depicture

/dɪˈpɪktʃər//dɪˈpɪktʃə/

معنی: نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن
معانی دیگر: نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن

مترادف ها

نمایش دادن (فعل)
perform, execute, act, display, represent, exhibit, depict, expose, depicture, enact

مجسم کردن (فعل)
epitomize, character, figure, depict, image, picture, embody, portray, depicture, incarnate

نقش کردن (فعل)
depict, grave, inscribe, engrave, depicture

انگلیسی به انگلیسی

• portray, characterize, draw, describe, depict

پیشنهاد کاربران

To portray, describe, or illustrate something visually or in words.
🔸 توصیف کردن، به تصویر کشیدن یا بازنمایی چیزی به صورت تصویری یا نوشتاری
🔸 به تصویر کشیدن
🔸 ترسیم کردن
🔸 توصیف کردن
در برخی متون ادبی یا فلسفی، "depicture" ممکن است به صورت استعاری برای اشاره به ساختن یا شکل دادن به تصویر ذهنی یا فرهنگی از یک مفهوم استفاده شود.
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 در معنای استعاری، می تواند به معنای ساختن ذهنیت یا بازنمایی ایدئولوژیک باشد.
🔸 "Depicture" واژه ای کمیاب و نسبتاً قدیمی است که هم معنای depict محسوب می شود. در انگلیسی مدرن به ندرت استفاده می شود و معمولاً نویسندگان به جای آن از "depict" استفاده می کنند. ممکن است گاه در متون ادبی یا فلسفی دیده شود تا لحن خاص تری ایجاد کند.

نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن

بپرس