depend

/dəˈpend//dɪˈpend/

معنی: وابسته بودن، مربوط بودن، موکول بودن، توکل کردن، منوط بودن
معانی دیگر: (بیشتر با: on) بستگی داشتن به، منوط بودن به، موکول بودن به، (با: on) اطمینان کردن به، به امید (کسی یا چیزی) بودن، دلگرمی داشتن به، اتکا کردن به (یا داشتن به)، روی کسی حساب کردن، متکی بودن به، (نادر) آویختن از، آونگان بودن

جمله های نمونه

1. i depend upon authorship for my entire living
زندگی من کاملا از راه نویسندگی تامین می شود.

2. i don't depend on the word of an addict
به قول آدم معتاد اطمینان نمی کنم.

3. a product one can depend on
فرآورده هایی که می توان به آن اعتماد کرد

4. a man's worth does not depend on his office; rather the worth of his office depends on him
نه به منصب بود بلندی مرد / بلکه منصب شود به مرد بلند

5. the country's economy should not depend on a single product
اقتصاد کشور نباید تنها به یک فرآورده متکی باشد.

6. Depend on others and you always repent.
[ترجمه A.A] به امید دیگران و تو بودن همیشه پشیمانی به بار میاره
|
[ترجمه nona] وابستگی به دیگران همیشه تو را پشیمان میکند
|
[ترجمه گوگل]به دیگران وابسته باشید و همیشه توبه کنید
[ترجمه ترگمان]به دیگران اعتماد کن و همیشه پشیمان خواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Place allow me to smal proud,because like you depend on.
[ترجمه گوگل]محل به من اجازه می دهد که به smal مغرور، زیرا مانند شما وابسته است
[ترجمه ترگمان]به من اجازه بدهید احساس غرور کنم، چون شما به آن وابسته هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Animals depend on plant material for food.
[ترجمه گوگل]حیوانات برای غذا به مواد گیاهی وابسته هستند
[ترجمه ترگمان]حیوانات به مواد گیاهی برای غذا وابسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Remember, happiness doesn't depend upon who you are or what you have; it depends solely upon what you think.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید، خوشبختی به این بستگی ندارد که چه کسی هستید یا چه دارید این فقط به آنچه فکر می کنید بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باشید که خوشبختی به کسی بستگی ندارد که شما کی هستید یا آنچه دارید، بستگی دارد به آنچه شما فکر می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Happiness doesn't depend on any external conditions. It is governed by our mental attitude.
[ترجمه گوگل]خوشبختی به هیچ شرایط بیرونی بستگی ندارد نگرش ذهنی ما بر آن حاکم است
[ترجمه ترگمان]شادی به هیچ شرایط خارجی بستگی ندارد این امر با نگرش ذهنی ما اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cold-blooded animals depend on the temperature of their immediate environment.
[ترجمه گوگل]حیوانات خونسرد به دمای محیط اطراف خود بستگی دارند
[ترجمه ترگمان]حیوانات خون گرم به دمای محیط immediate خود وابسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My wife and daughter depend on me for their living.
[ترجمه کتایون سیدصادقی] همسر و دخترم برای زندگی شان به من وابسته هستند
|
[ترجمه گوگل]زندگی همسر و دخترم به من وابسته است
[ترجمه ترگمان]زن و دختر من به خاطر زندگی آن ها به من متکی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The risk and severity of sunburn depend on the body's natural skin colour.
[ترجمه گوگل]خطر و شدت آفتاب سوختگی به رنگ طبیعی پوست بدن بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]خطر و شدت آفتاب سوختگی به رنگ طبیعی پوست بدن بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most of these conjuring tricks depend on sleight of hand.
[ترجمه گوگل]بیشتر این ترفندهای تخیلی به زیرکی بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]بیشتر این حقه های conjuring به تردستی و تردستی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These charities depend on the compassionate feelings and generosity of the general public.
[ترجمه گوگل]این خیریه ها به احساسات دلسوزانه و سخاوت عموم مردم بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]این موسسات خیریه به احساسات دلسوزانه و سخاوت عموم مردم بستگی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The future of the company will depend crucially on how consumers respond.
[ترجمه گوگل]آینده شرکت تا حد زیادی به نحوه واکنش مصرف کنندگان بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]آینده شرکت بستگی به نحوه واکنش مصرف کنندگان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I'll be there, depend on it!
[ترجمه گوگل]من آنجا خواهم بود، به آن بستگی دارد!
[ترجمه ترگمان]من اونجا خواهم بود، مطمئن باش!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You can always depend on Michael in a crisis.
[ترجمه گوگل]شما همیشه می توانید در شرایط بحرانی به مایکل وابسته باشید
[ترجمه ترگمان]شما همیشه می توانید به مایکل در یک بحران تکیه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. You can't depend on your parents forever.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید برای همیشه به والدین خود وابسته باشید
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی برای همیشه به پدر و مادرت تکیه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Half the university research posts depend on outside funding.
[ترجمه گوگل]نیمی از پست های تحقیقاتی دانشگاه به بودجه خارجی بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]نیمی از پست های تحقیقاتی دانشگاه به سرمایه گذاری خارجی وابسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته بودن (فعل)
appertain, depend, hinge, belong, pertain

مربوط بودن (فعل)
bear, appertain, depend, pertain

موکول بودن (فعل)
depend

توکل کردن (فعل)
depend

منوط بودن (فعل)
depend

تخصصی

[ریاضیات] مستقل نبودن، بستگی داشتن، مربوط بودن، وابسته بودن

انگلیسی به انگلیسی

• rely on, trust; be dependent upon, be supported by
if you depend on someone or something, you need them to survive.
if you can depend on someone or something, you know that they will help you when you need them.
if you say that one thing depends on another, you mean that the first thing will be affected or determined by the second.
you use an expression such as `it depends' to indicate that you cannot give a clear answer to a question because the answer will be affected or determined by other factors.
you use depending on to say that what happens varies according to the circumstances.

پیشنهاد کاربران

need sb or sth
depend وابسته
independent خودمختار
وابسته بودن، تکیه داشتن
مثال: The success of the project depends on teamwork.
موفقیت پروژه بستگی به کار تیمی دارد.
The people lifes depend on the doing of big individuals in the future. For natural phenomenas.
زندگی مردم جهان در اینده بخاطره وقایق طبیعی به تصمیم افراد بزرگ ( صاحب مقام و جا ) وابستگی دارد. ب
depend on: به چیزی بستگی داشتن
وابسته بودن
بستگی داشتن
بستگی داشتن، وابسته بودن، مرتبط بودن ( فعل )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : depend
✅️ اسم ( noun ) : dependence / dependency / dependability / dependent
✅️ صفت ( adjective ) : dependent / dependable
✅️ قید ( adverb ) : dependably
بستگی داشتن، وابسته بودن
Being successful depends on the time you
spent to improve yourself
موفق بودن بستگی داره به زمانی که برای ارتقای خودت هزینه میکنی. 😁
متکی
وابسته
وابسته
count on
خاطر جمع، تکیه کردن
وابستگی و اعتماد
مستقل نبودن، بستگی داشتن
تکیه کردن، تکیه داشتن
Is some one or something is to need them
بستگی داشتن
نگران
بستگی داشتن ( در یک موضوع یا چیز دیگر )
روى کسى حساب کردن
روی کسی حساب کردن
وابسته بودن
It depends on sb/sth
به کسی یا چیزی بستگی داشتن
منتظر باش. . بعدا. . . حالا بعد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس