1. his departure is definite
رفتن او حتمی است.
2. his departure is improbable
رفتن او بعید است.
3. his departure made his mother desolate
رفتن او مادرش را غمزده کرد.
4. the departure lounge of the airport
تالار رهسپاران فرودگاه
5. the departure of our guests
رهسپاری میهمانان ما
6. a hasty departure
عزیمت شتاب آمیز
7. after the departure of the settlers, the area reverted to desert
پس از رفتن کوچگران،آن ناحیه دوباره بیابان شد.
8. his abrupt departure
عزیمت غیرمنتظره ی او
9. his impending departure
عزیمت قریب الوقوع او
10. his sudden departure
عزیمت شتاب آمیز او
11. the plane's departure was delayed for two hours
حرکت هواپیما دو ساعت به تاخیر افتاد.
12. their imminent departure
عزیمت قریب الوقوع آنان
13. an arrival and departure indicator in an airport
نشانگر ورود و خروج هواپیماها در فرودگاه
14. he deferred his departure
او رفتن خود را به تاخیر انداخت.
15. the arrival and departure schedules of all airplanes
برنامه ی ورود و خروج کلیه ی هواپیماها
16. the time of departure
ساعت عزیمت
17. the time of departure is approaching
هنگام عزیمت نزدیک می شود.
18. technical problems slowed our departure
اشکالات فنی عزیمت ما را به تاخیر انداخت.
19. our arrival coincided with her departure
ورود ما با عزیمت او همزمان بود.
20. the interim between arrival and departure
زمان میان وارد شدن و عزیمت
21. the minister's statments represented a departure from stated government policy
اظهارات وزیر نشانگر عدول از سیاست اعلام شده ی دولت بود.
22. we decided to delay our departure
تصمیم گرفتیم رفتن خود را به تاخیر بیاندازیم.
23. i directed them to prepare for departure
به آنها دستور دادم برای رفتن آماده شوند.
24. he was packing his books preparatory to his departure
برای مهیا شدن جهت عزیمت داشت کتاب های خود را بسته بندی می کرد.
25. in the light of recent events, we have decided to delay our departure
با در نظر گرفتن رویدادهای اخیر تصمیم گرفته ایم عزیمت خود را به تعویق بیاندازیم.
26. The plane's departure is on schedule.
[ترجمه مرضیه صفدری پناه] حرکت هواپیما طبق برنامه ( سر وقت ) است|
[ترجمه گوگل]حرکت هواپیما طبق برنامه است[ترجمه ترگمان]حرکت هواپیما در حال برنامه ریزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. I saw Simon shortly before his departure for Russia.
[ترجمه مرضیه صفدری پناه] سیمون را خیلی کوتاه، قبل از رفتنش به روسیه دیدم.|
[ترجمه گوگل]سایمون را کمی قبل از عزیمتش به روسیه دیدم[ترجمه ترگمان]من (سیمون)را کمی قبل از رفتن به روسیه دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. Trevor Steven entreated them to delay their departure.
[ترجمه مرضیه صفدری پناه] ترور استیون از آنها خواهش کرد، تا رفتنشان را به تاخیر بیندازند.|
[ترجمه گوگل]ترور استیون از آنها خواست که خروج خود را به تاخیر بیندازند[ترجمه ترگمان]ترور استیون از آن ها خواهش کرد که عزیمت خود را به تاخیر بیندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. Their departure was hastened by an abnormally cold winter.
[ترجمه گوگل]خروج آنها با زمستانی غیرعادی سرد تسریع شد
[ترجمه ترگمان]حرکت آن ها در زمستان به طرز غیر معمول سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حرکت آن ها در زمستان به طرز غیر معمول سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. For sentimental reasons I wanted to delay my departure until June.
[ترجمه گوگل]به دلایل احساسی می خواستم خروجم را تا ژوئن به تعویق بیندازم
[ترجمه ترگمان]به دلایلی که می خواستم قبل از ژوئن به تاخیر بیفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به دلایلی که می خواستم قبل از ژوئن به تاخیر بیفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید