departure

/dəˈpɑːrt͡ʃər//dɪˈpɑːt͡ʃə/

معنی: انحراف، حرکت، کوچ، مرگ، عزیمت، فراق
معانی دیگر: رفتن، حرکت (از جایی)، رهسپاری، (با: from) انحراف، روپیچی از، عدول، کژروی، (قدیمی) مرگ، رحلت، وفات، فوت

جمله های نمونه

1. his departure is definite
رفتن او حتمی است.

2. his departure is improbable
رفتن او بعید است.

3. his departure made his mother desolate
رفتن او مادرش را غمزده کرد.

4. the departure lounge of the airport
تالار رهسپاران فرودگاه

5. the departure of our guests
رهسپاری میهمانان ما

6. a hasty departure
عزیمت شتاب آمیز

7. after the departure of the settlers, the area reverted to desert
پس از رفتن کوچگران،آن ناحیه دوباره بیابان شد.

8. his abrupt departure
عزیمت غیرمنتظره ی او

9. his impending departure
عزیمت قریب الوقوع او

10. his sudden departure
عزیمت شتاب آمیز او

11. the plane's departure was delayed for two hours
حرکت هواپیما دو ساعت به تاخیر افتاد.

12. their imminent departure
عزیمت قریب الوقوع آنان

13. an arrival and departure indicator in an airport
نشانگر ورود و خروج هواپیماها در فرودگاه

14. he deferred his departure
او رفتن خود را به تاخیر انداخت.

15. the arrival and departure schedules of all airplanes
برنامه ی ورود و خروج کلیه ی هواپیماها

16. the time of departure
ساعت عزیمت

17. the time of departure is approaching
هنگام عزیمت نزدیک می شود.

18. technical problems slowed our departure
اشکالات فنی عزیمت ما را به تاخیر انداخت.

19. our arrival coincided with her departure
ورود ما با عزیمت او همزمان بود.

20. the interim between arrival and departure
زمان میان وارد شدن و عزیمت

21. the minister's statments represented a departure from stated government policy
اظهارات وزیر نشانگر عدول از سیاست اعلام شده ی دولت بود.

22. we decided to delay our departure
تصمیم گرفتیم رفتن خود را به تاخیر بیاندازیم.

23. i directed them to prepare for departure
به آنها دستور دادم برای رفتن آماده شوند.

24. he was packing his books preparatory to his departure
برای مهیا شدن جهت عزیمت داشت کتاب های خود را بسته بندی می کرد.

25. in the light of recent events, we have decided to delay our departure
با در نظر گرفتن رویدادهای اخیر تصمیم گرفته ایم عزیمت خود را به تعویق بیاندازیم.

26. The plane's departure is on schedule.
[ترجمه مرضیه صفدری پناه] حرکت هواپیما طبق برنامه ( سر وقت ) است
|
[ترجمه گوگل]حرکت هواپیما طبق برنامه است
[ترجمه ترگمان]حرکت هواپیما در حال برنامه ریزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. I saw Simon shortly before his departure for Russia.
[ترجمه مرضیه صفدری پناه] سیمون را خیلی کوتاه، قبل از رفتنش به روسیه دیدم.
|
[ترجمه گوگل]سایمون را کمی قبل از عزیمتش به روسیه دیدم
[ترجمه ترگمان]من (سیمون)را کمی قبل از رفتن به روسیه دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Trevor Steven entreated them to delay their departure.
[ترجمه مرضیه صفدری پناه] ترور استیون از آنها خواهش کرد، تا رفتنشان را به تاخیر بیندازند.
|
[ترجمه گوگل]ترور استیون از آنها خواست که خروج خود را به تاخیر بیندازند
[ترجمه ترگمان]ترور استیون از آن ها خواهش کرد که عزیمت خود را به تاخیر بیندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Their departure was hastened by an abnormally cold winter.
[ترجمه گوگل]خروج آنها با زمستانی غیرعادی سرد تسریع شد
[ترجمه ترگمان]حرکت آن ها در زمستان به طرز غیر معمول سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. For sentimental reasons I wanted to delay my departure until June.
[ترجمه گوگل]به دلایل احساسی می خواستم خروجم را تا ژوئن به تعویق بیندازم
[ترجمه ترگمان]به دلایلی که می خواستم قبل از ژوئن به تاخیر بیفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انحراف (اسم)
aberrance, deviation, deflection, departure, aberration, perversion, deviance, inclination, leaning, trepan, perturbation, digression, skew, offset, slope, leeway, corruption, deflexion, refraction, fall-off, detour, deviancy, invert, perversity, yaw

حرکت (اسم)
departure, stroke, progress, action, stir, move, movement, motion, travel, gesture, behavior, demeanor, locomotion, poke, gest, stirabout

کوچ (اسم)
departure, colonization, emigration, migration, immigration, decampment

مرگ (اسم)
departure, loss, dying, death, decease, passing

عزیمت (اسم)
departure, resolution, going, intention, flight, determination, outgo

فراق (اسم)
departure, separation, parting

تخصصی

[حسابداری] انحراف، عدول
[زمین شناسی] عدول، انحراف تصویر یک خط در محور شرقی ـ غربی مرجع. عدول یک خط، اختلاف فواصل نصف النهار یا طول های جغرافیایی انتهاهای خط می باشد. این عدول برای خطی که آزیموت یا بیرینگ آن در ربع شمال شرقی یا جنوب شرقی است، مثبت یا شرقی (برخی اوقات به نام شرقی easting خوانده می شود) و برای خطی که آزیموت یا بیرینگ آن در ربع شمال غربی یا جنوب غربی است، منفی یا غربی (برخی اوقات غربی westing) خوانده می شود. مترادف: اختلاف طول جغرافیایی.
[ریاضیات] فاصله جبری، خروجی، خروج، حرکت، انحراف، شروع حرکت، اندازه ی جبری فاصله

انگلیسی به انگلیسی

• leaving, going away
departure is the act of leaving a place.
if an action is a departure from what was previously planned or what is usually done, it is different from it.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The act of leaving or going away from a place ✈️
🔍 مترادف: Exit
✅ مثال: The departure of the team was delayed due to bad weather.
departure/departure time
این دو کلمه رو شاید در فرودگاه ها یا ایستگاه های قطار ببینید که منظورشون ساعت حرکت قطار یا هواپیما است
حرکت / خروجی / خروج / پرواز، قطار یا اتوبوس خروجی
دقت کنید که صرفا معنی پرواز خروجی نمیده، در واقع هر وسیله نقلیه ای میتونه باشه ( قطار، اتوبوس، هواپیما و. . . )
رایج ترین معنی این کلمه ( ( حرکت ) ) هست که هیچکس بهش اشاره نکرده.
...
[مشاهده متن کامل]

.
There are several departures ( = buses, trains, or aircraft leaving ) for Paris every day.
هر روز چند حرکت ( اتوبوس، قطار، هواپیما ) به مقصد پاریس وجود دارد.

انحراف :
I can imagine that this is a departure from your usual high standards.
من می توانم تصور کنم که این یک انحراف از استانداردهای بالای معمول شما است .
عزیمت - جدایی - ترک - خروج
◀️ Cristiano Ronaldo's reaction when he saw his shirt stepped on and fans asking for his departure : واکنش کریستیانو رونالدو وقتی دید که پیراهنش لگدمال شده و هواداران خواهان جدایی او هستند
حرکت
خروجی
علاوه بر ترک کردن در برخی جملات به معنی جدا از و به غیر از هم است
اگه دوست داشتید لایک کنید🌌💎
خروجی
The departure of the research was fruitful
خروجی ( نتیجه ی تحقیق، ثمر بخش بود.
اشتباه، قصور، کم کاری، انحراف
عزیمت حرکت
To go to another place
Traveling
به سالن و مکان انتظار توی ترمینال ها، فرودگاه ها و راه آهن ها میگن
Departure lounge: سالن انتظار
زاویه گرفتن ( نسبت به وضعیت موجود )
I am waiting for your departure

نقطه عطف
تغییر روند
ترک کار، ترک شغل
در جدول زمانی فرودگاه دو بخش دیده می شود به نام های: departures و arrives.
بخش departures مربوط به پرواز های خروجی یا صعود ها و بلند شدن هواپیما ها و بخش arrives مربوط به پرواز های ورودی یا فرود ها است.
جدایی
Leaving a place
Passenger should check in at least one hour before departure
Opposite=arrival
the act of going away.
عدول
ترک مبدأ
The act of going away
پرواز
You have to bear in mind that there is only one departure a day
شما باید در نظر داشته باشید که تنها یک پرواز در روز وجود داره
The 16th of October that's my departure date
شانزدهم اکتبر تاریخ پرواز منه
نقطه آغاز حرکت ، مرگ
رفتن به
تخصصی برق
خروج از جایی به جای دیگر رفتن
مثال:
Angle departure
زاویه خروج
رویگردانی، گسست
سرپیچی
خروج - مقصد
عزیمت . خروج
پرواز خروجی
خروج
گسیل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)

بپرس