denotative

/ˈdiːnotetəv//ˈdiːnotetəv/

معنی: تفکیکی، دارای قوه تفکیک یا تمیز
معانی دیگر: نشانگر، حاکی، حکایت کننده از، دلالت کننده، تمیزی

جمله های نمونه

1. denotative and connotative meanings.
[ترجمه ن والافر] معنای ارجاعی و معنای تجربی
|
[ترجمه م] معنای اولیه و معنای ثانویه
|
[ترجمه ممد] معنای صریح و معنای ضمنی
|
[ترجمه نیما] معانی اصلی ( در واقع در لغت و تعریف در لغت نامه ) و معانی ثانویه جا افتاده در بین مردم
|
[ترجمه گوگل]معانی دلالتی و دلالتی
[ترجمه ترگمان]معانی denotative و connotative
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Denotative meaning is the basic meaning of the word.
[ترجمه گوگل]معنای دلالتی، معنای اصلی کلمه است
[ترجمه ترگمان]معنای denotative معنای اصلی کلمه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Denotative meanings are identical but associated meanings merely exist in English or Chinese.
[ترجمه گوگل]معانی دلالتی یکسان هستند اما معانی مرتبط فقط در انگلیسی یا چینی وجود دارند
[ترجمه ترگمان]معانی denotative یک سان هستند اما معانی مرتبط صرفا در زبان انگلیسی یا چینی وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Words have sociocultural meaning as well as denotative or conceptual meaning.
[ترجمه گوگل]لغات دارای معنای اجتماعی-فرهنگی و همچنین معنای دلالتی یا مفهومی هستند
[ترجمه ترگمان]کلمات معنای اجتماعی - اجتماعی و مفهومی مفهومی یا مفهومی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Denotative definition of the act of perpetrating and the number of the act of perpetrating. By analyzing that, it gives conclusion on the definition of multi-act crime on the basic of law.
[ترجمه گوگل]تعریف تشریحی فعل ارتکابی و تعداد فعل ارتکابی با تجزیه و تحلیل آن، به تعریف جرایم چندعملی بر اساس مبانی حقوقی نتیجه گیری می شود
[ترجمه ترگمان]تعریف denotative از عمل ارتکاب جرم و تعداد عمل ارتکاب جرم با تجزیه و تحلیل این مساله، در مورد تعریف جرم چند عملی بر پایه قانون اساسی به این نتیجه می رسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Phraseology meaning includes connotative meaning and denotative meaning.
[ترجمه گوگل]معنای عبارت شناسی شامل معنای دلالتی و معنای دلالتی است
[ترجمه ترگمان]معنای phraseology شامل معانی connotative و معنای denotative است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How does it deal with the denotative meaning and connotative meaning?
[ترجمه گوگل]چگونه با معنای دلالتی و دلالتی برخورد می کند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه با مفهوم denotative و مفهوم connotative سروکار دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then, by starting from the denotative meaning of medical products, it is discussed and concluded that medical products are covered in the products stipulated in Product Liability Law.
[ترجمه گوگل]سپس با شروع از معنای تشریحی محصولات پزشکی، بحث و نتیجه گیری می شود که محصولات پزشکی مشمول محصولات مقرر در قانون مسئولیت کالا می شوند
[ترجمه ترگمان]سپس با شروع از مفهوم denotative محصولات پزشکی بحث و نتیجه گیری می شود که محصولات پزشکی در محصولاتی که در قانون مسئولیت محصول تصریح شده است، تحت پوشش قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Words have sociocultural as well as denotative or conceptual meaning . Vocabulary teaching involves cultural knowledge introducing.
[ترجمه گوگل]واژه ها دارای معنای اجتماعی فرهنگی و همچنین معنایی یا مفهومی هستند آموزش واژگان شامل معرفی دانش فرهنگی است
[ترجمه ترگمان]کلمات، اجتماعی - فرهنگی و یا مفهومی مفهومی و مفهومی دارند آموزش واژگان مستلزم معرفی دانش فرهنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "Denotative " with " embedded " often be inseparable.
[ترجمه گوگل]"معنی" با "جاسازی شده" اغلب غیر قابل تفکیک است
[ترجمه ترگمان]\"denotative\" با \"تعبیه شده\" اغلب جدایی ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Association with cultural factors, denotative meaning, the change and development of word's meaning, social cultural background are related closely to symbolic implications.
[ترجمه گوگل]ارتباط با عوامل فرهنگی، معنای دلالتی، تغییر و توسعه معنای واژه، پیشینه فرهنگی اجتماعی ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم نمادین دارد
[ترجمه ترگمان]انجمن با عوامل فرهنگی، معنای denotative، تغییر و توسعه معنای کلمه، پیشینه فرهنگی اجتماعی با مفاهیم نمادین ارتباط نزدیکی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In short, in order to make full development, and have a foothold in the world, Chinese water color painting should not only enhance the connotation of its language, but expand its denotative content.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، برای ایجاد توسعه کامل، و جای پایی در جهان، نقاشی آبرنگ چینی نه تنها باید مفهوم زبان خود را تقویت کند، بلکه محتوای توصیفی خود را گسترش دهد
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، به منظور ایجاد توسعه کامل و داشتن جایگاهی در جهان، نقاشی رنگ آبی چین نه تنها باید معنای زبان خود را افزایش دهد بلکه محتوای denotative خود را گسترش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wired network industry appears on the market in the company, suggest attention has resource of high grade client, and have the Tian Wei of opportunity of denotative type dilate inspect message.
[ترجمه گوگل]صنعت شبکه سیمی در این شرکت در بازار ظاهر می شود، نشان می دهد توجه دارای منبع مشتری درجه یک است، و Tian Wei از فرصت پیام بازرسی از نوع توصیفی دارد
[ترجمه ترگمان]در این شرکت، به نظر می رسد که صنعت شبکه کابلی در بازار شرکت مورد توجه قرار گرفته است، و نشان می دهد که توجه به منابع دارای درجه بالایی برخوردار است و دارای اختیار تیان گری وی از نوع denotative dilate است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The meaning of an English word, which tends to include extended meaning, intensional meaning, extensional meaning, connotive meaning and denotative meaning, is context-dependent and flexible.
[ترجمه گوگل]معنای یک کلمه انگلیسی که تمایل دارد شامل معنای مبسوط، معنای مضموم، معنای امتدادی، معنای مفهومی و معنای دلالتی باشد، وابسته به متن و انعطاف پذیر است
[ترجمه ترگمان]معنای یک واژه انگلیسی، که شامل معنای بسط یافته، معنای intensional معنا، معنای extensional معنا و مفهوم denotative است، وابسته و انعطاف پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Conceptual meaning: the central part of meaning, which contains logical, cognitive, or denotative content.
[ترجمه گوگل]معنای مفهومی: بخش مرکزی معنا که حاوی محتوای منطقی، شناختی یا دلالتی است
[ترجمه ترگمان]مفهوم مفهومی: بخش مرکزی معنا که حاوی محتوای منطقی، شناختی یا denotative است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تفکیکی (صفت)
denotative

دارای قوه تفکیک یا تمیز (صفت)
denotative

انگلیسی به انگلیسی

• indicating, representing, signifying

پیشنهاد کاربران

در علم زبان، به معنی "صریح و آشکار و اشاره مستقیم" هست و متضاد آن، کلمه Connotative هست که به معنی "ضمنی و دلالت کننده و اشاره غیر مستقیم" هست.
صریح. تصریح کننده. در مقابل ضمنی و دلالت کننده
اولین یا اصلی ترین معنی کلمه در دیکشنری.
مثال: در دیکشنری آکسفورد اولین معنی یا معنی اصلی برای کلمه spring فصل بهار است
صریح
دلالتگر
دلالت کننده

بپرس