demystify

/diˈmɪstəˌfaɪ//ˌdiːˈmɪstɪfaɪ/

نامرموز کردن، راز زدایی کردن، سر چیزی را برطرف کردن، واضح و مبرهن کردن

جمله های نمونه

1. What I need is a book that will demystify the workings of a car engine for me.
[ترجمه الهام قدوسی] به کتاب نیاز دارم که طرز کار موتور اتومبیل را برای من شرح دهد.
|
[ترجمه گوگل]چیزی که من نیاز دارم کتابی است که عملکرد موتور ماشین را برای من ابهام کند
[ترجمه ترگمان]چیزی که نیاز دارم یک کتاب است که کار موتور ماشین را برای من روشن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This book aims to demystify medical treatments.
[ترجمه گوگل]هدف این کتاب ابهام زدایی از درمان های پزشکی است
[ترجمه ترگمان]هدف از این کتاب to درمان های پزشکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This book attempts to demystify the male worlds of plumbing and carpentry.
[ترجمه گوگل]این کتاب سعی دارد دنیای مردانه لوله کشی و نجاری را ابهام کند
[ترجمه ترگمان]این کتاب سعی می کند به دنیای مردانه، لوله کشی و نجاری تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The books demystify language teaching theory, and provide invaluable background knowledge which will extend professional skills.
[ترجمه گوگل]این کتاب ها تئوری آموزش زبان را ابهام زدایی می کنند و دانش پس زمینه ارزشمندی را ارائه می دهند که مهارت های حرفه ای را گسترش می دهد
[ترجمه ترگمان]این کتاب ها تئوری تدریس زبان را بیان می کنند و دانش پس زمینه ای ارزشمند را ارایه می کنند که مهارت های حرفه ای را گسترش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The course seeks to demystify the loan application process for people buying a home for the first time.
[ترجمه گوگل]این دوره به دنبال ابهام زدایی از روند درخواست وام برای افرادی است که برای اولین بار خانه خریداری می کنند
[ترجمه ترگمان]این دوره به دنبال افزایش فرآیند درخواست وام برای افرادی است که برای اولین بار در حال خرید یک خانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He promised to demystify the all-powerful presidency and make it more accountable to congress and the voter.
[ترجمه گوگل]او وعده داد که ریاست جمهوری همه‌قدرت را ابهام کند و آن را به کنگره و رای دهندگان پاسخگوتر کند
[ترجمه ترگمان]او قول داد که ریاست جمهوری قدرتمند را از بین ببرد و آن را بیشتر جوابگو به کنگره و رای دهنده نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We saw it as an opportunity to demystify the male worlds of plumbing, electricity and carpentry.
[ترجمه گوگل]ما آن را فرصتی برای ابهام زدایی از دنیای مردانه لوله کشی، برق و نجاری دیدیم
[ترجمه ترگمان]ما آن را به عنوان یک فرصت استفاده کردیم تا به دنیای مردان لوله کشی، الکتریسیته، نجاری و نجاری تبدیل شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We urge colleges and universities to demystify the selection process.
[ترجمه گوگل]ما از کالج‌ها و دانشگاه‌ها می‌خواهیم که روند انتخاب را ابهام کنند
[ترجمه ترگمان]ما از دانشکده ها و دانشگاه ها خواسته ایم تا روند انتخاب را تسهیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We are trying to demystify the workings of government.
[ترجمه گوگل]ما تلاش می کنیم تا عملکرد دولت را ابهام کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در تلاشیم تا فعالیت های دولت را از بین ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Let's demystify the event by explaining what it is all about.
[ترجمه گوگل]بیایید با توضیح اینکه این رویداد در مورد چیست، ابهام زدایی کنیم
[ترجمه ترگمان]بیایید این رویداد را با توضیح آنچه که همه چیز در مورد آن است، تکرار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We want to demystify these common errors, and provide solutions that should help ordinary Linux users side-step the problem and get their machine back on track.
[ترجمه گوگل]ما می‌خواهیم این خطاهای رایج را ابهام کنیم و راه‌حل‌هایی ارائه کنیم که به کاربران عادی لینوکس کمک کند تا مشکل را کنار گذاشته و دستگاه خود را به مسیر درست برگردانند
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم این اشتباه ات رایج را از بین ببریم و راه حل هایی را ارایه دهیم که باید به کاربران معمولی لینوکس کمک کند تا مشکل را کنار بگذارند و ماشین خود را بر روی ریل قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But financial scholars are beginning to demystify hedge funds.
[ترجمه گوگل]اما محققان مالی شروع به ابهام زدایی از صندوق های تامینی کرده اند
[ترجمه ترگمان]اما متخصصان مالی شروع به demystify کردن صندوق های تامینی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A key point is the need to raise public awareness and to demystify science and technology.
[ترجمه گوگل]نکته کلیدی نیاز به افزایش آگاهی عمومی و ابهام زدایی از علم و فناوری است
[ترجمه ترگمان]نکته کلیدی نیاز به افزایش آگاهی عمومی و تقویت دانش و فن آوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nyx Devices is hoping to help the average person demystify their sleep cycle by wearing a 'smart' nightshirt that is embedded with electronics that measure a person's breathing.
[ترجمه گوگل]Nyx Devices امیدوار است با پوشیدن یک پیراهن خواب هوشمند که با وسایل الکترونیکی تعبیه شده است که میزان تنفس افراد را اندازه گیری می کند، به افراد عادی کمک کند چرخه خواب خود را ابهام کنند
[ترجمه ترگمان]دستگاه های Nyx امیدوارند که به فرد عادی در چرخه خواب خود با پوشیدن لباس خواب هوشمند کمک کند که در الکترونیک قرار دارد که تنفس فرد را اندازه گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• clarify, elucidate, remove mysterious elements
if you demystify something, you make it easier to understand by giving a clear explanation of it.

پیشنهاد کاربران

** To make something clearer and easier to understand.
** چیزی را واضح تر و آسان تر برای درک کردن، ارائه کردن توضیح یا درک در مورد یک موضوع یا موضوع خاص.
**مترادف:**
- Clarify
- Explain
...
[مشاهده متن کامل]

- Simplify
**متضاد:**
- Obscure
- Confuse
- Complicate
**مثال:**
1. The book aims to demystify the complex world of technology.
2. The professor's lecture helped to demystify the difficult concepts in physics.
3. She wrote an article to demystify the process of applying for a visa.

ساده سازی
رفع ابهام
آشکار کردن، توضیح دادن
ابهام زدایی کردن؛ رمز و راز زدایی کردن
رمزگشایی کردن
روشن کردن
از پرده ی ابهام درآوردن، تشریح کردن، توضیح دادن

بپرس