dendrite

/ˈdendraɪt//ˈdendraɪt/

معنی: دندریت، شاخههای متعدد سلولهای عصبی، سنگ شجری، سنگ درخت وار
معانی دیگر: (رگه ی درخت سان یک ماده ی معدنی در ماده ی معدنی دیگر) دارینه، رگه ی درختی، (سنگ یا ماده ی کانی) رگه دار، دارای رگه های درختی، (کالبدشناسی - زائده ی درخت مانند یا ریشه مانند یاخته ی عصبی که تحریکات را به بدنه ی آن انتقال می دهد) دندریت، پی شاخه، پی گیسو، طب دندریت، جغ شجری

جمله های نمونه

1. It allows sodium ions into the dendrite, which raises its voltage temporarily.
[ترجمه گوگل]این به یون های سدیم اجازه ورود به دندریت را می دهد که ولتاژ آن را به طور موقت افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]این کار به یون های سدیم در دندریت اجازه می دهد که به طور موقت ولتاژ خود را بالا می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Whiplike, graceful thrilling metal dendrites drawing images from the air, bringing brotherhood, communion to Immured apartment people.
[ترجمه گوگل]دندریت‌های فلزی هیجان‌انگیز شلاق‌دار و برازنده که تصاویری از هوا ترسیم می‌کنند، برادری و ارتباط را برای مردم آپارتمان Immured به ارمغان می‌آورند
[ترجمه ترگمان]تصاویر متحرک و زیبایی که تصاویر را از هوا ترسیم می کردند، اخوت و اخوت و communion را به آپارتمان immured منتقل می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Leading into the nucleus are one or more dendrites.
[ترجمه گوگل]یک یا چند دندریت به درون هسته منتهی می شود
[ترجمه ترگمان]نفوذ در هسته یک یا چند دندریت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Its dendrites pick up information from other neurons, and the axon and its terminals pass this on to other cells.
[ترجمه گوگل]دندریت‌های آن اطلاعات را از نورون‌های دیگر می‌گیرند و آکسون و پایانه‌های آن این اطلاعات را به سلول‌های دیگر منتقل می‌کنند
[ترجمه ترگمان]دندریت آن اطلاعات را از نورون های دیگر دریافت می کنند و آکسون و پایانه های آن به سلول های دیگر منتقل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When the B content is 0. 05%, the coarse dendrite is found in cast structure of alloy, When B content is up to 0. 1%, dendrites grow further and secondary dendrites appear.
[ترجمه گوگل]هنگامی که محتوای B 0 05٪ باشد، دندریت درشت در ساختار ریختگی آلیاژ یافت می شود، زمانی که محتوای B تا 0 1٪ باشد، دندریت ها بیشتر رشد می کنند و دندریت های ثانویه ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که محتوای B ۰ باشد ۰۵ درصد، the زبر در ساختار cast آلیاژ یافت می شود، وقتی که محتوای B تا صفر است یک درصد، دندریت بیشتر و dendrites ثانویه ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The influence of the disturbing and anisotropy on dendrite growth has been investigated.
[ترجمه گوگل]تأثیر مزاحم و ناهمسانگردی بر رشد دندریت بررسی شده است
[ترجمه ترگمان]تاثیر the و ناهمسانگردی بر رشد dendrite مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The difference of composition between dendrite and matrix glass depends on the formation temperature and mechanism.
[ترجمه گوگل]تفاوت ترکیب بین دندریت و شیشه ماتریکس به دمای تشکیل و مکانیسم بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]تفاوت ترکیب dendrite و شیشه ماتریکس به دما و مکانیزم تشکیل آن بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was thick wall and no dendrite in mechanoreceptor.
[ترجمه گوگل]دیواره ضخیم و بدون دندریت در گیرنده مکانیکی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]دیوار کلفت و no در mechanoreceptor دیده نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In this paper, free dendrite growth behaviors in undercooled melts are simulated using phase field method.
[ترجمه گوگل]در این مقاله رفتارهای رشد دندریت آزاد در مذاب های سرد نشده با استفاده از روش میدان فاز شبیه سازی شده است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، رفتارهای رشد dendrite آزاد در undercooled با استفاده از روش میدان فازی شبیه سازی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The effect of counterpressure casting parameters on secondary dendrite arm spacing ( SDAS ) of A 357 alloy was studied.
[ترجمه گوگل]اثر پارامترهای ریخته گری ضد فشار بر فاصله بازوی دندریت ثانویه (SDAS) آلیاژ A 357 مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]تاثیر پارامترهای ریخته گری counterpressure بر روی بازوی ثانویه دندریت (SDAS)از یک آلیاژ ۳۵۷ مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The effects of foundry variables and refiners on dendrite structures, micro segregation, inclusion and microporosity of cast superalloy K4169 have been studied.
[ترجمه گوگل]اثرات متغیرهای ریخته گری و پالایشگرها بر ساختارهای دندریتی، جداسازی ریز، گنجاندن و ریزتخلخل سوپرآلیاژ ریختگی K4169 مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]اثرات متغیرهای ریخته گری و refiners در ساختارهای dendrite، تفکیک کوچک، شمول و microporosity of cast K۴۱۶۹ مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such changes influence the dendrite structure of matrix, precipitation, solute segregation, interface reactivity, solidification defects etc.
[ترجمه گوگل]چنین تغییراتی بر ساختار دندریت ماتریس، بارش، جداسازی املاح، واکنش پذیری سطح مشترک، نقص انجماد و غیره تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]چنین تغییراتی بر ساختار dendrite و بارش، بارش، حل شونده، واکنش پذیری واسط، واکنش پذیری با انجماد و غیره تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The simulated results of dendrite microstructure and particle distribution are in good agreement with the experimental.
[ترجمه گوگل]نتایج شبیه‌سازی شده ریزساختار دندریت و توزیع ذرات با نتایج تجربی مطابقت خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]نتایج شبیه سازی ساختار dendrite و توزیع ذرات در تطابق خوبی با نتایج تجربی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Crystals in developed dendrite with part orientation have inferior property than the former.
[ترجمه گوگل]بلورهای موجود در دندریت توسعه یافته با جهت بخشی دارای ویژگی پایین تری نسبت به اولی هستند
[ترجمه ترگمان]کریستال های در dendrite توسعه یافته با جهت گیری بخشی نسبت به اولی دارای ویژگی پایین تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Soma and dendrite of NOS neurons were similar in each group.
[ترجمه گوگل]سوما و دندریت نورون های NOS در هر گروه مشابه بود
[ترجمه ترگمان]سوم و دندریت نورون های NOS در هر گروه مشابه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دندریت (اسم)
dendrite

شاخه های متعدد سلولهای عصبی (اسم)
dendrite

سنگ شجری (اسم)
dendrite

سنگ درخت وار (اسم)
dendrite

تخصصی

[عمران و معماری] شجری
[ریاضیات] دندانه ای شکل، شاخه نباتی، شاخوار
[آمار] درختواره

انگلیسی به انگلیسی

• mineral crystal with a branching form (geology); section of a nerve cell that branches out (anatomy)

پیشنهاد کاربران

یک تکه کوچک نخ مانند که به سلول عصبی وصله و پیام را بهش منتقل میکنه
dendrite ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: دارینه
تعریف: هریک از زایده‏های کوتاه رشته‏مانند میان‏یاخته‏ای در یاختۀ عصبی

بپرس