den

/ˈden//den/

معنی: خلوتگاه، کمینگاه، غار، لانه، کنام، دزدگاه
معانی دیگر: (حیوان وحشی) کنام، کومه، گندانه، (دزدان و غیره) پنهان گاه، دیدارگاه، مرکز، پاتوق، (اتاق کوچک و راحت برای مطالعه یا تفکر و استراحت) خلوتگاه، جای دنج، اتاق کوچک و نامرتب و کثیف، (پیشاهنگی) جوخه ی شیربچگان، مخفف: دانمارک

جمله های نمونه

1. a den of iniquity
لانه ی شرارت

2. a den of tigers and lions
کنام پلنگان و شیران

3. the rabbit creeps into its den
خرگوش به لانه ی خود می خزد.

4. after lunch she goes to her den and studies or relaxes
بعد از نهار به اتاق دنج خود می رود و مطالعه یا استراحت می کند.

5. soon the house was turned into a den of thieves
دیری نپایید که آن خانه به لانه دزدان تبدیل گشت.

6. Beard the lion in his den.
[ترجمه گوگل]ریش شیر در لانه اش
[ترجمه ترگمان] سر شیر رو به محل his نبر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you don’t enter a tiger’s den, you can’t get his cubs.
[ترجمه گوگل]اگر وارد لانه ببر نشوید، نمی توانید توله های او را بدست آورید
[ترجمه ترگمان]اگر وارد لانه یک ببر نشی، نمی تونی بچه هاش رو بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is a big fox den on the back hill.
[ترجمه نرگس] در پشت یک لانه ی بزرگ روباره وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]یک لانه بزرگ روباه در تپه پشتی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه لانه روباه گنده روی تپه پشتی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The snakes den up during the winter.
[ترجمه گوگل]مارها در طول زمستان لانه می کنند
[ترجمه ترگمان]مار در طول زمستان لانه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He thought of New York as a den of iniquity.
[ترجمه گوگل]او نیویورک را به مثابه لانه گناه می دانست
[ترجمه ترگمان]به نیویورک به عنوان کنام شرارت در نظر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tom bearded the lion in its den.
[ترجمه گوگل]تام شیر را در لانه اش ریش زد
[ترجمه ترگمان]تام شیر را در لانه خود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Den left the next day, needing to make a clean break .
[ترجمه گوگل]دن روز بعد آنجا را ترک کرد و باید استراحت کند
[ترجمه ترگمان]سپس روز بعد رفت، احتیاج به استراحت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They made themselves a den in the woods.
[ترجمه گوگل]آنها برای خود لانه ای در جنگل درست کردند
[ترجمه ترگمان]خودشان را در جنگل لانه کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The kids are watching television in the den.
[ترجمه گوگل]بچه ها در لانه تلویزیون تماشا می کنند
[ترجمه ترگمان]بچه ها در لانه تلویزیون تماشا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The old woman wanted to den up.
[ترجمه گوگل]پیرزن می خواست لانه کند
[ترجمه ترگمان]پیرزن می خواست به کنام خود برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Den had dug a deep hole in the centre of the garden.
[ترجمه گوگل]دن چاله ای عمیق در وسط باغ حفر کرده بود
[ترجمه ترگمان]سپس سوراخی در وسط باغ ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Her mother was convinced that London was a den of iniquity.
[ترجمه گوگل]مادرش متقاعد شده بود که لندن لانه گناه است
[ترجمه ترگمان]مادرش قانع شده بود که لندن کنام شرارت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Father retreated to his den.
[ترجمه گوگل]پدر به لانه خود عقب نشینی کرد
[ترجمه ترگمان]پدر به کنام خود پناه برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خلوتگاه (اسم)
adytum, sanctum, penetralia, boudoir, den, place of retirement, retired place, private place

کمینگاه (اسم)
den, ambuscade, forestall

غار (اسم)
den, hole, crypt, bay tree, cave, cavern, grotto, grot, laurel tree

لانه (اسم)
den, lair, nest

کنام (اسم)
den, lair

دزدگاه (اسم)
den

تخصصی

[نساجی] مخفف Denier - دنیر ( نمره لیف یا نخ فیلامنتی که عبارتست از وزن 9000 متر لیف یانخ فیلامنتی بر حسب گرم )

انگلیسی به انگلیسی

• lair, cave; hole; squalid room; cozy room; television room
a den is the home of certain types of wild animals such as foxes or lions.
your den is a quiet room in your house where you can go to study or carry on with a hobby without being disturbed; used in american english.
a den is also a secret place where people meet, usually for dishonest purposes.

پیشنهاد کاربران

1. لانه. کنام 2. مخفیگاه 3. پاتوق 4. گوشه دنج. خلوتگاه
مثال:
David was closeted in his den
دیوید در مخفیگاه خودش پنهان شده بود.
مثال؛
I can’t wait to get back to my den and relax after a long day at work.
A person might say, “My den is my sanctuary. It’s where I feel most at peace. ”
In a conversation about interior design, someone might comment, “I love the rustic look of a den with exposed brick walls. ”
دخمه
پاتوق
Den of Espionage
لانه ی جاسوسی
لانه ( مربوط به حیوانات وحشی )
◀️ It must be their den
Crime/ a place where people secretly plan or take part in dishonest or illegal activities
جرم/ پاتوق ( محل مخفی و خصوصی برای نقشه کشیدن یا مشارکت در اقدامات غیرقانونی )
a drug/drinking/vice den
جایی که حیوانات وحشی زندگی میکنند.
سوراخ
hole
مخفیگاه
Come into my rent - stabilized den
den : واژه ی دن انگلیسی با واژه ی دنج فارسی و ترکی به معنی جای آرام و جای ساکت و خلوت همریشه می باشد . در زبان ترکی به آن" نین " به معنی لانه ی مرغ نیز گفته می شود .
شهریار گفته :
من تویوق تک ، اؤز نینیمده دوستاغام ایللر بویو // بیر خوروز یوللا تاپام من بلکی بو "نین" دن نجات
...
[مشاهده متن کامل]

من مانند مرغی ، سالهاست که در لانه خود زندانیم //خروسی بفرست تا بلکه از این لانه مرغ نجات پیدا کنم
( شهریار ، گزیدهٔ اشعار ترکی ، انس و جن )

حوضچه
خلوتگاه. غار. کمینگاه. لانه
جای دنج
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس