرد، جو بالای آن از موادی که ذرات ابر ساخته می شوند، کاسته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As these problems multiply and deplete resources, the range of options available to the organization increasingly narrows.
[ترجمه گوگل]با افزایش این مشکلات و کاهش منابع، دامنه گزینه های موجود برای سازمان به طور فزاینده ای محدود می شود
[ترجمه ترگمان]همانطور که این مشکلات منابع را تکثیر و تخلیه می کنند، طیف وسیعی از گزینه های موجود برای سازمان به طور فزاینده ای محدود می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They help deplete the ozone layer, allowing ultraviolet rays to cause deadly skin cancers.
[ترجمه گوگل]آنها به تخریب لایه اوزون کمک می کنند و به پرتوهای فرابنفش اجازه می دهند تا سرطان های مرگبار پوست را ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به تصفیه لایه اوزون کمک می کنند و اشعه ماورا بنفش را به سرطان پوست مرگبار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Algae can block light and deplete oxygen from the water.
[ترجمه گوگل]جلبک ها می توانند نور را مسدود کرده و اکسیژن آب را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]جلبک می تواند نور را مسدود کرده و اکسیژن را از آب تخلیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cysteamine can deplete tissue somatostatin (SRIF) and induce duodenal ulcers in rats.
[ترجمه گوگل]سیستامین می تواند سوماتوستاتین بافتی (SRIF) را کاهش داده و باعث ایجاد زخم اثنی عشر در موش صحرایی شود
[ترجمه ترگمان]cysteamine می توانند بافت استخوان را تخلیه کنند و زخم duodenal را در موش های صحرایی ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had no wish to deplete still further whatever funds he had remaining.
[ترجمه گوگل]او هیچ تمایلی نداشت که هر آنچه را که او باقی مانده بود، بیش از این کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]دیگر دلش نمی خواست بیش از این پولی را که باقی مانده بود باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Impoverish the soil overuse . See Synonyms at deplete.
[ترجمه گوگل]استفاده بیش از حد از خاک را فقیر کنید مترادف ها را در deplete ببینید
[ترجمه ترگمان]استفاده از خاک را بیش از حد تحمل میکنه به \"synonyms\" توی \"deplete\" نگاه کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But academic leaders assume headship and deplete energy. "Academic authority" makes young researchers stuffy. It causes researchers fault.
[ترجمه گوگل]اما رهبران دانشگاهی ریاست را بر عهده می گیرند و انرژی را تحلیل می برند «اقتدار آکادمیک» محققان جوان را خفه می کند باعث خطای محققین می شود
[ترجمه ترگمان]اما رهبران آکادمیک مدعی هستند که \"تسلط\" و \"انرژی\" را خالی می کنند، \"اقتدار آکادمیک\" پژوهشگران جوان را خفه می کند این کار باعث می شود که محققین دچار اشتباه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Replacing heating element without having to deplete the container.
[ترجمه گوگل]تعویض المنت حرارتی بدون نیاز به تخلیه ظرف
[ترجمه ترگمان]جایگزینی آلمان گرمایش بدون نیاز به خالی کردن ظرف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He seems never deplete of them!
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او هرگز از آنها تهی نشده است!
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که هیچ وقت از آن ها خوشش نمی آید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Elastic collisions deplete very little of the electron's energy.
[ترجمه گوگل]برخوردهای الاستیک انرژی بسیار کمی از الکترون را تخلیه می کند
[ترجمه ترگمان]برخورد الاستیک خیلی کم از انرژی الکترون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But the president is unlikely to deplete his political capital completely.
[ترجمه گوگل]اما بعید است رئیس جمهور سرمایه سیاسی خود را به طور کامل تخلیه کند
[ترجمه ترگمان]اما بعید است که رئیس جمهور به طور کامل پایتخت سیاسی خود را خالی نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خالی کردن (فعل)
free, empty, hollow, purge, aspirate, unload, discharge, vent, deplete, evacuate, dump, eviscerate, vacate, disgorge

خون گرفتن (فعل)
deplete, bleed, blood, phlebotomize

تهی کردن (فعل)
purge, deplete, exhaust, strip, evacuate, eviscerate, vacate

به ته رسانیدن (فعل)
deplete

انگلیسی به انگلیسی

• exhaust, consume, use up, empty, reduce
if you deplete something, you reduce the amount of it that is available to be used.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To exhaust or use up completely 🏜️
🔍 مترادف: Exhaust, drain
✅ مثال: Overfishing can deplete ocean resources
برخی اوقات به معنای مصرف کردن هم می آید: consume
Clear out
از تاب و توان افتادن
مثال؛
For example, in a conversation about natural resources, someone might say, “We need to be careful not to deplete our water sources. ”
A person discussing their energy levels might say, “I feel completely depleted after a long day of work. ”
...
[مشاهده متن کامل]

Another might mention, “The constant use of electronic devices depletes the battery quickly. ”

deplete ( v ) ( dɪˈplit ) =to reduce sth by a large amount so that there is not enough left, e. g. Food supplies were severely depleted. depletion ( n ) ( dɪˈpliʃn )
deplete
Use up
تخلیه کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : deplete
✅️ اسم ( noun ) : depletion
✅️ صفت ( adjective ) : depleted
✅️ قید ( adverb ) : _
Use up
ته چیزی رو دراوردن، استفاده ی کامل از چیزی
خالی کردن، تخلیه کردن، از بین بردن
she deplete my energy
او انرژی مرا تخلیه می کند
تحلیل بردن
deplete ( verb ) = exhaust ( verb )
به معناهای: تمام کردن، به اتمام رساندن، تا آخر مصرف کردن
به ته رساندن
از بین رفتن، به انتها رسیدن
مصرف شدن
در کل، به معنای ( کاهش مقدار چیزی که موجود یا در دسترسه ) .
مترادف با expend و reduce ؛
به معنی خرج کردن، مصرف کردن و کاهش دادن

به ته رسانیدن مثلا فرض کنید لطری آب رو وقتی مینوشی کم کم تموم میشه و به ته میرسه
تقلیل دادن
The role of the chambers on the right side of the heart is to receive oxygen - depleted blood from the body tissues and send it on to the lungs.
وظیفه بطن های سمت راست، دریافت خون فاقد اکسیژن از بافت های بدن و فرستادن آن به ریه ها است.
Oxygen - depleted#Oxygen - enriched

نازک شدن
از بین بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس