demolition

/ˌdeməˈlɪʃn̩//ˌdeməˈlɪʃn̩/

معنی: خرابی، تخریب، انهدام، ویرانی، ویرانسازی
معانی دیگر: انهدام (به ویژه توسط بمب)، ویرانگری، (مجازی) درهم کوبی، مجاب سازی

جمله های نمونه

1. demolition bomb
بمب ویرانگر

2. a demolition crew
گروه ویرانگر،گروه تخریب (که کار آن خراب کردن بناهای ناخواسته است)

3. the bomb caused the complete demolition of the hospital
بمب موجب تخریب کامل بیمارستان شد.

4. the city council has ordered the demolition of these houses
انجمن شهر دستور تخریب این خانه ها را صادر کرده است.

5. The church has been threatened with demolition for years.
[ترجمه گوگل]این کلیسا سال هاست که تهدید به تخریب شده است
[ترجمه ترگمان]این کلیسا سالهاست که تهدید به تخریب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The house was rescued from demolition.
[ترجمه گوگل]خانه از تخریب نجات یافت
[ترجمه ترگمان]این خانه از تخریب نجات داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My family has been displaced by urban demolition.
[ترجمه گوگل]خانواده من به دلیل تخریب شهری آواره شده اند
[ترجمه ترگمان]خانواده من از تخریب شهری آواره شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He accused opposition leaders of doing a demolition job on the President.
[ترجمه گوگل]او رهبران اپوزیسیون را به تخریب رئیس جمهور متهم کرد
[ترجمه ترگمان]او رهبران مخالف را به انجام کار تخریب در رئیس جمهور متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They underwent courses in radio communication, demolition, and sabotage.
[ترجمه گوگل]آنها دوره های ارتباط رادیویی، تخریب و خرابکاری را گذراندند
[ترجمه ترگمان]آن ها تحت دوره های ارتباطی رادیویی، تخریب و خرابکاری قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The factory is already marked down for demolition.
[ترجمه گوگل]کارخانه از قبل برای تخریب مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]این کارخانه قبلا برای تخریب علامت گذاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Every house on this block is slated for demolition.
[ترجمه گوگل]هر خانه در این بلوک برای تخریب در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]هر خانه ای در این بلوک برای تخریب در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His speech did a very effective demolition job on the government's proposals.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او کار تخریب بسیار موثری را در مورد پیشنهادات دولت انجام داد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وی کار تخریب موثری در پیشنهادها دولت انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The threat of demolition Even if the Church Commissioners decide to proceed with demolition, all is not yet lost.
[ترجمه گوگل]تهدید تخریب حتی اگر کمیسران کلیسا تصمیم بگیرند که تخریب را ادامه دهند، هنوز همه چیز از بین نرفته است
[ترجمه ترگمان]تهدید تخریب حتی اگر نمایندگان کلیسا تصمیم بگیرند که کار تخریب را ادامه دهند، همه چیز هنوز از دست نرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The project began to generate a momentum of demolition of its own.
[ترجمه گوگل]این پروژه شروع به ایجاد شتاب تخریب خود کرد
[ترجمه ترگمان]این پروژه شروع به ایجاد انگیزه برای تخریب آن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In addition, the original plan called for the demolition of structures found beyond repair and the relocation of displaced homeowners.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، طرح اولیه خواستار تخریب سازه‌هایی بود که قابل تعمیر نبودند و صاحبان خانه‌های آواره را جابه‌جا کردند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، طرح اصلی خواستار تخریب سازه های یافت شده فراتر از تعمیر و نقل مکان مالکان خانه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرابی (اسم)
decay, ruin, failure, damage, desolation, wreck, destruction, devastation, havoc, demolition, ruination, dilapidation, disrepair, eversion, wrack

تخریب (اسم)
destruction, demolition, subversion

انهدام (اسم)
extinction, destruction, devastation, demolition, subversion, stramash

ویرانی (اسم)
ruin, desolation, ravage, destruction, demolition, downcast, ruination, destruct, dilapidation

ویرانسازی (اسم)
demolition

تخصصی

[مهندسی گاز] تخریب
[ریاضیات] انهدام، تخریب

انگلیسی به انگلیسی

• destruction, ruin
the demolition of a building is the act of knocking it down.
the demolition of an argument, idea, or belief is the act of proving that it is incorrect.

پیشنهاد کاربران

1. تخریب 2. نفی کردن. در هم کوبیدن 2. ( عامیانه ) بلعیدن
مثال:
the farmhouse has been saved from demolition
خانه رعیتی از تخریب حفظ شده بود.
knocking down, bulldozing, destruction, explosion, levelling, razing, tearing down, wrecking
تخریب کردن، ویرانی، خرابی، ویران سازی، انهدام، تخریب، علوم مهندسی: تخریب، معماری: خراب کردن، قانون فقه: تخریب، علوم نظامی: ماده منفجره
تخریب، انهدام
ویرانی / تخریب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : demolish
✅️ اسم ( noun ) : demolition
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
مواد منفجره

بپرس