denizen

/ˈdenəzn̩//ˈdenɪzn̩/

معنی: ساکن، ساکن کردن
معانی دیگر: مقیم، نشیمند، باشنده، اهل (خانه یا محل یا شهر)، رفت و آمد کننده (به جای بخصوصی)، (انگلیس) بیگانه ای که به او حق شهروندی داده شده باشد، نوشهروند، (انگلیس) تبعه کردن، نوشهروند کردن

جمله های نمونه

1. Deer, foxes and squirrels are among the denizens of the forest.
[ترجمه امین] آهوها، روباه ها و سنجاب ها از جمله ساکنان این جنگل هستند.
|
[ترجمه گوگل]آهو، روباه و سنجاب از جمله ساکنان جنگل هستند
[ترجمه ترگمان]دیر، روباه ها و سنجاب ها در میان ساکنان این جنگل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In this country children of denizen go to school free.
[ترجمه گوگل]در این کشور کودکان ساکن به مدرسه رایگان می روند
[ترجمه ترگمان]در این کشور بچه های دیگر به رایگان به مدرسه می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gannets are denizens of the open ocean.
[ترجمه گوگل]گانت ها ساکنان اقیانوس های باز هستند
[ترجمه ترگمان]Gannets ساکنان اقیانوس آزاد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The denizens of Shantytown live in a natural way.
[ترجمه گوگل]ساکنان شانتی تاون به روشی طبیعی زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]ساکنان شهر کلبه ها در یک روش طبیعی زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I spot some North Beach denizens eating hamburgers and a lawyer friend from Berkeley picking up romaine leaves with her fingers.
[ترجمه گوگل]من چند نفر از ساکنان ساحل شمالی را دیدم که همبرگر می‌خورند و دوست وکیلی از برکلی که با انگشتانش برگ‌های روما را برمی‌دارد
[ترجمه ترگمان]من تعدادی از ساکنان ساحل شمالی را پیدا می کنم که همبرگر می خورند و یکی از دوستان وکیلی در برکلی، برگ های romaine را با انگشتانش پاک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Leisure World denizens drive them around golf courses, students around campus.
[ترجمه گوگل]ساکنان دنیای اوقات فراغت آنها را در اطراف زمین های گلف، دانش آموزان در اطراف محوطه دانشگاه رانندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]ساکنان جهان در اطراف محوطه بازی گلف، و دانشجویان اطراف پردیس، آن ها را هدایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And evidence of the oxygen-starvation to which denizens of that lofty aerie are prey.
[ترجمه گوگل]و شواهدی از گرسنگی اکسیژن که ساکنان آن هوای بلند شکار می‌شوند
[ترجمه ترگمان]و شواهدی از the اکسیژن به وجود می اورد که ساکنان این aerie بزرگ طعمه آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Orpheus, using a lyre to charm the denizens of hell into giving him back his lady.
[ترجمه گوگل]اورفئوس، با استفاده از یک غناز، اهالی جهنم را مجذوب خود کرد تا بانویش را به او پس دهد
[ترجمه ترگمان]Orpheus از یک چنگ با استفاده از چنگ برای جاذبه ساکنان جهنم به او کمک خواهد کرد که او را به او پس بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many Hollywood denizens are businessmen who have been involved in politics for years.
[ترجمه گوگل]بسیاری از اهالی هالیوود تاجرانی هستند که سال ها درگیر سیاست بوده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ساکنان هالیوود، بازرگانانی هستند که سال ها در سیاست دخالت داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Humorous description of the appearance and the denizens of this slum area of London.
[ترجمه گوگل]توصیف طنز از ظاهر و ساکنان این منطقه فقیر نشین لندن
[ترجمه ترگمان]- توصیفی از ظاهر و ساکنان این ناحیه فقیرنشین شهر لندن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His greatest danger now lie in the unknown denizen of the water.
[ترجمه گوگل]بزرگترین خطر او اکنون در ساکنان ناشناخته آب نهفته است
[ترجمه ترگمان]اکنون بزرگ ترین خطر او در میان ساکنان ناشناس آب آرمیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The amoeba, a denizen of fresh water, is such a case.
[ترجمه گوگل]آمیب، یک اهالی آب شیرین، چنین موردی است
[ترجمه ترگمان]amoeba، یکی از اهالی آب تازه، چنین حالتی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is a denizen of the village.
[ترجمه گوگل]او از اهالی روستا است
[ترجمه ترگمان]تو اهل ده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fish are denizen of the sea.
[ترجمه گوگل]ماهی ها اهل دریا هستند
[ترجمه ترگمان]ماهی ها در اعماق دریاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساکن (اسم)
resident, denizen, inhabitant, occupant, lodger, habitant, occupier, inmate

ساکن کردن (فعل)
settle, lodge, denizen

انگلیسی به انگلیسی

• citizen, resident, inhabitant, dweller
a denizen of a particular place is a person, animal, or plant that lives or grows in this place; a literary word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Inhabitant 🏠
🔍 مترادف: Resident
✅ مثال: Each denizen of the city has a unique story to tell
۱. ساکن. مقیم ۲. ( مجازی ) پیر دیر ۳. ( حیوان و گیاه ) بومی
This term refers to the people who live in a particular place or environment. It is often used to describe a group of individuals who are considered to be permanent or long - term inhabitants.
این اصطلاح به افرادی اطلاق می شود که در یک مکان یا محیط خاص زندگی می کنند، اغلب برای توصیف گروهی از افراد که ساکنان دائمی یا طولانی مدت در نظر گرفته می شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

مقیم یا ساکن جایی
“The denizens of the small town were known for their friendliness. ”
In a discussion about a specific neighborhood, someone might say, “The denizens of this area are passionate about preserving its historic charm. ”
A writer might describe a bustling city as “a melting pot of denizens from all walks of life. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-populations/

بپرس