demodulate

/ˌdiˌmɑːdʒəˈleɪt//ˌdiˌmɑːdʒəˈleɪt/

معنی: پیاده کردن
معانی دیگر: (رادیو) پیاده کردن، دمدوله کردن، واهنگیدن، پساهنگیدن، در رادیو از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن

جمله های نمونه

1. This paper presents a new algorithm used to demodulate high code rate DQPSK telemetry signal by digital frequency measurement. This algorithm has high efficiency and low error code ratio.
[ترجمه گوگل]این مقاله الگوریتم جدیدی را ارائه می‌کند که برای تعدیل سیگنال تله متری DQPSK نرخ کد بالا با اندازه‌گیری فرکانس دیجیتال استفاده می‌شود این الگوریتم دارای راندمان بالا و نسبت کد خطای پایینی است
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک الگوریتم جدید با استفاده از سیگنال telemetry high (code telemetry)با اندازه گیری فرکانس دیجیتال ارائه می دهد این الگوریتم دارای کارایی بالا و نسبت کد خطای پایین می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The theory analysis and experiment demodulate that the FBG flowmeter system has advantages, such as temperature independent, intrinsical safe, wide measurement rang and high precision.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل تئوری و آزمایش نشان می دهد که سیستم فلومتر FBG دارای مزایایی مانند مستقل از دما، ایمن ذاتی، محدوده اندازه گیری گسترده و دقت بالا است
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل نظریه و آزمایش demodulate نشان می دهد که سیستم جریان سنج FBG دارای مزایایی مانند as مستقل، intrinsical ایمن، اندازه گیری گسترده و دقت بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This dissertation attempts to demodulate the Pulse Position Modulation (PPM) . It discusses the theories about this technology and makes simulation.
[ترجمه گوگل]این پایان نامه تلاش می کند تا مدولاسیون موقعیت پالس (PPM) را تحلیل کند نظریه های مربوط به این فناوری را مورد بحث قرار می دهد و شبیه سازی می کند
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه به بررسی مدولاسیون موقعیت پالس (PPM)می پردازد این مقاله در مورد تئوری ها درباره این فن آوری بحث می کند و شبیه سازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. By using Fourier transform to demodulate the modulated fringe pattern, two phase maps, which include out -of-plane and in-plane displacements, can be obtained.
[ترجمه گوگل]با استفاده از تبدیل فوریه برای تغییر شکل الگوی حاشیه مدوله شده، می توان نقشه های دو فازی را که شامل جابجایی های خارج از صفحه و درون صفحه هستند، به دست آورد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تبدیل فوریه برای demodulate الگوی حاشیه ای، دو نقشه فازی که شامل صفحه خارج از صفحه و جابجایی در صفحه هستند را می توان بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This paper presents a new algorithm used to demodulate high code rate DQPSK telemetry signal by digital frequency measurement.
[ترجمه گوگل]این مقاله الگوریتم جدیدی را ارائه می‌کند که برای تعدیل سیگنال تله متری DQPSK نرخ کد بالا با اندازه‌گیری فرکانس دیجیتال استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک الگوریتم جدید با استفاده از سیگنال telemetry high (code telemetry)با اندازه گیری فرکانس دیجیتال ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To demodulate GMSK signal, DSP is used in receiver to achieve error spectrum estimation, bit synchronization recovery and decode.
[ترجمه گوگل]برای دموولاسیون سیگنال GMSK، DSP در گیرنده برای دستیابی به تخمین طیف خطا، بازیابی همگام سازی بیت و رمزگشایی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]برای دستیابی به سیگنال GMSK، از DSP برای رسیدن به تخمین طیف خطا، بازیابی همزمانی bit و رمزگشایی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This dissertation attempts to demodulate the Pulse Position Modulation . It discusses the theories about this technology and makes simulation.
[ترجمه گوگل]این پایان نامه تلاش می کند تا مدولاسیون موقعیت پالس را تحلیل کند نظریه های مربوط به این فناوری را مورد بحث قرار می دهد و شبیه سازی می کند
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه سعی دارد مدولاسیون موقعیت پالس را از بین ببرد این مقاله در مورد تئوری ها درباره این فن آوری بحث می کند و شبیه سازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The DWDW demodulate technology which use the DWDM filter curve and wavelength division multiplex technology can realize multichannel dynamic demodulate.
[ترجمه گوگل]فناوری demodulate DWDW که از منحنی فیلتر DWDM و فناوری چندگانه تقسیم طول موج استفاده می‌کند، می‌تواند تجزیه پویا چند کاناله را تحقق بخشد
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی DWDW DWDW که از منحنی فیلتر dwdm و multiplex division طول موج استفاده می کند، می تواند demodulate پویا چند کاناله را تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "Bits of eight" shrank to become byte, "modulate/demodulate" became modem, "picture cell" became pixel, and of course "web log" became blog.
[ترجمه گوگل]«بیت‌های هشت» برای تبدیل شدن به بایت کوچک شد، «مدول/دمودولاسیون» به مودم، «سلول تصویر» تبدیل به پیکسل شد، و البته «ورود وب» به وبلاگ تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]\"Bits هشت\" تبدیل به یک بایت شد، \"modulate \/ demodulate\" تبدیل شد، \"سلول تصویر\" تبدیل به پیکسل شد، و البته \"لاگ وب\" به یک وبلاگ تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is absolutely necessary to demodulate the time-coordinated signal for a real-time system.
[ترجمه گوگل]کاملاً ضروری است که سیگنال هماهنگ شده با زمان را برای یک سیستم بلادرنگ کاهش دهیم
[ترجمه ترگمان]کاملا ضروری است که سیگنال هماهنگ زمان برای یک سیستم زمان واقعی را تعیین کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stretch processing is used to demodulate and remodulate the wideband chirp signal, which can reduce the system IF bandwidth, and reduce the complicated degree of the system remarkably.
[ترجمه گوگل]پردازش کششی برای تغییر شکل و تنظیم مجدد سیگنال چیپ باند پهن استفاده می شود که می تواند پهنای باند IF سیستم را کاهش دهد و درجه پیچیده سیستم را به میزان قابل توجهی کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]processing به to و remodulate سیگنال نویز پهنای باند مورد استفاده قرار می گیرد که می تواند سیستم در صورت پهنای باند را کاهش داده و درجه پیچیده سیستم را به طور قابل توجهی کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Its vibrating end would amplify the signal, and its field-emission property of built-in rectification would separate (or demodulate) the carrier wave from the informational wave.
[ترجمه گوگل]انتهای ارتعاشی آن سیگنال را تقویت می‌کند، و خاصیت انتشار میدانی آن یعنی تصحیح داخلی، موج حامل را از موج اطلاعاتی جدا می‌کند (یا از بین می‌برد)
[ترجمه ترگمان]انتهای مرتعش آن سیگنال را تقویت می کند و ویژگی میدان انتشار آن - که در rectification ساخته شده است، موج حامل را از موج اطلاعاتی جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. CDMA system is a full synchronous system. In order effectively to demodulate the signal in the air, it is required to set the searching window.
[ترجمه گوگل]سیستم CDMA یک سیستم تمام سنکرون است برای اینکه به طور موثر سیگنال در هوا را کاهش دهیم، لازم است پنجره جستجو تنظیم شود
[ترجمه ترگمان]سیستم CDMA یک سیستم همگام کامل است برای demodulate سیگنال در هوا، لازم است که پنجره جستجو را تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In order to obtain the rotor angular position and velocity information, a state-observer-based algorithm was presented to demodulate output signals of the magnetic encoder.
[ترجمه گوگل]به منظور به دست آوردن اطلاعات موقعیت زاویه ای روتور و سرعت، یک الگوریتم مبتنی بر ناظر حالت برای تغییر شکل سیگنال های خروجی رمزگذار مغناطیسی ارائه شد
[ترجمه ترگمان]به منظور بدست آوردن موقعیت زاویه ای روتور و اطلاعات سرعت، یک الگوریتم مبتنی بر یک وضعیت برای سیگنال های خروجی of مغناطیسی نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If the length of its cyclic prefix is larger than the delay spread of transmission channel, we can get a simple frequency equalizer to demodulate OFDM signal.
[ترجمه گوگل]اگر طول پیشوند چرخه‌ای آن بزرگ‌تر از انتشار تاخیری کانال انتقال باشد، می‌توانیم یک اکولایزر فرکانس ساده برای کاهش مدول سیگنال OFDM دریافت کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر طول پیشوند چرخشی آن بزرگ تر از سرعت گسترش کانال انتقال باشد، ما می توانیم یک equalizer فرکانس ساده را با سیگنال OFDM demodulate بدست آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیاده کردن (فعل)
disembark, take down, set down, disassemble, demodulate, dismount, dismantle, overhaul, unsaddle

تخصصی

[برق و الکترونیک] آشکار کردن

انگلیسی به انگلیسی

• decode, decipher, separate a modulated message (computers, telecommunications)

پیشنهاد کاربران

demodulate ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: وامدوله کردن
تعریف: بازیابی نشانک/ سیگنال حاوی اطلاعات از نشانک حامل مدوله‏شده

بپرس