نیاز.
مثال : physical demands:نیاز های بدنی. . .
مثال : physical demands:نیاز های بدنی. . .
خواستار
برقرار شدن، اجرا شدن
مثال :
. Justice demands that i kill him
با کشتن او، عدالت اجرا میشه.
مثال :
با کشتن او، عدالت اجرا میشه.
مقتضیات
request. . . . درخواست
مستلزم . . است
ایجاب می کند
مطالبات، الزامات
توقعات
نیاز ها
تقاضا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)