departed

/dəˈpɑːrtəd//dɪˈpɑːtɪd/

رفته، عزیمت کرده، رهسپار (شده)، گذشته، طی شده، مرده، مرحوم، متوفی، درگذشته مرحوم

جمله های نمونه

1. the departed
مرده،مردگان،رفتگان

2. a prayer for the soul of the departed
دعایی به روح مردگان

3. They departed on their different ways.
[ترجمه گوگل]آنها در راه های مختلف خود را ترک کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به شیوه های مختلف از آن ها جدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We departed for London at 10 am.
[ترجمه گوگل]ساعت 10 صبح به سمت لندن حرکت کردیم
[ترجمه ترگمان]ساعت ۱۰ صبح عازم لندن شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He departed for Ameri-ca this morning.
[ترجمه گوگل]او صبح امروز عازم آمریکا شد
[ترجمه ترگمان]امروز صبح از اینجا رفت بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The train departed Amritsar at 15 p. m.
[ترجمه گوگل]قطار در ساعت 15 از آمریتسار حرکت کرد متر
[ترجمه ترگمان]قطار ساعت ۱۵ بعد از ظهر Amritsar را ترک کرد متر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When she had departed, they fell to fighting among themselves.
[ترجمه M.j_karimii] هنگامی که او درگذشت، آنها درگیر جنگ با یکدیگر شدند.
|
[ترجمه گوگل]هنگامی که او رفت، آنها درگیر جنگ با یکدیگر شدند
[ترجمه ترگمان]پس از آن که از اتاق بیرون رفت، در میان خود به جنگ پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. John is pensioned by the employer and has departed from the company.
[ترجمه گوگل]جان توسط کارفرما بازنشسته شده و از شرکت خارج شده است
[ترجمه ترگمان]جان توسط کارفرما تخصیص داده می شود و از شرکت بیرون رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In his speech, the President departed from his text only once.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در سخنرانی خود تنها یک بار از متن خود خارج شد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور در سخنرانی خود تنها یک بار از متن خود خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On this occasion we departed from our normal practice of holding the meetings in public.
[ترجمه گوگل]به همین مناسبت از رویه عادی خود در برگزاری علنی جلسات خارج شدیم
[ترجمه ترگمان]در این موقعیت، ما از روال معمول خود برای برگزاری جلسات در ملا عام بیرون رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the morning Mr McDonald departed for Sydney.
[ترجمه گوگل]صبح آقای مک دونالد به سیدنی رفت
[ترجمه ترگمان]در صبح آقای مک دونالد عازم سیدنی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I departed to my own country.
[ترجمه گوگل]من به کشور خودم رفتم
[ترجمه ترگمان]به کشور خودم رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The old man talked about the departed triumphs of his youth.
[ترجمه گوگل]پیرمرد از پیروزی های درگذشته دوران جوانی خود صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]پیرمرد درباره پیروزی های بزرگ جوانی خود سخن می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It arrived that the manager had already departed.
[ترجمه گوگل]رسید که مدیر قبلاً رفته است
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسید که مدیر از پیش رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• gone; deceased, dead, at rest
departed friends or relatives are people who have died; a formal word.

پیشنهاد کاربران

رنگ باخت
departed ( adj ) ( dɪˈpɑrt̮əd ) =dead. People say ‘departed’ to avoid saying ‘dead’, e. g. your dear departed brother. the departed ( n ) ( pl. the departed ) =the person who has died
departed
شادروان. . .
فقید
فوت شده
درگذشته
فوت شده
جدا شده
Go away
Is verb
پروازکردن هواپیما ( خیلی وقت پیش )
جدا مانده ، جدا افتاده

بپرس