densely

/ˈdent.sli//ˈdent.sli/

بطورغلیظ، بطورانبوه، بسیار

جمله های نمونه

1. The inner cities are no longer densely populated.
[ترجمه فاطمه] شهرهای داخلی خیلی پرجمعیت نیستند.
|
[ترجمه گوگل]شهرهای داخلی دیگر پرجمعیت نیستند
[ترجمه ترگمان]شهرهای داخلی پرجمعیت و پرجمعیت نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Our route follows the Pacific coast through densely populated neighbourhoods.
[ترجمه گوگل]مسیر ما سواحل اقیانوس آرام را از طریق محله‌های پرجمعیت دنبال می‌کند
[ترجمه ترگمان]مسیر ما از ساحل آرام از طریق محله های پرجمعیت دنبال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The territory was never densely settled.
[ترجمه گوگل]این قلمرو هرگز متراکم نبود
[ترجمه ترگمان]این سرزمین هرگز densely نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The southeast is the most densely populated area.
[ترجمه گوگل]جنوب شرقی پرتراکم ترین منطقه است
[ترجمه ترگمان]جنوب شرقی پرجمعیت ترین ناحیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The universe evolved from a densely packed primal inferno.
[ترجمه گوگل]جهان از یک دوزخ اولیه پر از متراکم تکامل یافته است
[ترجمه ترگمان]جهان از یک جهنم کوچک انباشته و متراکم رشد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A grove of trees shadowed the house densely.
[ترجمه گوگل]بیشه درختان خانه را به شدت سایه انداخته بود
[ترجمه ترگمان]بیشه ای انبوه در خانه سایه افکنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Java is a densely populated island.
[ترجمه گوگل]جاوا جزیره ای پرجمعیت است
[ترجمه ترگمان]جاوا یک جزیره پر جمعیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In less densely populated areas the recovery rate is of course correspondingly lower.
[ترجمه گوگل]در مناطق با تراکم کمتر، البته نرخ بازیابی به همان نسبت کمتر است
[ترجمه ترگمان]در مناطق پرجمعیت، نرخ بهبود نیز به همان نسبت کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The densely stitched image has a sketched, animated quality. it sits off-centre with an odd perspective, as if seen from above.
[ترجمه گوگل]تصویر با دوخت متراکم دارای کیفیت طرح دار و متحرک است آن را خارج از مرکز با یک چشم انداز عجیب و غریب، که انگار از بالا دیده می شود
[ترجمه ترگمان]تصویر پر زرق و برقش تصویر کشیده و animated دارد این مرکز با یک دیدگاه عجیب و غریب برخورد می کند، گویی از بالا دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These inside surfaces are the most densely populated region of the human body.
[ترجمه گوگل]این سطوح داخلی، پرجمعیت ترین ناحیه بدن انسان هستند
[ترجمه ترگمان]این سطوح در داخل سطوح بسیار متراکم بدن انسان قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Both disk and arms are densely covered with granules.
[ترجمه گوگل]هم دیسک و هم بازوها با گرانول های متراکم پوشیده شده اند
[ترجمه ترگمان]هر دو دیسک و دست ها به طور متراکم با گرانول پوشانده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lithotripsy of a densely calcified gall bladder stone has been described in a case report.
[ترجمه گوگل]سنگ شکنی سنگ کیسه صفرا کلسیفیه متراکم در گزارش موردی شرح داده شده است
[ترجمه ترگمان]lithotripsy از سنگ مثانه متراکم در یک گزارش موردی توضیح داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But the densely populated central provinces present a very different picture.
[ترجمه گوگل]اما استان های مرکزی پرجمعیت تصویر بسیار متفاوتی ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]اما استان های مرکزی پرجمعیت تصویر بسیار متفاوتی ارائه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. London's main airport is surrounded by densely populated residential areas.
[ترجمه گوگل]فرودگاه اصلی لندن توسط مناطق مسکونی پرجمعیت احاطه شده است
[ترجمه ترگمان]فرودگاه اصلی لندن توسط مناطق مسکونی پرجمعیت احاطه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• thickly, impenetrably

پیشنهاد کاربران

به طور متراکم. با تراکم زیاد. به طور فشرده
مثال:
Rural areas are not densely populated.
مناطق روستایی، بطور متراکم جمعیت ندارند.
مناطق روستایی، با تراکم زیاد جمعیت ندارند.
مملو
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : density
✅️ صفت ( adjective ) : dense
✅️ قید ( adverb ) : densely
به طورِ متراکم، فشرده، به طورِ مفرط، به شدت، بسیار
زیاد، فراوان ، بسیار
به طور چگال
1. The book is densely argued and requires more specialized expertise than a general reader is likely to have.
این کتاب بسیار بحث برانگیز است و نیاز به مهارت تخصصی بیشتری نسبت به یک خواننده عمومی دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

2. The mass was removed in multiple pieces, and some of the myocardial muscle was also removed with densely adherent tumor.
این توده به صورت چند تکه برداشته شد و مقداری از عضله قلب نیز با تومور به هم چسبیده متراکم برداشته شد.
3. In places, the jungle - like vegetation surrounds the river so densely it feels like an old Tarzan movie.
در جاهایی ، پوشش گیاهی جنگلی مانند رودخانه را چنان انبوه احاطه کرده است که احساس می شود یک فیلم قدیمی تارزان است.
4. The lumen or cell chain is not always clearly visible within all filaments, especially within densely granulated sheaths.
لومن یا زنجیره سلول همیشه در همه رشته ها به خصوص در غلاف های دانه بندی شده متراکم به وضوح قابل مشاهده نیست.
5. As many properties in Mediterranean holiday resorts are densely built this is likely to be the major source of noise pollution.
از آنجا که بسیاری از املاک در استراحتگاههای تعطیلات مدیترانه ای به طور انبوه ساخته شده اند ، این منبع اصلی آلودگی صوتی است.
6. The courtyard is densely planted with bamboo while rockeries and fountains are embellished with varieties of exotic flowers and rare plants.
حیاط با انبوهی از بامبو کاشته شده است ، در حالی که آب انبارها و فواره ها با انواع گل های عجیب و غریب و گیاهان نادر تزئین شده اند.
7. They give you an injection, it puts you into a densely dopey state for 5 minutes, then you wake up.
آنها به شما آمپول می زنند ، شما را به مدت 5 دقیقه در یک حالت فشرده قرار می دهد ، سپس از خواب بیدار می شوید.
8. Its golden yellow flowers are densely produced in panicles on procumbent stems, 12in.
گلهای زرد طلایی آن به طور متراکم در خوشه های ساقه های منشعب ، به طول 12 اینچ به بار می آیند.
9. The wareroom was densely dark, to which was imparted additional horror by the piercing moans of the suffering.
انبار بسیار تاریک بود ، و ناله های گوش خراش درد و رنج به آن وحشت بیشتری می بخشید.
10. Grilled calamari are skewered like shish kebabs, with densely flavorful cherry tomatoes.
کالاماری کبابی مانند کباب شیش ، با گوجه گیلاسی با طعم و مزه غلیظ ، پخته می شود.
11. As the army of yamato pressed them too closely, they set fire to the dry underbrush which densely surrounded their lurking - place.
همانطور که ارتش یاماتو آنها را بیش از حد تحت فشار قرار داد ، آنها بوته خشک را که محل کمین آنها را احاطه کرده بود ، به آتش کشیدند.
12. They tried to discuss this directly with the church, sending densely argued letters to bishops and priests.
آنها سعی کردند این موضوع را مستقیماً با کلیسا در میان بگذارند و نامه های پر استدلال را برای اسقف ها و کشیشان ارسال کنند.
Densely ( adv ) = متراکم، به طور متراکم، به طور انبوه، فشرده، بسیار، پُر، غلیظ
densely populated = پر جمعیت
densely argued = پر استدلال، بسیار جدال آمیز، بسیار بحث برانگیز
densely built cities = شهرهای پرتراکم
معانی دیگر>>>> به طور ضخیم، از روی تراکم

انبوه, متراکم
بسیار ضخیم

بپرس