departmentalization

جمله های نمونه

1. Divisional organization Departmentalization that groups units around products, customers, or geographic regions.
[ترجمه گوگل]بخش بندی سازمانی که واحدها را حول محصولات، مشتریان یا مناطق جغرافیایی گروه بندی می کند
[ترجمه ترگمان]سازمان Divisional تاکید می کند که گروه های مختلف در اطراف محصولات، مشتریان، یا مناطق جغرافیایی واحدهای گروهی را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Functional organization Departmentalization around specialized activities, such as production, marketing, human resources, etc.
[ترجمه گوگل]سازمان کارکردی دپارتمان سازی حول فعالیت های تخصصی مانند تولید، بازاریابی، منابع انسانی و غیره
[ترجمه ترگمان]سازمان کاربردی حول فعالیت های تخصصی، مانند تولید، بازاریابی، منابع انسانی و غیره تمرکز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As an organization grows larger, its structure tends to change from organic to mechanistic with increased specialization, departmentalization, centralization, and rules and regulations.
[ترجمه گوگل]همانطور که یک سازمان بزرگتر می شود، ساختار آن با افزایش تخصص، دپارتمان سازی، تمرکز، و قوانین و مقررات از ارگانیک به مکانیکی تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]همانطور که یک سازمان بزرگ تر می شود، ساختار آن با افزایش تخصص، تمرکز، تمرکز، و مقررات و مقررات، از ارگانیک به ماشینی تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But meanwhile there exist some problems, such as the trend of departmentalization in the stand, the ideological language and mode of justifying for the existing systems.
[ترجمه گوگل]اما در این میان مشکلاتی از جمله روند دپارتمان سازی در جایگاه، زبان ایدئولوژیک و نحوه توجیه نظام های موجود وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اما در عین حال، مشکلاتی مانند گرایش of در جایگاه، زبان ایدئولوژیک و مد توجیه برای سیستم های موجود وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Two of the most important dimensions of structure are centralization and departmentalization.
[ترجمه گوگل]دو مورد از مهم ترین ابعاد ساختار، تمرکز و دپارتمان سازی است
[ترجمه ترگمان]دو مورد از مهم ترین ابعاد ساختار تمرکز و تمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To better monitor the needs of customers and to be able to respond to changes in those needs, many organizations have given greater emphasis to customer departmentalization.
[ترجمه گوگل]برای نظارت بهتر بر نیازهای مشتریان و توانایی پاسخگویی به تغییرات در آن نیازها، بسیاری از سازمان‌ها تاکید بیشتری بر بخش‌سازی مشتریان داشته‌اند
[ترجمه ترگمان]برای نظارت بهتر نیازهای مشتریان و پاسخگویی به تغییرات در این نیازها، بسیاری از سازمان ها تاکید بیشتری بر departmentalization مشتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] تخصیص برحسب دوایر

انگلیسی به انگلیسی

• partition into divisions or departments (also departmentalisation)

پیشنهاد کاربران

تقسیم بندی واحد های سازمانی
بخش بخش شدگی یا بخشیزگی
بخشیزگی، به قسمت های جزء تقسیم کردن

بپرس