department

/dəˈpɑːrtmənt//dɪˈpɑːtmənt/

معنی: حوزه، شعبه، قسمت، بخش، دایره، اداره گروه اموزشی
معانی دیگر: اداره، فرشیم، (دانشگاه) گروه، وزارتخانه، اداره ی کل، سازمان، حوزه ی عمل، زمینه ی پژوهش یا کار، (ستون مربوط به موضوع بخصوصی که مرتب در روزنامه یا مجله چاپ می شود) ستون هر روزی، بخش روزانه

جمله های نمونه

1. ready-to-wear department
(در فروشگاه) بخش جامه های پیش دوخته

2. sales department
بخش فروش

3. the accounting department
بخش حسابداری،اداره ی امور مالی

4. the english department of the faculty of letters
گروه انگلیسی دانشکده ی ادبیات

5. the police department
اداره ی پلیس

6. the police department is riddled with corruption
اداره ی پلیس پر از فساد است.

7. chairman of the history department
رئیس بخش تاریخ (دانشگاه)

8. to route orders through the sales department
سفارشات را از طریق اداره ی فروش به جریان انداختن

9. write the first draft; editing and rewriting it is ahmad's department
من نسخه ی اول را می نویسم ; بازنویسی و ویراستاری آن کار احمد است.

10. when the house caught on fire, he had the clearheadedness to call the fire department
خانه که آتش گرفت او آنقدر حواس داشت که به آتش نشانی تلفن بزند.

11. Organizing a whole department is beyond his capability.
[ترجمه گوگل]سازماندهی یک بخش کامل از توانایی او خارج است
[ترجمه ترگمان]سازماندهی یک بخش کلی فراتر از توانایی او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The department made a nip here and a tuck there, but they were still way over budget.
[ترجمه گوگل]دپارتمان به اینجا و به آنجا دست زد، اما هنوز بودجه آنها خیلی بیشتر بود
[ترجمه ترگمان]اداره یک nip و یک tuck در آنجا ایجاد کرد، اما آن ها هنوز بیش از حد بودجه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The department provides a congenial atmosphere for research.
[ترجمه گوگل]این بخش فضای مناسبی را برای تحقیق فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این بخش یک جو مناسب برای تحقیقات فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The department deferred the decision for six months.
[ترجمه گوگل]این وزارتخانه تصمیم گیری را به مدت شش ماه به تعویق انداخت
[ترجمه ترگمان]این اداره این تصمیم را به مدت شش ماه به تعویق انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The responsibility for doing this rests with the department managers.
[ترجمه گوگل]مسئولیت انجام این کار بر عهده مدیران بخش است
[ترجمه ترگمان]مسیولیت انجام این کار بر عهده مدیران بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The closure of the export department resulted in over 100 redundancies.
[ترجمه گوگل]بسته شدن بخش صادرات منجر به بیش از 100 تعدیل شد
[ترجمه ترگمان]تعطیلی بخش صادرات منجر به بیش از ۱۰۰ redundancies شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Which department do u work for?
[ترجمه گوگل]برای کدام بخش کار می کنید؟
[ترجمه ترگمان]برای کدوم بخش کار می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. There is very little storage space in the department.
[ترجمه گوگل]فضای ذخیره سازی بسیار کمی در بخش وجود دارد
[ترجمه ترگمان] یه انبار خیلی کم تو اداره هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. I work in the Sales Administration department.
[ترجمه گوگل]من در بخش مدیریت فروش کار می کنم
[ترجمه ترگمان]من در بخش اداره فروش کار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حوزه (اسم)
extent, range, circle, area, ambit, sphere, domain, realm, scope, precinct, apanage, appanage, zone, district, department, compass

شعبه (اسم)
wing, branch, member, arm, chapter, substation, department, offshoot, prong, embranchment

قسمت (اسم)
detachment, section, party, leg, share, portion, sect, lot, division, dole, proportion, segment, canton, arm, chapter, department, ratio, plank, feck, parcel, percentage, compartment, snick, grist, internode, kismet, rasher, whang

بخش (اسم)
section, party, region, leg, part, share, portion, sect, lot, division, fate, distribution, precinct, segment, canton, branch, member, zone, district, subregion, department, item, piece, heritage, quarter, borough, parish, sector, parcel, commune, county, riding, moiety, installment, squadron, wing of building

دایره (اسم)
section, field, rhomb, circle, sphere, domain, roundel, department, tambourine, bureau, disk, disc, compass, rondel

اداره گروه اموزشی (اسم)
department

تخصصی

[حسابداری] دایره
[مهندسی گاز] بخش، قسمت، دپارتمان
[صنعت] بخش، قسمت، دپارتمان، دانشکده
[ریاضیات] اداره، بخش، دایره، وزارتخانه، حوزه

انگلیسی به انگلیسی

• government office; division, section; district; area, domain
a department is one of the sections of a large shop or organization such as a university.

پیشنهاد کاربران

1. وزارتخانه. وزارت 2. اداره. سازمان 3. قسمت 4. ( بیمارستان ) بخش 5. ( دانشگاه ) گروه 6. حوزه ( عمل. مسئولیت. کار )
مثال:
the public health department
بخش بهداشت همگانی
rural departments
قسمتهای روستایی و کشاورزی
the food is Jone's department
غذا {در} حوزه مسئولیت جان هست.
The word "department" is used figuratively to mean something like "area of expertise" or "responsibility. "
کلمه "دپارتمان" به معنای مجازی به معنای چیزی مانند "حوزه تخصص" یا "مسئولیت" استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
Writing code is his department, he's really good at it.
Cooking Italian food is definitely her department, she makes the best lasagna I've ever tasted.
Keeping things organized and running smoothly is their department, they're really efficient and great at managing tasks.

دپارتمان:بخشی.
ویلا:تکی.
unit =بخش/واحد
این کلمه معادل �گروه آموزشی� در زبان فارسی است. گروه آموزشی متشکل از چند رشته آموزشی است که از نظر محور آموزشی و پژوهشی اشتراکات قابل توجهی دارند. مثلاً:
Management Department
یعنی: گروه آموزشی مدیریت
که شامل گرایشهای مختلف مدیریت، از جمله مالی، صنعتی، بازرگانی و دولتی میشود.
as far as i know, my son works in sales department.
تاجایی که من میدونم، پسرم در بخش فروش کار میکنه.
( منابع انسانی ) ( خرده فروشی ) زیربخش، واحد زیرمجموعه، بخشی از یک قسمت یا واحد بزرگتر بزرگتر
اگر یک بخشی چندان بزرگ نباشد از عبارت unit یا section استفاده می شود اما اگر بزرگ باشد و خودش به چند بخش تقسیم شود به آن Department گفته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

برای مثال واحد مارکتینگ در یک خرده فروشی بزرگ می تواند به دپارتمان ها یا زیرمجموعه های مانند برندینگ، تبلیغات، دیجیتال مارکتینگ، مراقبت از مشتریان، تحقیقات بازار و . . . تقسیم شود که به هر کدام از این بخش ها زیرمجموعه یا دپارتمان گفته می شود.

بخش
مثال: She works in the marketing department.
او در بخش بازاریابی کار می کند.
واپارتمان
( Vāpārtmān )
�وا� ( de ) و �پارتمان� ( partment )
That’s not really in my department
تو حوزه کاری من نیست
ساختار
Secretary of State
( in the UK ) the head of a major government department.
( در انگلستان ) رئیس یک وزارت خانه ( اداره/ارگان/سازمان بزرگ/عمده/اصلی/مهم ) دولتی.
تو آمریکا دپارتمان بمعنای وزارتخانه هم هست.
...
[مشاهده متن کامل]

Definition of department ( in the US )
one of the principal divisions of the U. S. federal government, headed by a secretary who is a member of the president's cabinet. a division of a business enterprise dealing with a particular area of activity: the personnel department.
تعریف دپارتمان ( در آمریکا )
یکی از بخش های اصلی دولت فدرال ایالات متحده، به ریاست وزیری که یکی از اعضای کابینه رئیس جمهور است. یک بخش از یک شرکت تجاری که با یک حوزه خاص از فعالیت سر و کار دارد: بخش/اداره کارگزینی.
آدرس کلاس اینستاگرام 504ewords

بخش
قسمت
قسمتی از یک چیز
I read department of the pepper .
من نوشتم ، بخشی از کاغذ را
department ( عمومی )
واژه مصوب: بخش 2
تعریف: بخش یا قسمتی از یک مؤسسه|||متـ . گروه 5
ساختمان های اداری
سازمان
واژه Department در ایالات متحده آمریکا به معنای وزارت و معادل واژه Ministry می باشد.
واژه Secretary نیز در ایالات متحده آمریکا به معنای وزیر و معادل واژه Minister به کار می رود.
( US )
وزارتخانه
leaving the third - largest federal department without confirmed leadership
رها کردن سومین وزارتخانه بزرگ فدرال ( فدرالی ) بدون رهبری ( مسئول ) تائید رسمی شده
بخش یا هر بخش
فروشگاه بزرگ
گروه، واحد، وزارت خانه، دپارتمان، بخش
بخش اورژانس = emergency department
گروه ( در دانشگاه، مثلا گروه ادبیاتِ فارسی، مدیرِ گروهِ حقوق )
واحد
The accounts department= واحد حسابداری
گروه شغلی _ جنس شغل
Ministry یعنی وزارتخانه، ولی department یعنی اداره.

یک مجمع و دورهمی برای بررسی یک موضوع
فروشگاه
Is a very large store that sells many different
د پارتمان
( در آمریکا ) وزارتخانه
College
Apart of buss in ess geve rnment
ساختمان, خانه ی چند طبقه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس