demission

/dɪˈmɪʃən//dɪˈmɪʃən/

معنی: واگذاری، کناره گیری، استعفاء، حقارت
معانی دیگر: فروتنی

جمله های نمونه

1. The high demission rate for this year's graduates is not only influenced by general factors of demission, but also influenced by specific factors.
[ترجمه گوگل]نرخ بالای ترخیص فارغ التحصیلان امسال نه تنها تحت تأثیر عوامل عمومی ترک تحصیل نیست، بلکه تحت تأثیر عوامل خاصی نیز قرار دارد
[ترجمه ترگمان]نرخ بالای demission برای فارغ التحصیلان سال جاری تنها تحت تاثیر عوامل کلی of نیست، بلکه تحت تاثیر عوامل خاص نیز قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Prohibition of business strife after demission, which is divided by the reasons of demission, is not applicable for Legal Prohibition of business strife.
[ترجمه گوگل]منع نزاع کسب و کار پس از عزل که بر اساس دلایل اخراج تقسیم می شود، برای منع قانونی نزاع تجاری قابل اجرا نیست
[ترجمه ترگمان]ممنوعیت نزاع تجاری بعد از demission که به دلایل of تقسیم می شود، برای ممنوعیت قانونی نزاع تجاری قابل اجرا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As far as the Study of Information Ethics is concerned, it is a fundamental work to realize the Ethical Demission of Information Activity.
[ترجمه گوگل]تا آنجا که به مطالعه اخلاق اطلاعاتی مربوط می شود، تحقق حذف اخلاقی فعالیت اطلاعاتی یک کار اساسی است
[ترجمه ترگمان]تا آنجا که به مطالعه اخلاق اطلاعاتی مربوط است، این یک کار بنیادی برای تحقق بخشیدن به اصول اخلاقی فعالیت اطلاعاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Protecting and relieving employees is the basic concept of modern labor law, so the premonitory demission right of the employees is the embodying and defending of this concept in legislation.
[ترجمه گوگل]حمایت و تسکین کارکنان مفهوم اساسی قانون کار مدرن است، بنابراین حق اخراج مقدماتی کارکنان تجسم و دفاع از این مفهوم در قانونگذاری است
[ترجمه ترگمان]حفاظت و کاستن از کارمندان مفهوم اصلی قانون کار مدرن است، بنابراین premonitory demission حق کارمندان، embodying و دفاع از این مفهوم در قانون گذاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Three is the complicity of bribery inincumbency and the complicity of bribery after demission.
[ترجمه گوگل]سه شریک رشوه در حیثیت و شریک رشوه پس از عزل است
[ترجمه ترگمان]سه نفر با همدستی of و رشوه خواری و رشوه خواری و رشوه خواری و رشوه خواری و رشوه خواری و رشوه خواری و رشوه خواری قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واگذاری (اسم)
abandon, surrender, assignment, transfer, cession, submission, abandonment, resignation, demission, condescension, assignation, devolution, bail, conveyance

کناره گیری (اسم)
abdication, resignation, isolation, detachment, renunciation, demission, avoidance, separatism, retreat

استعفاء (اسم)
demission, breakaway

حقارت (اسم)
demission, scorn, humility, paltriness

انگلیسی به انگلیسی

• resignation, abdication

پیشنهاد کاربران

بپرس