1. common denominator
(ریاضی) مخرج مشترک،برخه نام مشترک،وجه مشترک
2. I think the only common denominator of success is hard work.
[ترجمه صالح روشنی] من فکر می کنم تنها عامل مشترک موفقیت سخت کوشی است.|
[ترجمه احمد قربانی] من فکر می کنم تنها وجه مشترک موفقیت سخت کوشی است|
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم تنها وجه مشترک موفقیت سخت کوشی است[ترجمه ترگمان]فکر می کنم تنها مخرج مشترک موفقیت کار دشواری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Tabloid newspapers pander to the lowest common denominator.
[ترجمه احمد قربانی] روزنامه های تبلوید به پایین ترین مخرج مشترک می پردازند.|
[ترجمه گوگل]روزنامه های تبلوید به پایین ترین مخرج مشترک می پردازند[ترجمه ترگمان]روزنامه های این روزنامه دارای پایین ترین مخرج مشترک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The first step is to rationalize the denominator of a fraction.
[ترجمه احمد قربانی] اولین قدم، منطقی کردن مخرج کسری است.|
[ترجمه یوسف رضایی] اولین گام، گویا کردن مخرج کسر است.|
[ترجمه گوگل]اولین قدم، منطقی کردن مخرج کسری است[ترجمه ترگمان]اولین گام منطقی کردن مخرج کسر یک کسر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The common denominator was that we had all worked for the same company.
[ترجمه احمد قربانی] وجه مشترک این بود که همه ما برای یک شرکت کار کرده بودیم.|
[ترجمه گوگل]وجه مشترک این بود که همه ما برای یک شرکت کار کرده بودیم[ترجمه ترگمان]مخرج مشترک این بود که همه ما برای یک شرکت کار می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The common denominator of both types of novel is the vulnerable, threatened heroine.
[ترجمه احمد قربانی] وجه مشترک هر دو نوع رمان قهرمان آسیب پذیر و در معرض تهدید است.|
[ترجمه گوگل]وجه مشترک هر دو نوع رمان قهرمان آسیب پذیر و در معرض تهدید است[ترجمه ترگمان]مخرج مشترک هر دو نوع رمان، فرد آسیب پذیر و تهدید کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The total body water content, the denominator in that overall concentration term, is altered to achieve homeostasis.
[ترجمه احمد قربانی] محتوای کل آب بدن، مخرج در آن ترم غلظت کلی، برای رسیدن به هموستاز تغییر می کند.|
[ترجمه گوگل]محتوای کل آب بدن، مخرج در آن عبارت غلظت کلی، برای رسیدن به هموستاز تغییر میکند[ترجمه ترگمان]کل محتوای آب بدن، مخرج در این عبارت غلظت کل، برای رسیدن به homeostasis تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Total commitment is the common denominator among all successful men and women. A. P. J. Abdul Kalam
[ترجمه احمد قربانی] تعهد کامل وجه مشترک همه مردان و زنان موفق است. آ . پ. ج. عبدالکلام|
[ترجمه گوگل]تعهد کامل وجه مشترک همه مردان و زنان موفق است A P J عبدالکلام[ترجمه ترگمان]تعهد کلی، مخرج مشترک میان همه مردان و زنان موفق است الف پی جی Abdul
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The common denominator in all those searches for ever-more original and authentic sites of creativity was the unconscious.
[ترجمه احمد قربانی] وجه مشترک همه آن جستجوها برای مکان های خلاقیت بدیع تر و معتبرتر، ناخودآگاه بود.|
[ترجمه گوگل]وجه مشترک در تمام آن جستجوها برای مکانهای خلاقیت اصیلتر و معتبرتر، ناخودآگاه بود[ترجمه ترگمان]مخرج مشترک همه آن جستجوها برای اولین و اصیل تر از سایت های معتبر و معتبر ناخودآگاه، ناخودآگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. But in avid pursuit of the lowest common denominator, Fox became a catalyst in the coarsening of popular culture.
[ترجمه گوگل]اما در تعقیب مشتاقانه برای کمترین مخرج مشترک، فاکس به یک کاتالیزور در درشت شدن فرهنگ عامه تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]اما با دنبال کردن پایین ترین مخرج مشترک، فاکس به کاتالیزور در فرهنگ عامه تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما با دنبال کردن پایین ترین مخرج مشترک، فاکس به کاتالیزور در فرهنگ عامه تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Using the condition, the denominator may be shown to be proportional to, which in steady state is strictly positive for.
[ترجمه گوگل]با استفاده از شرط، مخرج ممکن است متناسب با آن نشان داده شود که در حالت ثابت کاملاً مثبت است
[ترجمه ترگمان]با استفاده از این شرط، مخرج را می توان متناسب با آن نشان داد، که در حالت پایدار به شدت برای آن مثبت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از این شرط، مخرج را می توان متناسب با آن نشان داد، که در حالت پایدار به شدت برای آن مثبت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The common denominator in these two election campaigns was money.
[ترجمه گوگل]وجه مشترک این دو کمپین انتخاباتی پول بود
[ترجمه ترگمان]وجه مشترک در این دو کمپین انتخاباتی، پول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وجه مشترک در این دو کمپین انتخاباتی، پول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Besides Clinton, the common denominator in the 1992 and 1996 races is Buchanan.
[ترجمه گوگل]علاوه بر کلینتون، وجه مشترک در رقابت های 1992 و 1996 بوکانن است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر کلینتون، این مخرج مشترک در مسابقات سال ۱۹۹۲ و ۱۹۹۶ بیوکنن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]علاوه بر کلینتون، این مخرج مشترک در مسابقات سال ۱۹۹۲ و ۱۹۹۶ بیوکنن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Matters of judgement reduced to the lowest common denominator acceptable to a majority of the voters.
[ترجمه احمد قربانی] موضوعات قضاوت به کمترین مخرج مشترک قابل قبول برای اکثریت رأی دهندگان کاهش می یابد.|
[ترجمه گوگل]موضوعات قضاوت به کمترین مخرج مشترک قابل قبول برای اکثریت رأی دهندگان کاهش یافت[ترجمه ترگمان]مسائل قضاوت نسبت به پایین ترین مخرج مشترک برای اکثریت رای دهندگان کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Although the plan received unanimous approval, this does not mean that it represents the lowest common denominator.
[ترجمه احمد قربانی] اگرچه این طرح به اتفاق آرا تایید شد، اما این بدان معنا نیست که کمترین مخرج مشترک را نشان می دهد.|
[ترجمه گوگل]اگرچه این طرح به اتفاق آرا تصویب شد، اما این بدان معنا نیست که کمترین مخرج مشترک را نشان می دهد[ترجمه ترگمان]اگرچه این طرح مورد تایید همگان قرار گرفته است، اما این بدان معنا نیست که این طرح پایین ترین مخرج مشترک را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید