dent

/ˈdent//dent/

معنی: گودی، دندانه، تو رفتگی، جای ضربت، دندانه کردن
معانی دیگر: مخفف:، دندان پزشک، فرورفتگی (کوچک)، غرشدگی (کوچک)، خدشه، آسیب، اثر (معمولا اثر منفی)، سرخوردگی، ضربه، دارای فرورفتگی یا غری کوچک کردن، گود انداختن، (در چرخ و غیره) دندانه، دندانی

جمله های نمونه

1. make a dent in something
1- فرورفتگی ایجاد کردن (در چیزی) 2- (اشتیاق و امید و غیره) کاستن از،ضربه زدن به،تضعیف کردن

2. that event put a dent in our enthusiasm
آن رویداد از شوق و ذوق ما کاست.

3. failing the test made quite a dent in his ego
رد شدن در امتحان غرور او را جریحه دار کرد.

4. There was a large dent in the passenger door.
[ترجمه گوگل]یک فرورفتگی بزرگ در درب مسافر وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یک فرورفتگی بزرگ در در مسافر وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We're here to put a dent in the universe.
[ترجمه مریم] اینجاییم که یک اثر منفی روی جهان بگذاریم
|
[ترجمه گوگل]ما اینجا هستیم تا لکه ای در جهان ایجاد کنیم
[ترجمه ترگمان]ما اینجاییم تا یک فرورفتگی در جهان فرو کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Memory is heel, lonesome is dent, I a person coexistence.
[ترجمه گوگل]خاطره پاشنه است، تنهای فرورفته است، من همزیستی آدمی هستم
[ترجمه ترگمان]حافظه، پاشنه، تنهایی، فرو رفتگی است، من یک نفر زندگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Losing the match made quite a dent in his ego.
[ترجمه گوگل]از دست دادن مسابقه، روحیه او را کاملاً تحت تأثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان]از دست دادن بازی، ضربه بزرگی به نفس او زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The dent on the wing of our car can be beaten out at the garage.
[ترجمه گوگل]فرورفتگی بال ماشین ما را می توان در گاراژ شکست
[ترجمه ترگمان]فرو رفتگی روی قسمت ماشین ما در گاراژ از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was a dent in one wing.
[ترجمه گوگل]یک فرورفتگی در یک بال وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در یک جناح فرو رفتگی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. United's championship pretensions took a dent when they were beaten 5-1 by Liverpool.
[ترجمه گوگل]ادعاهای قهرمانی یونایتد با شکست 5-1 توسط لیورپول بسیار ضعیف شد
[ترجمه ترگمان]مسابقات قهرمانی ایالات متحده، هنگامی که ۵ بر ۱ توسط لیورپول مورد ضرب و شتم قرار گرفتند، ادعای خسارت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lawyer's fees will make a dent in our finances.
[ترجمه گوگل]حق الزحمه وکیل باعث آسیب مالی ما خواهد شد
[ترجمه ترگمان]حق وکیل در امور مالی ما فرو رفتگی ایجاد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The trip made a big dent in our savings.
[ترجمه گوگل]این سفر در پس انداز ما ضربه بزرگی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]این سفر گودی بزرگی در پس انداز ما ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They can beat out the dent in the car's wing.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند فرورفتگی بال ماشین را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند فرو رفتگی در بال اتومبیل را بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a dent in the car which hadn't been there before.
[ترجمه گوگل]یک فرورفتگی در ماشین وجود داشت که قبلاً آنجا نبوده است
[ترجمه ترگمان]یک فرو رفتگی در اتومبیل وجود داشت که قبلا آنجا نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The experience failed to dent her confidence.
[ترجمه گوگل]این تجربه نتوانست اعتماد او را خدشه دار کند
[ترجمه ترگمان]این تجربه باعث فرو رفتن اعتماد او نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گودی (اسم)
hollow, groove, hole, bezel, valley, delve, dimple, dent, depth, dint, lacuna

دندانه (اسم)
tine, peg, leaf, dent, cog, nick, cam, tooth, indentation, serration, jag, denticle

تو رفتگی (اسم)
depression, recess, dent, indent, dint, intromission

جای ضربت (اسم)
dent

دندانه کردن (اسم)
dent

تخصصی

[مهندسی گاز] دندانه، خراش
[نساجی] دندانه شانه - نمره شانه

انگلیسی به انگلیسی

• depression, hollow; small hollow caused by a blow
indent, press in, make a hollow depression
if you dent something, you damage its surface by hitting it and making a hollow in it.
a dent is a hollow in the surface of something which has been caused by hitting it.
if something dents your pride, ideas, or hopes, it makes you realize that you are not as good or successful as you thought.
if one thing makes a dent in another, it reduces it considerably.

پیشنهاد کاربران

If you dent the surface of something, you make a
. hollow area in it by hitting or pressing it
کتاب دکتر اناری ک نوشته کاهش تقلیل
Ex:8 years of affort have hardly put a dent in drug trafficking
1. قر شدگی. فرو رفتگی 2. ( مجازی ) سوراخ. چاله 3. ( مجازی ) ضربه 4. قر کردن 5. قر شدن 6. ضربه زدن به
مثال:
I made a dent in his car
من یک فرو رفتگی در ماشینش ایجاد کردم.
Jamie dented his bike
...
[مشاهده متن کامل]

جمی به دوچرخه اش ضربه زد.
the experience dented her confidence
این تجربه به اعتماد به نفس او ضربه زد.

گودی و تورفتگی روی ماشین بر اثر تصادف
اصطلاح make/put a dent in به معنی " تأثیر کاهشی گذاشتن، قدری کاهش دادن"
VERB
اثر منفی داشتن روی چیزی - خدشه دار کردن - آسیب زدن - لطمه زدن
MEANING:
1 - If something dents your ideas or your pride, it makes you realize that your ideas are wrong, or that you are not as good or successful as you thought.
...
[مشاهده متن کامل]

If you dent someone's confidence or pride, you make them feel less confident or proud
- have an adverse effect on
⭐SYN: diminish
2 - to have a weakening effect on
- If you dent the surface of something, you make a hollow area in it by hitting or pressing it.
💠 Gaza: Israel loses 24 soldiers, its highest one - day death toll
. . . News of the overnight incident dominated Israeli media coverage throughout the morning, but there was no sign that it had dented public support for the war.

1 -
a small hollow mark in the surface of something, caused by pressure or by being hit
یک علامت توخالی کوچک در سطح چیزی که در اثر فشار یا ضربه ایجاد می شود.
قُری
a dent in the door of a car
...
[مشاهده متن کامل]

2 -
If you dent someone's confidence or pride, you make them feel less confident or proud
اگر اعتماد به نفس یا غرور کسی را خدشه دار کنید، باعث می شوید که اعتماد به نفس یا غرور کمتری داشته باشد.
خدشه دار کردن.
His confidence was badly dented when he didn't get the job.
Several of Donald Trump’s rivals stepped up their attacks against him in Wednesday’s second Republican presidential debate, urgently trying to dent the former president's commanding primary lead during an event that often seemed like an undercard without him.

dent
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/dent
تو رفتگی, فرو رفتگی در اثر ضربه، گودی، جای ضربت، دندانه کردن، دندانی، دندانه بریدگی، گودی
نقصان. کاهش چشمگیر
make a dent in something
یعنی سهمی در پیشرفت چیزی داشتن، باعث پیشرفت فرایندی شدن
ریشه کلمه دندان
دهن کجی
کاهش . تقلیل
قر کردن / لطمه زدن
My face is dented
صورتم آسیب دیده ( بر اثرضربه )
خدشه دار کردن. آسیب زدن
something PUT A DENT IN something برای مثال در جمله: . Failing my last assignment has really put a dent in my confidence
موفق نشدن ( در انجام ) تکلیف باعث کاهش اعتماد بنفس طرف شد. پس dent بمعنای "کاهش" ( مقداری از چیزی ) هست.
کم شدن مقداری از چیزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس