demoralization

/ˌdɪˌmɔːrələˈzeɪʃn̩//dɪˌmɒrəlaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: تضعیف روحیه
معانی دیگر: تضعیف روحیه

جمله های نمونه

1. The general demoralization of Soviet society during the Brezhnev period affected the militia also and by the 1980s widespread corruption was reported.
[ترجمه گوگل]تضعیف عمومی جامعه شوروی در طول دوره برژنف بر شبه نظامیان نیز تأثیر گذاشت و در دهه 1980 فساد گسترده ای گزارش شد
[ترجمه ترگمان]روحیه عمومی جامعه شوروی در دوران زمامداری (برژنف)نیز بر شبه نظامیان تاثیر گذاشت و فساد شایع در دهه ۱۹۸۰ گزارش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mass movement of the population creates instability and demoralization, even for those not directly affected.
[ترجمه گوگل]جابجایی انبوه جمعیت باعث بی ثباتی و تضعیف روحیه می شود، حتی برای کسانی که مستقیماً تحت تأثیر قرار نگرفته اند
[ترجمه ترگمان]حرکت جمعی مردم باعث ایجاد بی ثباتی و تضعیف روحیه می شود، حتی برای کسانی که مستقیما تحت تاثیر قرار نمی گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Still there was no demoralization of our men in line.
[ترجمه گوگل]هنوز هیچ تضعیف روحیه مردان ما در صف وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]اما هنوز روحیه افراد قشون ما سست و سست نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Another big problem is the demoralization of Mr Ch á vez's own movement.
[ترجمه گوگل]مشکل بزرگ دیگر تضعیف روحیه جنبش خود آقای Chá vez است
[ترجمه ترگمان]مشکل بزرگ دیگر تضعیف روحیه جنبش خود چاوز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His inconsistency resulted in the demoralization of his staff.
[ترجمه گوگل]ناهماهنگی او منجر به تضعیف روحیه کارکنانش شد
[ترجمه ترگمان]ناسازگاری او موجب تضعیف روحیه کارکنان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Skills atrophy. Demoralization sets in and can become permanent. Some potential employers shy away.
[ترجمه گوگل]آتروفی مهارت ها تخریب روحی شروع می شود و می تواند دائمی شود برخی از کارفرمایان بالقوه از خود دوری می کنند
[ترجمه ترگمان]مهارت (atrophy) demoralization وارد می شوند و می توانند دائمی شوند برخی از کارفرمایان بالقوه خجالت می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The demoralization during the social conversion period is a big problem to be resolved urgently for the moral construction.
[ترجمه گوگل]تضعیف روحیه در طول دوره تبدیل اجتماعی مشکل بزرگی است که باید فوراً برای ساخت اخلاقی حل شود
[ترجمه ترگمان]تضعیف روحیه در دوران تبدیل اجتماعی یک مشکل بزرگ است که باید فورا برای ساخت اخلاقی حل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moreover, this enforced withdrawal from social integration can quickly cause the kind of demoralization so often associated with old age.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این کناره گیری اجباری از ادغام اجتماعی می تواند به سرعت باعث نوعی تضعیف روحیه شود که اغلب با پیری همراه است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، خروج اجباری از یکپارچگی اجتماعی می تواند به سرعت باعث شود که نوعی ضعف تضعیف شود که اغلب با سن پیری همراه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Without the newcomers many more villages would be ghost villages and the social demoralization would be even more acute.
[ترجمه گوگل]بدون تازه واردان، بسیاری از روستاها به روستاهای ارواح تبدیل می شدند و تضعیف روحیه اجتماعی حادتر می شد
[ترجمه ترگمان]بدون تازه وارد ین دهات دیگر دهکده های روح و روحیه اجتماعی نیز حادتر هم خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The guard allocated to her had removed all her make-up kit from her handbag, a subtle attempt at demoralization.
[ترجمه گوگل]نگهبانی که به او اختصاص داده شده بود، تمام لوازم آرایش او را از کیف دستی‌اش پاک کرده بود، تلاشی ظریف برای تضعیف روحیه
[ترجمه ترگمان]نگهبان که به او تخصیص داده شده بود، تمام لوازم آرایش او را از کیف دستی خود برداشته بود، یک تلاش زیرکانه در روحیه تضعیف روحیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Either the Soviets sensed an imminent victory or they feared the approaching demoralization of their clients.
[ترجمه گوگل]یا شوروی یک پیروزی قریب الوقوع را احساس می کرد یا از تضعیف روحیه مشتریان خود می ترسید
[ترجمه ترگمان]یا شوروی یک پیروزی قریب الوقوع را حس می کرد یا آن ها از تضعیف روحیه مشتریان خود بیمناک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In a bear market, it is always wise to cover if complete demoralization suddenly develops.
[ترجمه گوگل]در یک بازار نزولی، همیشه عاقلانه است که اگر ناگهان تضعیف روحیه کامل ایجاد شود، پوشش داده شود
[ترجمه ترگمان]در یک بازار خرس، همیشه عاقلانه است که اگر تضعیف روحیه کامل ناگهان توسعه پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now, the sight of so many buildings and people completed Prissy's demoralization.
[ترجمه گوگل]حالا، دیدن این همه ساختمان و مردم، تضعیف روحیه پریسی را کامل کرد
[ترجمه ترگمان]حالا، منظره این همه ساختمان ها و مردم روحیه پریسی را به پایان رسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Top military leaders say there have been reports of demoralization in the ranks.
[ترجمه گوگل]رهبران ارشد نظامی می گویند که گزارش هایی از تضعیف روحیه در صفوف گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]رهبران ارشد نظامی می گویند گزارش هایی از تضعیف روحیه در صفوف وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تضعیف روحیه (اسم)
demoralization

انگلیسی به انگلیسی

• corruption of morals; destruction of morale (also demoralisation)

پیشنهاد کاربران

بپرس