demure

/ˌdɪˈmjʊr//dɪˈmjʊə/

معنی: جدی، فروتن، سنگین، متین
معانی دیگر: موقر، سنگین و رنگین، مبادی آداب، محجوب، باحیا، خوددار، محتاط و کم حرف، (محجوب به طور ساختگی) نازنازو، اطواری

جمله های نمونه

1. She gave him a demure smile.
[ترجمه گوگل]لبخند محجوبی به او زد
[ترجمه ترگمان]او لبخند ملایمی به او زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She's very demure and sweet.
[ترجمه گوگل]او بسیار متین و شیرین است
[ترجمه ترگمان]او خیلی محجوب و دوست داشتنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Old photos of Maggie show her young and demure.
[ترجمه گوگل]عکس های قدیمی مگی او را جوان و بی حیا نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]عکس های قدیمی مگی جوان و موقر او را به او نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her best defence may be her demure appearance.
[ترجمه گوگل]بهترین دفاع او ممکن است ظاهر متین او باشد
[ترجمه ترگمان]بهترین دفاع او ممکن است ظاهر موقر او باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She looked almost demure, she thought disparagingly, glaring at her reflection as if her dilemma were all the mirror's fault.
[ترجمه گوگل]او تقریباً فرومایه به نظر می رسید، با تحقیر فکر می کرد و به انعکاس خود خیره می شد که انگار همه مشکلاتش تقصیر آینه است
[ترجمه ترگمان]با ناراحتی به خودش نگاه کرد، طوری که انگار ناراحتی او تماما تقصیر آینه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I wore jeans or the demure dresses approved of by the school authorities.
[ترجمه گوگل]من شلوار جین یا لباس‌های بی‌حرمتی که توسط مقامات مدرسه تأیید شده بود می‌پوشیدم
[ترجمه ترگمان]شلوار جین پوشیده بودم و یا لباس های demure که توسط مقامات مدرسه تایید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When they become possessed by their spirits, these demure, purdah-confined ladies undergo a remarkable change.
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها توسط روحیات خود تسخیر می شوند، این خانم های فروتن و محصور در پوردا دستخوش تغییرات قابل توجهی می شوند
[ترجمه ترگمان]وقتی آن ها تحت تاثیر روحیه خود قرار می گیرند، این زنان خجالتی و purdah دست خوش تغییر قابل توجهی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her maids carried them upstairs and demure Penelope retired with great contentment in her heart.
[ترجمه گوگل]خدمتکاران او آنها را به طبقه بالا بردند و پنه لوپه خوار با رضایت فراوان بازنشسته شد
[ترجمه ترگمان]خدمتکاران ایشان را به طبقه بالا بردند و با خرسندی هر چه تمام تر به طرف او رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It has also turned even the most demure waterfalls into dramatic fountains, and made the waterfalls in Yosemite Valley absolutely breathtaking.
[ترجمه گوگل]این آبشار حتی فرومایه‌ترین آبشارها را نیز به فواره‌های دراماتیک تبدیل کرده است و آبشارهای دره یوسمیتی را کاملاً نفس‌گیر کرده است
[ترجمه ترگمان]همچنین حتی the demure ها را به fountains های دراماتیک تبدیل کرده، و آبشار در Yosemite Valley را به طور کامل breathtaking
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lovely, simple, and demure. Badly treated by her family and underappreciated.
[ترجمه گوگل]دوست داشتنی، ساده و متین خانواده‌اش بدرفتاری کردند و مورد قدردانی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]دوست داشتنی، ساده و موقر خیلی بد با خانواده اش برخورد کرده و باید بهش رسیدگی بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The deceptively demure Meredith was led outside by the masked Lucenzo.
[ترجمه گوگل]مردیث که به طرز فریبنده ای فرو رفته بود توسط لوچنزو نقابدار به بیرون هدایت شد
[ترجمه ترگمان]به طور فریبنده، مردیت را با نقاب نقاب دار به بیرون هدایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the demure look toward the floor, the disclaimer with the hands often as not look faked when seen.
[ترجمه گوگل]اما افراد متواضع به زمین نگاه می کنند، سلب مسئولیت با دستان اغلب وقتی دیده می شوند جعلی به نظر نمی رسند
[ترجمه ترگمان]اما با وقار به زمین نگاه کرد، هر بار که دیده می شد، تکذیب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lovely, simple, and demure.
[ترجمه گوگل]دوست داشتنی، ساده و متین
[ترجمه ترگمان]دوست داشتنی، ساده و موقر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. WOMAN WARRIORS Fragile, submissive, demure and mysterious. That's how some Americans think of Asian women.
[ترجمه گوگل]WOMAN WRIORS شکننده، مطیع، فروتن و مرموز برخی از آمریکایی ها در مورد زنان آسیایی اینگونه فکر می کنند
[ترجمه ترگمان]خانم \"WARRIORS\"، فروتن، فروتن و مرموز این روشیه که چند تا آمریکایی به زن های آسیایی فکر میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدی (صفت)
rigid, serious, acting, energetic, earnest, solemn, drastic, grand, stickler, uncanny, bona fide, demure, sedate, sobersided

فروتن (صفت)
humble, simple, modest, discreet, meek, artless, blushing, submissive, bashful, coy, low, demure, homely, unpretentious, prostrate

سنگین (صفت)
hard, serious, earnest, sober, laden, heavy, ponderous, burdensome, onerous, lumpish, lumpy, grave, hefty, weighty, cumbersome, loggy, logy, demure, unwieldy, saturnine, stodgy, weighted

متین (صفت)
firm, sober, placid, steady, steadfast, demure, sedate, serene, staid, self-possessed

انگلیسی به انگلیسی

• calm, serious; modest, shy
a woman who is demure is quiet and rather shy, and behaves very correctly.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Modest 🌸
🔍 مترادف: Reserved
✅ مثال: Lily’s demure demeanor made her appear very polite
به معنی شیک و باکلاس
مثال:
۱ ) ابکی درحال گذر از اقیانوس ها بسیار demure و شیک هستند.
۲ ) چنگیز درحال سویا شدن بسیار demure تغییر شکل داد.
۱. متین. موقر. سنگین. محجوب ۲. موقرانه. محجوبانه
مثال:
Sarah gave him a demure smile.
سارا لبخندی محجوبانه به آن مرد زد.
She's very demure and sweet.
او خیلی محجوب و ملیح است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : demure
✅️ قید ( adverb ) : demurely
متین و موقر ( علی الخصوص درباره زنان )
مثال:
Two demure little girls sat near their mother
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/demure

بپرس