deplane

/ˌdiːˈpleɪn//ˌdiːˈpleɪn/

(از هواپیما) پیاده شدن، (هواپیما را) ترک کردن

جمله های نمونه

1. The troops deplaned an hour later.
[ترجمه گوگل]نیروها یک ساعت بعد از هواپیما خارج شدند
[ترجمه ترگمان]سربازها یک ساعت بعد پیاده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Would all passengers please deplane by the rear doors.
[ترجمه گوگل]لطفاً همه مسافران از درهای عقب هواپیما پیاده شوند
[ترجمه ترگمان]تمام مسافران پیاده از در عقب هواپیما پیاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The president deplaned,waving.
[ترجمه گوگل]رئيس‌جمهور بيرون آمد و دست تکان داد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور پیاده شد و دست تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When you deplane, assuming you checked luggage, you have to wait around for your bags (assuming they’ve arrived where you have), and oftentimes sit around with no idea where it is or when it’s coming.
[ترجمه گوگل]وقتی از هواپیما خارج می‌شوید، با فرض اینکه چمدان‌هایتان را تحویل گرفته‌اید، باید منتظر بمانید تا چمدان‌هایتان را ببینید (با فرض اینکه به جایی که دارید رسیده‌اند)، و اغلب بدون اینکه بدانید کجاست یا چه زمانی می‌آید، دور بنشینید
[ترجمه ترگمان]وقتی شما می خواهید چمدان را چک کنید، باید در اطراف چمدان های خود منتظر بمانید (با فرض اینکه آن ها به جایی رسیده اند که شما دارید)و اغلب اوقات بدون هیچ ایده ای در مورد اینکه کجا یا چه زمانی در حال آمدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Deplane the aircraft board motorcoach for return to hotel.
[ترجمه گوگل]برای بازگشت به هتل، هواپیما را از هواپیما خارج کنید
[ترجمه ترگمان]کرایه هواپیما را برای بازگشت به هتل به تعویق انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The party will deplane at Delhi.
[ترجمه گوگل]مهمانی در دهلی پیاده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این حزب در دهلی افتتاح خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The passengers standing in line, straining to get out, stared enviously when Cantor was asked to deplane first.
[ترجمه گوگل]مسافرانی که در صف ایستاده بودند و تلاش می کردند تا خارج شوند، وقتی از کانتور خواسته شد ابتدا از هواپیما خارج شود، با حسادت خیره شدند
[ترجمه ترگمان]مسافران در صف ایستاده بودند و تقلا می کردند که بیرون بروند و هنگامی که از پیاده شدن از هواپیما پیاده می شدند با حسرت به آن ها نگاه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Oh, that' great ! After your help, I will find my connecting flight soon after we deplane . thank you !
[ترجمه گوگل]اوه، عالیه! پس از کمک شما، به زودی پس از فرود آمدن هواپیما، پرواز اتصال خود را پیدا خواهم کرد متشکرم !
[ترجمه ترگمان]! اوه، عالیه بعد از اینکه از هواپیما پیاده شدم از هواپیما پیاده شدم ! ممنونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• get off a plane, disembark from a plane

پیشنهاد کاربران

to disembark from a plane
پیاده شدن از هواپیما
To get off the plane

برای رسیدن به یک هواپیما
To get off a plane

بپرس