demarche

/ˌdɪˈmɑːrt͡ʃ//ˌdɪˈmɑːt͡ʃ/

معنی: رفتار، روش
معانی دیگر: مشی، بخشدار

جمله های نمونه

1. "The demarche asks the arrest and hand-over of those persons who are settled in Pakistan and who are fugitives of Indian law," Mukherjee said.
[ترجمه گوگل]موکرجی گفت: "این تظاهرات خواستار دستگیری و تحویل افرادی است که در پاکستان مستقر هستند و از قوانین هند فراری هستند "
[ترجمه ترگمان]مخرجی گفت: \" The از دستگیری و تحویل افرادی که در پاکستان مستقر شده اند و فراری از قانون هند است، می پرسد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The prevent and control demarche of the government played a significant role for peoples'psychological stabilization.
[ترجمه گوگل]اقدامات پیشگیری و کنترل دولت نقش بسزایی در ثبات روانی مردم داشت
[ترجمه ترگمان]پیش گیری و کنترل دولت نقش مهمی را برای تثبیت روانی مردم ایفا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hitler's attack on Russia, shortly after his pact with Stalin, was a stunning demarche.
[ترجمه هومن نوروزی] حمله هیتلر به روسیه بلافاصله پس از پیمانش با استالین، یک تغییر رویه ( مشی ) خیره کننده بود.
|
[ترجمه گوگل]حمله هیتلر به روسیه، اندکی پس از پیمان او با استالین، یک دمارش خیره کننده بود
[ترجمه ترگمان]حمله هیتلر به روسیه، اندکی پس از پیمان او با استالین، a خیره کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He has handed Pakistan's top envoy here a formal diplomatic note - known as a demarche - with the names of about 20 individuals India wants Pakistan to extradite.
[ترجمه گوگل]او در اینجا یک یادداشت رسمی دیپلماتیک - معروف به دمارش - با نام حدود 20 نفر به فرستاده ارشد پاکستان داده است
[ترجمه ترگمان]او فرستاده ارشد پاکستان در اینجا یک یادداشت دیپلماتیک رسمی - که به نام a شناخته می شود - با اسامی حدود ۲۰ نفر از هند که پاکستان می خواهد پاکستان را مسترد کند، داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Beijing may have thought it was making a clear diplomatic demarche.
[ترجمه گوگل]پکن ممکن است فکر می‌کرد که در حال انجام یک اقدام دیپلماتیک آشکار است
[ترجمه ترگمان]مقامات پکن ممکن است فکر کرده باشند که این کار یک demarche دیپلماتیک روشن ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. India's external affairs minister, speaking to reporters Tuesday, has given some details of the formal diplomatic note - known as a " demarche" - handed to Pakistan's top envoy here.
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه هند، روز سه شنبه در گفتگو با خبرنگاران، جزئیاتی از یادداشت رسمی دیپلماتیک - معروف به "توافق" - را که به نماینده ارشد پاکستان در اینجا تحویل داده شده است، ارائه کرده است
[ترجمه ترگمان]وزیر امور خارجه هند، که روز سه شنبه با خبرنگاران صحبت می کرد، جزئیات یک یادداشت دیپلماتیک رسمی که به عنوان \"demarche\" شناخته می شود را به فرستاده ارشد پاکستان در اینجا داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رفتار (اسم)
action, exploit, gesture, behavior, conduct, treatment, manner, demeanor, bearing, dealing, deportment, comportment, thews, step, demarche, ethic, gest

روش (اسم)
rate, style, way, growth, manner, procedure, course, march, system, form, method, how, rut, fashion, habitude, demarche

انگلیسی به انگلیسی

• change in policy, alteration of original plans (french)

پیشنهاد کاربران

طومار یا اعتراضی که از طریق مجاری دیپلماتیک ارائه شده است.
d�marche/deɪˈmɑːʃ/
diplomatic note*
یادداشت سیاسی
a political step or initiative*
ابتکار یا اقدام سیاسی
a course of action : maneuver*
مانور

بپرس