democratic

/ˌdeməˈkrætɪk//ˌdeməˈkrætɪk/

معنی: دموکراتیک
معانی دیگر: وابسته به یا محبوب همگان، مردمی، (d بزرگ - امریکا) وابسته به حزب دموکرات، برخوردار از دموکراسی (آزادی و حکومت مردم بر مردم)، (به) آیین مردمی، وابسته به رفتار برابر با همگان (بدون در نظر گرفتن نژاد و مذهب و جنسیت)، مردمی آیین

جمله های نمونه

1. a democratic art form
یک نوع هنر مردمی

2. a line of democratic presidents
یک سلسله روسای جمهور دموکرات

3. a speech which embodied democratic ideals
نطقی که نمایانگر آرمان های دموکراتیک بود

4. his ideas are based on democratic principles
عقاید او بر اصول دموکراتیک متکی است.

5. they demanded an extension of democratic rights to all the citizens regardless of sex, race, or religion
آنان خواهان آن بودند که همه ی شهروندان صرفنظر از جنسیت،نژاد و مذهب از حقوق مدنی برخوردار باشند.

6. he is running ahead of his democratic opponent
او از حریف دموکرات خود جلو است.

7. in order to build a more democratic society
برای ساختن اجتماعی دمکراتیک (مردمی) تر

8. she split her vote, choosing a democratic senator and a republican governor
او رای خود را تقسیم کرد و یک سناتور دموکرات و فرماندار جمهوریخواه انتخاب کرد.

9. the students campaigned in favor of the democratic candidate
دانشجویان به سود نامزد دموکرات فعالیت کردند.

10. The first job of the new democratic government should be to depoliticize the judiciary.
[ترجمه گوگل]اولین کار دولت دموکراتیک جدید باید سیاست زدایی از قوه قضائیه باشد
[ترجمه ترگمان]اولین کار دولت دموکراتیک جدید باید به قوه قضائیه ارجاع داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Baltics' own democratic traditions would help them to regain their rightful place in Europe.
[ترجمه گوگل]سنت های دموکراتیک خود بالتیک ها به آنها کمک می کند تا جایگاه واقعی خود را در اروپا بازیابند
[ترجمه ترگمان]سنن دموکراتیک خلق چین به آن ها کمک خواهد کرد تا جایگاه واقعیشان را در اروپا به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Determining how the Democratic challenger would conduct his presidency isn't quite so obvious.
[ترجمه گوگل]تعیین اینکه رقیب دموکرات چگونه ریاست جمهوری خود را انجام دهد چندان واضح نیست
[ترجمه ترگمان]مشخص کردن اینکه رقیب دموکرات چگونه ریاست او را بر عهده خواهد داشت کاملا مشخص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Both Democratic and Republican parties are courting former supporters of Ross Perot.
[ترجمه گوگل]هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه از هواداران سابق راس پروت خواستگاری می کنند
[ترجمه ترگمان]هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه طرفدار حامیان سابق راس پروت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is currently the front runner for the Democratic Party presidential nomination.
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر نامزد اصلی نامزدی حزب دموکرات برای ریاست جمهوری است
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر پیشتاز انتخابات ریاست جمهوری حزب دموکرات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Democratic Party has been splintered into 3 major groups.
[ترجمه گوگل]حزب دموکرات به 3 گروه اصلی تقسیم شده است
[ترجمه ترگمان]حزب دموکرات در سه گروه عمده متلاشی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I exercised my democratic right by not voting in the election.
[ترجمه گوگل]من با رای ندادن در انتخابات از حق دموکراتیک خود استفاده کردم
[ترجمه ترگمان]من حق democratic را با رای دادن در انتخابات اعمال کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We hope these regions will embrace democratic reforms.
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که این مناطق اصلاحات دموکراتیک را پذیرا باشند
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که این مناطق اصلاحات دموکراتیک را بپذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دموکراتیک (صفت)
democratic

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a democracy (government run by the people of the country); pertaining to democratic principles (equal rights and privileges)
a democratic country, organization, or system is one in which leaders are chosen or decisions are made by voting.
democratic is also used in the titles of some political parties.

پیشنهاد کاربران

1. دموکراتیک 2. دموکرات 3. مردمی. خلقی 4. آزادمنشانه
مثال:
I think Iran is a just and democratic society
من فکر می کنم ایران یک جامعة منصف و دموکراتیک است.
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: مردمسالاریک

⚫ نگارش به خط لاتین: Mardomsālāric

⚫ آمیخته از: �مردمسالاری� ( democracy ) و �‍یک� ( ic )
...
[مشاهده متن کامل]


⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

دموکراتیک
مثال: The country has a democratic government.
کشور دولت دموکراتیک دارد.
مردم نهاد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : democratize
✅️ اسم ( noun ) : democracy / democratization / democrat
✅️ صفت ( adjective ) : democratic
✅️ قید ( adverb ) : democratically
مردم سالارانه
مردمی
عمومی

سیاست: دارای سیستم حکومتی مردم سالاری
سایر زمینه ها: برابری مدارانه

عامه پسند

بپرس