demilitarization

/diˌmɪlətərəˈzeɪʃən//diˌmɪlətərəˈzeɪʃən/

غیرنظامی شدن

جمله های نمونه

1. Demilitarization of the country was out of the question.
[ترجمه گوگل]غیرنظامی کردن کشور مورد بحث نبود
[ترجمه ترگمان]demilitarization از این کشور خارج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Occupation policy had two stated objectives: demilitarization and democratization.
[ترجمه گوگل]سیاست اشغال دو هدف اعلام شده داشت: غیرنظامی کردن و دموکراتیزه کردن
[ترجمه ترگمان]سیاست شغل دو هدف بیان شده را داشت: demilitarization و دموکرات کردن جوامع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Point Three, the main bone of contention between the two sides, led to the total demilitarization of the Black Sea.
[ترجمه گوگل]نقطه سه، هسته اصلی اختلاف بین دو طرف، منجر به غیرنظامی شدن کامل دریای سیاه شد
[ترجمه ترگمان]نقطه سوم، استخوان اصلی نزاع بین دو طرف، منجر به the کل دریای سیاه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After assuming the title of Jedi Master, C'baoth served the Republic by overseeing the demilitarization of the aggressive Aqualish.
[ترجمه گوگل]پس از به عهده گرفتن عنوان استاد جدی، C'baoth با نظارت بر غیرنظامی کردن Aqualish متجاوز به جمهوری خدمت کرد
[ترجمه ترگمان]پس از به دست آوردن عنوان جدی، C baoth با نظارت بر demilitarization های تهاجمی به جمهوری خدمت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A half-century later, it standsas a landmark of peaceful cooperation, demilitarization, and shared governanceamong the 47 countries that have signed.
[ترجمه گوگل]نیم قرن بعد، این یک نقطه عطف همکاری صلح آمیز، غیرنظامی کردن، و حکومت مشترک در میان 47 کشوری است که امضا کرده اند
[ترجمه ترگمان]نیم قرن بعد، این کشور نقطه عطفی در هم کاری صلح آمیز، demilitarization، و تقسیم مجدد ۴۷ کشوری است که به امضا رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Till it gets them, troop disengagement, withdrawal and the final demilitarization of the glacier is not on the cards.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که آنها به دستشان نرسد، خروج نیروها، عقب نشینی و غیرنظامی کردن نهایی یخچال در کار نیست
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که این موضوع به آن ها برسد عقب نشینی سربازان، عقب نشینی و قطع نهایی کوه یخی بر روی کارت ها نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It also declared its Pacifism Principle, including forever abandoning of wars, demilitarization and unacknowledgement of belligerent rights.
[ترجمه گوگل]این کشور همچنین اصل صلح‌طلبی خود را اعلام کرد که شامل کنار گذاشتن برای همیشه از جنگ‌ها، غیرنظامی‌سازی و عدم به رسمیت شناختن حقوق متخاصم می‌شود
[ترجمه ترگمان]این قانون همچنین اصل pacifism خود، از جمله ترک همیشگی جنگ ها، demilitarization و unacknowledgement از حقوق دفاع را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our goal is to provide detailed scholarship on the chemistry of CW agents that is required to understand their demilitarization and their behavior in the environment.
[ترجمه گوگل]هدف ما ارائه بورس تحصیلی دقیق در مورد شیمی عوامل CW است که برای درک غیرنظامی بودن آنها و رفتار آنها در محیط مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]هدف ما فراهم آوردن بورسیه کامل درباره شیمی عامل های CW است که برای درک demilitarization و رفتار آن ها در محیط مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• removal of military forces from an area (also demilitarisation)

پیشنهاد کاربران

غیرنظامی کردن
پاک سازی یک منطقه از نیروهای نظامی
خارج کردن نیروهای نظامی ( در راستای صلح )

بپرس