denominator

/dəˈnɑːməˌnetər//dɪˈnɒmɪneɪtə/

معنی: مخرج، تقسیم کننده، مقسوم علیه، برخه نام، مشتق کننده
معانی دیگر: (نادر) نامگذار، ویژگی مشترک، وجه مشترک، حد معمول، استانده

جمله های نمونه

1. common denominator
(ریاضی) مخرج مشترک،برخه نام مشترک،وجه مشترک

2. I think the only common denominator of success is hard work.
[ترجمه صالح روشنی] من فکر می کنم تنها عامل مشترک موفقیت سخت کوشی است.
|
[ترجمه احمد قربانی] من فکر می کنم تنها وجه مشترک موفقیت سخت کوشی است
|
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم تنها وجه مشترک موفقیت سخت کوشی است
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم تنها مخرج مشترک موفقیت کار دشواری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tabloid newspapers pander to the lowest common denominator.
[ترجمه احمد قربانی] روزنامه های تبلوید به پایین ترین مخرج مشترک می پردازند.
|
[ترجمه گوگل]روزنامه های تبلوید به پایین ترین مخرج مشترک می پردازند
[ترجمه ترگمان]روزنامه های این روزنامه دارای پایین ترین مخرج مشترک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The first step is to rationalize the denominator of a fraction.
[ترجمه احمد قربانی] اولین قدم، منطقی کردن مخرج کسری است.
|
[ترجمه یوسف رضایی] اولین گام، گویا کردن مخرج کسر است.
|
[ترجمه گوگل]اولین قدم، منطقی کردن مخرج کسری است
[ترجمه ترگمان]اولین گام منطقی کردن مخرج کسر یک کسر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The common denominator was that we had all worked for the same company.
[ترجمه احمد قربانی] وجه مشترک این بود که همه ما برای یک شرکت کار کرده بودیم.
|
[ترجمه گوگل]وجه مشترک این بود که همه ما برای یک شرکت کار کرده بودیم
[ترجمه ترگمان]مخرج مشترک این بود که همه ما برای یک شرکت کار می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The common denominator of both types of novel is the vulnerable, threatened heroine.
[ترجمه احمد قربانی] وجه مشترک هر دو نوع رمان قهرمان آسیب پذیر و در معرض تهدید است.
|
[ترجمه گوگل]وجه مشترک هر دو نوع رمان قهرمان آسیب پذیر و در معرض تهدید است
[ترجمه ترگمان]مخرج مشترک هر دو نوع رمان، فرد آسیب پذیر و تهدید کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The total body water content, the denominator in that overall concentration term, is altered to achieve homeostasis.
[ترجمه احمد قربانی] محتوای کل آب بدن، مخرج در آن ترم غلظت کلی، برای رسیدن به هموستاز تغییر می کند.
|
[ترجمه گوگل]محتوای کل آب بدن، مخرج در آن عبارت غلظت کلی، برای رسیدن به هموستاز تغییر می‌کند
[ترجمه ترگمان]کل محتوای آب بدن، مخرج در این عبارت غلظت کل، برای رسیدن به homeostasis تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Total commitment is the common denominator among all successful men and women. A. P. J. Abdul Kalam
[ترجمه احمد قربانی] تعهد کامل وجه مشترک همه مردان و زنان موفق است. آ . پ. ج. عبدالکلام
|
[ترجمه گوگل]تعهد کامل وجه مشترک همه مردان و زنان موفق است A P J عبدالکلام
[ترجمه ترگمان]تعهد کلی، مخرج مشترک میان همه مردان و زنان موفق است الف پی جی Abdul
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The common denominator in all those searches for ever-more original and authentic sites of creativity was the unconscious.
[ترجمه احمد قربانی] وجه مشترک همه آن جستجوها برای مکان های خلاقیت بدیع تر و معتبرتر، ناخودآگاه بود.
|
[ترجمه گوگل]وجه مشترک در تمام آن جستجوها برای مکان‌های خلاقیت اصیل‌تر و معتبرتر، ناخودآگاه بود
[ترجمه ترگمان]مخرج مشترک همه آن جستجوها برای اولین و اصیل تر از سایت های معتبر و معتبر ناخودآگاه، ناخودآگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But in avid pursuit of the lowest common denominator, Fox became a catalyst in the coarsening of popular culture.
[ترجمه گوگل]اما در تعقیب مشتاقانه برای کمترین مخرج مشترک، فاکس به یک کاتالیزور در درشت شدن فرهنگ عامه تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]اما با دنبال کردن پایین ترین مخرج مشترک، فاکس به کاتالیزور در فرهنگ عامه تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Using the condition, the denominator may be shown to be proportional to, which in steady state is strictly positive for.
[ترجمه گوگل]با استفاده از شرط، مخرج ممکن است متناسب با آن نشان داده شود که در حالت ثابت کاملاً مثبت است
[ترجمه ترگمان]با استفاده از این شرط، مخرج را می توان متناسب با آن نشان داد، که در حالت پایدار به شدت برای آن مثبت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The common denominator in these two election campaigns was money.
[ترجمه گوگل]وجه مشترک این دو کمپین انتخاباتی پول بود
[ترجمه ترگمان]وجه مشترک در این دو کمپین انتخاباتی، پول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Besides Clinton, the common denominator in the 1992 and 1996 races is Buchanan.
[ترجمه گوگل]علاوه بر کلینتون، وجه مشترک در رقابت های 1992 و 1996 بوکانن است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر کلینتون، این مخرج مشترک در مسابقات سال ۱۹۹۲ و ۱۹۹۶ بیوکنن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Matters of judgement reduced to the lowest common denominator acceptable to a majority of the voters.
[ترجمه احمد قربانی] موضوعات قضاوت به کمترین مخرج مشترک قابل قبول برای اکثریت رأی دهندگان کاهش می یابد.
|
[ترجمه گوگل]موضوعات قضاوت به کمترین مخرج مشترک قابل قبول برای اکثریت رأی دهندگان کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]مسائل قضاوت نسبت به پایین ترین مخرج مشترک برای اکثریت رای دهندگان کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Although the plan received unanimous approval, this does not mean that it represents the lowest common denominator.
[ترجمه احمد قربانی] اگرچه این طرح به اتفاق آرا تایید شد، اما این بدان معنا نیست که کمترین مخرج مشترک را نشان می دهد.
|
[ترجمه گوگل]اگرچه این طرح به اتفاق آرا تصویب شد، اما این بدان معنا نیست که کمترین مخرج مشترک را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]اگرچه این طرح مورد تایید همگان قرار گرفته است، اما این بدان معنا نیست که این طرح پایین ترین مخرج مشترک را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخرج (اسم)
outlet, vent, outgo, port, denominator, escapement, exit, foramen

تقسیم کننده (اسم)
denominator, divider

مقسوم علیه (اسم)
denominator, divisor

برخه نام (اسم)
denominator

مشتق کننده (اسم)
denominator

تخصصی

[کامپیوتر] مخرج
[ریاضیات] مخرج کسر، مخرج، نامان
[پلیمر] مخرج
[آمار] مخرج کسر

انگلیسی به انگلیسی

• number below the line in a fraction (mathematics); shared characteristic
a denominator is the number which appears under the line in a fraction. it is the amount by which you should divide the top number.

پیشنهاد کاربران

معیار
مخرج {کسر}. وجه مشترک. ویژگی مشترک
common denominator
{ریاضی} مخرج مشترک
مثال:
I think the only common denominator of success is hard work.
من فکر می کنم تنها وجه مشترک موفقیت سخت کوشی است.
ویژگی مشترک
مخرج مشترک
مخرج ( کسر ) - وجه
Common denominator : مخرج مشترک - وجه مشترک
◀️ Arabic, Hebrew, Farsi and other ancient languages have a common denominator: they are languages written from right to left. It is said that right - to - left scripts can be indicative of how ancient the language is because of the medium of writing that was used to carve these languages in stone : زبان های عربی، عبری، فارسی و دیگر زبان های باستانی یک وجه مشترک دارند: زبان هایی هستند که از راست به چپ نوشته می شوند. گفته می شود که خط های راست به چپ می تواند نشان دهنده قدمت این زبان باشد، زیرا از طریق نوشتاری که برای تراشیدن این زبان ها بر روی سنگ استفاده می شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

denominatordenominatordenominatordenominatordenominator
ویژگی مشترک ، وجه مشترک، مخرج ، نامان
denominator ( ریاضی )
واژه مصوب: مخرج
تعریف: در کسر، عبارتی که پایین خط کسری نوشته می شود
ویژگی مشترک
وجه ( وجه مشترک )

بپرس