dependant

/dɪˈpendənt//dɪˈpendənt/

وابسته، تابع، نان خور

جمله های نمونه

1. The fate of the knowledge is dependant on the particular subject area, and on the awareness of putative consultants.
[ترجمه گوگل]سرنوشت دانش به حوزه موضوعی خاص و به آگاهی مشاوران احتمالی بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]سرنوشت دانش وابسته به حوزه موضوعی خاص و آگاهی از مشاوران فرضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The word dependant will not be used in this way as a noun.
[ترجمه گوگل]کلمه وابسته به این شکل به عنوان اسم استفاده نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]کلمه وابسته به این روش به عنوان یک اسم استفاده نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tumour staging was dependant upon the histological features and the clinical findings at the time of resection.
[ترجمه گوگل]مرحله بندی تومور به ویژگی های بافت شناسی و یافته های بالینی در زمان برداشتن بستگی داشت
[ترجمه ترگمان]Tumour staging به ویژگی های بافتی و یافته های بالینی زمان of بستگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As hobbies go, kite flying is very weather dependant.
[ترجمه گوگل]همانطور که سرگرمی ها پیش می روند، بادبادک زدن بسیار به آب و هوا بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]وقتی سرگرمی ها شروع می شوند بادبادک پرانی زیاد وابسته به آب و هوا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In Austin, dependant care issues are a particular concern.
[ترجمه گوگل]در آستین، مسائل مربوط به مراقبت وابسته یک نگرانی خاص است
[ترجمه ترگمان]در آستین، مسائل مربوط به مراقبت های بهداشتی یک نگرانی ویژه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It can take up to 30 days, dependant on temperature for a biological filter to become established.
[ترجمه گوگل]ممکن است تا 30 روز طول بکشد، بسته به دما برای ایجاد یک فیلتر بیولوژیکی
[ترجمه ترگمان]آن می تواند تا ۳۰ روز طول بکشد، بستگی به درجه حرارت برای یک فیلتر زیستی دارد تا ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The tensile behaviour of fibres is dependant on the weak structure of the fibre.
[ترجمه گوگل]رفتار کششی الیاف به ساختار ضعیف الیاف بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]رفتار کششی الیاف به ساختار ضعیف فیبر بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is all dependant on the mother and where the energies cause plate movement.
[ترجمه گوگل]این همه به مادر و جایی که انرژی ها باعث حرکت صفحه می شوند بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]این همه بستگی به مادر دارد و جایی که انرژی باعث حرکت بشقاب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The dependent dependant cannot live independently.
[ترجمه گوگل]وابسته وابسته نمی تواند مستقل زندگی کند
[ترجمه ترگمان]وابسته بودن وابسته نمی تواند به طور مستقل زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Are you still dependant on your father?
[ترجمه گوگل]هنوز به پدرت وابسته هستی؟
[ترجمه ترگمان]آیا هنوز به پدرت وابسته هستی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A sick dog is as much a dependant as a sick child.
[ترجمه گوگل]یک سگ بیمار به اندازه یک کودک بیمار وابسته است
[ترجمه ترگمان]یک سگ بیمار به اندازه یک کودک بیمار تحت تکفل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. ADC results are dependant on the setting of the decimal flag.
[ترجمه گوگل]نتایج ADC به تنظیم پرچم اعشاری بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]نتایج ADC وابسته به تنظیم پرچم decimal هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The formation and the size of mushroom are dependant upon the cooling capacity of blowing gas.
[ترجمه گوگل]شکل گیری و اندازه قارچ به ظرفیت خنک کنندگی گاز دمنده بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]تشکیل و اندازه قارچ به ظرفیت خنک کردن گاز بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The performance of your code is directly dependant on the number of instructions in your shader.
[ترجمه گوگل]عملکرد کد شما مستقیماً به تعداد دستورات موجود در سایه زن شما بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]عملکرد کد شما به طور مستقیم به تعداد دستورالعمل های in بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who depends on another for financial or emotional support (especially a child or minor)
your dependants are the people who you support financially, such as your children.

پیشنهاد کاربران

املای درست : dependent
شخص متکی از نظر مالی به دیگران
تابعیت
متکی

بپرس