demurrer

/dɪˈmɜːrər//dɪˈmʌrə/

معنی: اعتراض بصلاحیت دادگاه، اعتراض کننده، تقاضای تاخیر در صدور حکم
معانی دیگر: (حقوق)، ایراد عدم کفایت ادله، اعتراض به صلاحیت دادگاه، چون و چرا، شک و شبهه (رجوع شود به: demur)، اعترا­ بصلاحیت دادگاه، اعترا­ کننده، معتر­

جمله های نمونه

1. The court held on demurrer that the statement of claim disclosed no cause of action.
[ترجمه گوگل]دادگاه درمورد ایرادگیرنده اظهار داشت که بیانیه ادعا هیچ دلیلی برای اقدام فاش نکرده است
[ترجمه ترگمان]دادگاه در demurrer اعلام کرد که بیانیه ادعایی هیچ دلیل عملی را فاش نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The case was tried on special demurrer, that is a demurrer based on specific objections to the form of the pleadings.
[ترجمه گوگل]این پرونده بر اساس ایرادات خاص به شکل دعواها، متهم خاص است
[ترجمه ترگمان]این پرونده در demurrer خاص مورد آزمایش قرار گرفت، که یک demurrer مبتنی بر ایرادات خاص به فرم of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the system of bill policy, bill demurrer plays an important role in keeping the inner balance of the bill law.
[ترجمه گوگل]در سیستم سیاست قبض، رد قبض نقش مهمی در حفظ تعادل درونی قانون قبض دارد
[ترجمه ترگمان]در سیستم لایحه لایحه، لایحه demurrer نقش مهمی در حفظ تعادل داخلی قانون لایحه ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The demurrer system in the contract fulfilling has been stipulated in the laws of all the countries.
[ترجمه گوگل]سیستم بازدارنده در اجرای قرارداد در قوانین همه کشورها پیش بینی شده است
[ترجمه ترگمان]نظام demurrer در قرارداد اجرا شده در قوانین تمامی کشورها تصریح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Of course, demurrer reasons are important to prescribe to the promotion of information-circulating.
[ترجمه گوگل]البته، دلایل بی‌احترامی برای ارتقای گردش اطلاعات مهم هستند
[ترجمه ترگمان]البته، دلایل demurrer برای تجویز در زمینه ترویج اطلاعات مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If the party has demurrer to the qualification of the expert witness, like the professional knowledge, education background, he can inquire the expert witness in court.
[ترجمه گوگل]در صورتی که طرف از صلاحیت کارشناس مانند دانش حرفه ای و سوابق تحصیلی ابا داشته باشد می تواند از کارشناس در دادگاه استعلام کند
[ترجمه ترگمان]اگر حزب به صلاحیت گواهی متخصص، مانند دانش حرفه ای، سابقه تحصیلی، پایبند باشد، می تواند شاهد یک شاهد متخصص در دادگاه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bill demurrer can be classified into things'demurrer and persons'demurrer.
[ترجمه گوگل]Bill demurrer را می توان به things'demurrer و persons'demurrer طبقه بندی کرد
[ترجمه ترگمان]بیل demurrer را می توان به چیزهایی دسته بندی کرد که عبارتند از: demurrer و persons
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is difficult to accomplish the demurrer request of the injured in our country's cases of public prosecution due to the restrictions of demurrer conditions.
[ترجمه گوگل]در پرونده های دادسرای کشورمان با توجه به محدودیت شرایط ارتکاب جرم، انجام درخواست دمورر مجروحین مشکل است
[ترجمه ترگمان]انجام درخواست demurrer از زخمی ها در پرونده های کشورمان به دلیل محدودیت های شرایط demurrer دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bill demurrer originates from civil demurrer, but it has many specialties.
[ترجمه گوگل]Bill demurrer از مدنی demurrer سرچشمه می گیرد، اما دارای تخصص های بسیاری است
[ترجمه ترگمان]بیل demurrer از جامعه مدنی سرچشمه می گیرد، اما تخصص های زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The pleading was, however, objectionable on various formal grounds which formed the basis of the special demurrer.
[ترجمه گوگل]با این حال، این درخواست به دلایل رسمی مختلف قابل اعتراض بود که اساس کار شکایت کننده ویژه را تشکیل می داد
[ترجمه ترگمان]با این حال، این التماس در زمینه های مختلف رسمی که اساس of خاص را تشکیل می داد، قابل اعتراض بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Firstly, it emphasizes the importance and the rationality of the registration of demurrer system.
[ترجمه گوگل]اولاً بر اهمیت و منطقی بودن ثبت سیستم دمورر تأکید می کند
[ترجمه ترگمان]در درجه اول، بر اهمیت و عقلانیت ثبت سیستم demurrer تاکید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The trial court interpreted this language as conveying a fee simple determinable in the disputed strip of land, and granted appellee's demurrer.
[ترجمه گوگل]دادگاه بدوی این زبان را به منزله انتقال هزینه ای ساده و قابل تعیین در نوار زمین مورد مناقشه تفسیر کرد و به شکایت کننده تجدیدنظر اعطا کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه محاکمه این زبان را به عنوان انتقال یک fee ساده در نوار مورد مناقشه زمین تعبیر کرد و demurrer appellee را اعطا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Though many writings have the sense of something like political demurrer, they also express a kind of sexed ideology of slave and appendage.
[ترجمه گوگل]اگرچه بسیاری از نوشته‌ها حس چیزی شبیه به اباحه‌گری سیاسی دارند، اما نوعی ایدئولوژی جنسیتی برده و زائده را نیز بیان می‌کنند
[ترجمه ترگمان]اگر چه بسیاری از نوشته ها احساس چیزی مانند demurrer سیاسی را دارند، اما آن ها نوعی از ایدئولوژی sexed و ضمیمه را بیان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It does not change the legal relationships arising from the sales contracts, even can not eliminate the right to demurrer of obligors.
[ترجمه گوگل]روابط حقوقی ناشی از عقود بیع را تغییر نمی دهد و حتی نمی تواند حق اعسار متعهدین را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]این امر روابط قانونی ناشی از قراردادهای فروش را تغییر نمی دهد، حتی نمی تواند حق دسترسی به demurrer را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعتراض به صلاحیت دادگاه (اسم)
demurrer

اعتراض کننده (اسم)
demurrer, kicker

تقاضای تاخیر در صدور حکم (اسم)
demurrer

تخصصی

[حقوق] ایراد بدون ورورد در ماهیت دعوی، ایراد عدم کفایت ادله (از طرف خوانده)

انگلیسی به انگلیسی

• hesitater; protester, objector; objection (law)

پیشنهاد کاربران

درخواست رد دعوای مدنی به دلیل عدم کفایت قانونی شکایت

بپرس