democratise

جمله های نمونه

1. Public institutions need to be democratised and decentralisation is necessary in the public domain in order to achieve active citizenship.
[ترجمه گوگل]نهادهای عمومی باید دموکراتیک شوند و تمرکززدایی در حوزه عمومی برای دستیابی به شهروندی فعال ضروری است
[ترجمه ترگمان]لازم است موسسات دولتی democratised و تمرکز زدایی در حوزه عمومی برای دستیابی به شهروندی فعال ضروری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Never an elitist, she wanted to democratise photographic practice, and share all she had learnt.
[ترجمه گوگل]او هرگز نخبه‌گرا نبود، می‌خواست تمرین عکاسی را دموکراتیک کند و همه چیزهایی را که آموخته بود به اشتراک بگذارد
[ترجمه ترگمان]او هیچ وقت an نبود، می خواست تمرین تصویری کند و تمام چیزهایی را که آموخته بود به اشتراک بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The whole post-war attempt to democratise culture through State subsidy has failed.
[ترجمه گوگل]کل تلاش پس از جنگ برای دموکراتیک کردن فرهنگ از طریق یارانه دولتی شکست خورده است
[ترجمه ترگمان]کل تلاش پس از جنگ برای democratise کردن فرهنگ از طریق یارانه دولت شکست خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't instigate rigid hierarchies, discourage huge pay differentials, democratise decision-making and don't set impossible standards for leaders.
[ترجمه گوگل]سلسله مراتب سفت و سخت را ایجاد نکنید، تفاوت های عظیم در دستمزد را دلسرد نکنید، تصمیم گیری را دموکراتیک کنید و استانداردهای غیرممکن را برای رهبران تعیین نکنید
[ترجمه ترگمان]سلسله مراتب سفت و سخت را تحریک نکنید، تفاوت های پرداختی بزرگ را discourage و تصمیم گیری را دموکراتیک کردن و استانداردهای غیر ممکن برای رهبران را تعیین نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Do you think China will ever fully democratise ?
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید چین هرگز به طور کامل دموکراتیک خواهد شد؟
[ترجمه ترگمان]آیا فکر می کنید چین به طور کامل دموکراتیک خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. IT WAS supposed to democratise the internet and turn America's city - dwellers into citizen - surfers.
[ترجمه گوگل]قرار بود اینترنت را دموکراتیک کند و شهر آمریکا - ساکنان آن را به شهروند - موج سوار تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]قرار بود اینترنت را دموکراتیک کند و ساکنان شهر را تبدیل به موج سواران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now, in our classless society, it has been well and truly democratised.
[ترجمه گوگل]اکنون، در جامعه بی طبقه ما، به خوبی و واقعاً دمکراتیک شده است
[ترجمه ترگمان]اکنون در جامعه classless آن را خوب و truly یافته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hsu admits that it is somewhat ironic that technology designed to help democratise the internet is also allowing the spooks to spy.
[ترجمه گوگل]هسو اعتراف می کند که تا حدودی طعنه آمیز است که فناوری طراحی شده برای کمک به دموکراتیزه کردن اینترنت به این افراد نیز اجازه جاسوسی می دهد
[ترجمه ترگمان]Hsu اذعان می کند که این تاحدی طعنه آمیز است که تکنولوژی طراحی شده برای کمک کردن به democratise کردن اینترنت نیز به the اجازه می دهد تا جاسوس شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some here in the United States believe that if we democratise China, they will become more tractable .
[ترجمه گوگل]برخی در اینجا در ایالات متحده بر این باورند که اگر ما چین را دموکراتیزه کنیم، آنها قابل حل تر خواهند شد
[ترجمه ترگمان]برخی در اینجا در ایالات متحده معتقدند که اگر چین را دموکراتیک کنیم، آن ها more خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Before Mr Bush was elected, she was known as a "realist", more concerned with power and security than with using American might to democratise other countries.
[ترجمه گوگل]قبل از انتخاب بوش، او به‌عنوان یک «واقع‌گرا» شناخته می‌شد که بیشتر نگران قدرت و امنیت بود تا استفاده از قدرت آمریکا برای دموکراتیزه کردن سایر کشورها
[ترجمه ترگمان]پیش از انتخاب شدن آقای بوش، او به عنوان یک \"realist\" شناخته می شد، و بیشتر نگران قدرت و امنیت بود تا استفاده از آمریکا برای دموکراتیک کردن سایر کشورها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This in turn reduced prices and enabled the PC to democratise computing.
[ترجمه گوگل]این به نوبه خود قیمت ها را کاهش داد و رایانه شخصی را قادر ساخت تا رایانه را دموکراتیک کند
[ترجمه ترگمان]این به نوبه خود قیمت ها را کاهش داده و کامپیوتر را قادر ساخت تا محاسبات را دموکراتیک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• turn into a democracy, become a democracy, acquire democratic values; introduce democratic reforms (also democratize)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : democratize
✅️ اسم ( noun ) : democracy / democratization / democrat
✅️ صفت ( adjective ) : democratic
✅️ قید ( adverb ) : democratically
دموکراتیزه کردن

بپرس