demonstrator

/ˈdemənˌstretər//ˈdemənstreɪtə/

معنی: اثبات کننده، نشان دهنده، حالیکننده
معانی دیگر: (شرکت کننده در تظاهرات عمومی) تظاهر کننده، هنگامه گر، نمایش دهنده (به ویژه کسی که طرز کار چیزی را به منظور فروش عرضه می کند)، بازنما، دستیار آزمایشگاه، معتر­

جمله های نمونه

1. The demonstrator turned over a police car.
[ترجمه گوگل]تظاهرکننده یک ماشین پلیس را واژگون کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از تظاهرکنندگان یک اتومبیل پلیس را تحویل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He works as a demonstrator in anatomy at Wolfson College.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک نمایش دهنده در آناتومی در کالج ولفسون کار می کند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یکی از تظاهرکنندگان در کالج Wolfson کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A tear gas canister fatally wounded one young demonstrator.
[ترجمه گوگل]گاز اشک آور یکی از تظاهرکنندگان جوان را مجروح کرد
[ترجمه ترگمان]یک قوطی گاز اشک آور یکی از تظاهرکنندگان جوان را به ضرب گلوله کشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The demonstrator will be doing double duty.
[ترجمه گوگل]تظاهرکننده وظیفه مضاعف را انجام خواهد داد
[ترجمه ترگمان]این معترض در حال انجام وظیفه دو برابر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps not incidentally, a white demonstrator in 1964 joined black people in a Mississippi lunch counter sit-in.
[ترجمه گوگل]شاید تصادفی نباشد، یک تظاهرکننده سفیدپوست در سال 1964 به سیاه پوستان در یک متحصن ناهار در می سی سی پی پیوست
[ترجمه ترگمان]شاید نه به طور اتفاقی، یکی از تظاهرکنندگان سفید در سال ۱۹۶۴ به افراد سیاه پوست در یک باجه ناهار در می سی سی پی ملحق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He became assistant to the Professor and demonstrator of anatomy, at £25 perannum, plus coals for his sitting room.
[ترجمه گوگل]او دستیار پروفسور و نمایشگر آناتومی شد، با 25 پوند سالانه، به علاوه زغال سنگ برای اتاق نشیمن او
[ترجمه ترگمان]او دستیار پروفسور و معترض آناتومی، ۲۵ پوند perannum، به اضافه ذغال سنگ برای اتاق نشیمن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A demonstrator in Asuncion, Paraguay, was struck in the head by a police rubber bullet during a protest in front of the attorney general's office.
[ترجمه گوگل]یک تظاهرکننده در آسونسیون پاراگوئه در جریان تظاهرات در مقابل دفتر دادستانی کل کشور مورد اصابت گلوله پلاستیکی پلیس به سر قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]یکی از تظاهرکنندگان در آسونسیون، پاراگویه، در طی اعتراضی در مقابل دفتر دادستان کل با گلوله لاستیکی پلیس برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The demonstrator should indicate the degree of this reliability.
[ترجمه گوگل]نمایشگر باید میزان این قابلیت اطمینان را نشان دهد
[ترجمه ترگمان]یکی از تظاهرکنندگان باید میزان این قابلیت اطمینان را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sea trials of the demonstrator are planned for 2012 using a French Navy frigate and a Boeing, H-6U Unmanned Little Bird rotorcraft.
[ترجمه گوگل]آزمایشات دریایی این تظاهرکننده برای سال 2012 با استفاده از یک ناوچه نیروی دریایی فرانسه و یک هواپیمای روتورکرافت پرنده کوچک بدون سرنشین بوئینگ، H-6U برنامه ریزی شده است
[ترجمه ترگمان]آزمایش های دریایی این تظاهرکننده برای سال ۲۰۱۲ با استفاده از یک ناوچه جنگی فرانسوی و یک بوئینگ، H - ۶ U Unmanned Little طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A demonstrator uses a slingshot against security forces during clashes in Bangkok on May 20
[ترجمه گوگل]یک تظاهرکننده در جریان درگیری ها در بانکوک در 20 مه از تیرکمان علیه نیروهای امنیتی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]یک تظاهرکننده در روز ۲۰ ماه مه در طی درگیری هایی در بانکوک در برابر نیروهای امنیتی از یک قلاب سنگ استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. System form and demonstration method for a demonstrator of grating spectra a represented.
[ترجمه گوگل]شکل سیستم و روش نمایش برای یک نمایشگر طیف توری a نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]شکل سیستم و روش نمایش برای یکی از تظاهرکنندگان طیف های مشبک نمایش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The demonstrator stand in a solid line with link arms.
[ترجمه گوگل]تظاهرکنندگان در یک صف ثابت با بازوهای پیوندی ایستاده اند
[ترجمه ترگمان]یکی از تظاهرکنندگان در یک خط توپر با بازوهای متصل ایستاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Marshals tried to wrestle the demonstrator out of the room.
[ترجمه گوگل]مارشال ها سعی کردند تظاهرکننده را از اتاق بیرون کنند
[ترجمه ترگمان]مارشال سعی کرد که با the از اتاق خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A Red Shirt demonstrator taunts Thai soldiers in downtown Bangkok, Thailand on Friday, May 20
[ترجمه گوگل]یک تظاهرکننده پیراهن قرمز در روز جمعه، 20 می، سربازان تایلندی را در مرکز شهر بانکوک، تایلند، طعنه می‌زند
[ترجمه ترگمان]یک تظاهرکننده سرخ پوش در روز جمعه ۲۰ مه در مرکز شهر بانکوک، تایلند، به سربازان تایلند اعتراض می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Police pull down a demonstrator along the route of the Olympic torch in London.
[ترجمه گوگل]پلیس یک تظاهرکننده را در مسیر مشعل المپیک در لندن پایین کشید
[ترجمه ترگمان]پلیس یکی از تظاهرکنندگان را در امتداد مسیر مشعل المپیک در لندن پیاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اثبات کننده (اسم)
demonstrator

نشان دهنده (اسم)
pointer, indicant, demonstrator

حالیکننده (اسم)
demonstrator

انگلیسی به انگلیسی

• one who demonstrates; one who participates in a public demonstration; one who uses a demonstration to teach or explain
a demonstrator is a person taking part in a public meeting or march to show their opposition to something or their support for something.
a demonstrator is also a person, usually in a shop, who shows people how a machine or device works by operating it themselves and explaining what they are doing.

پیشنهاد کاربران

1. ( بصورت جمع ) تظاهرکنندگان 2. کمک فروشنده ( متصدی نشان دادن طراز کار کالا ) 3. دستیار آزمایشگاه
مثال:
More than fifty thousand demonstrators have now amassed in the square.
تا کنون بیش از پنجاه هزار تظاهرکننده در میدان گرد آمده اند.
نمایشگر
1. a person who demonstrates equipment, machines, products, etc
1. شخصی که تجهیزات، ماشین آلات، محصولات و غیره را نشان می دهد.
2. a person who takes part in a public demonstration
2. شخصی که در تظاهرات عمومی شرکت می کند
...
[مشاهده متن کامل]

3. a piece of merchandise, such as a car that one test - drives, used to display merits or performance to prospective buyers
3. یک قطعه کالا، مانند خودرویی که فرد آن را آزمایش می کند، برای نمایش شایستگی یا عملکرد به خریداران احتمالی استفاده می شود.

اثبات کننده اگر بصورت اسم بکار رود
تظاهرکننده
( شرکت کننده در تظاهرات عمومی )
We watched as demonstrators doused a car with petrol and set it alight
تظاهر کنندگان، معترضین

تظاهر کننده

بپرس