delivery

/dəˈlɪvəri//dɪˈlɪvəri/

معنی: رهایی، تسلیم، تفویض، تحویل
معانی دیگر: دادن، توزیع، پخش، رسانش، زایمان، وضع حمل، ارائه، (نطق) ایراد، (ضربه و پرتاب و غیره) وارد آوردن، برون فرستی، بیرون دادن، هرچیز تحویل داده شده یا رسانده شده، محموله، بسته، (مهجور) رهایی، نجات، فراغت از زایمان

جمله های نمونه

1. delivery room
اتاق زایمان

2. delivery ward
(بیمارستان) بخش زایمان

3. forceps delivery
زایمان با فورسپس

4. the delivery of an ultimatum
دادن اتمام حجت،التیماتوم دادن

5. the delivery of mail to homes was discontinued for two days
تحویل پست به منازل دو روز متوقف شد.

6. the delivery of postal parcels
رسانش بسته های پستی

7. recorded delivery
(انگلیس) نامه ی سفارشی،پست سفارشی

8. she had an easy delivery
زایمان آسانی داشت.

9. there was a delay in the delivery of goods
تحویل کالا دستخوش تاخیر شد.

10. the content of his speech was interesting but his delivery was not good
محتوای سخنرانی او جالب بود ولی روش ارائه ی آن خوب نبود.

11. Is there a postal / mail delivery on Saturdays?
[ترجمه :)] آیا شنبه ها تحویل نامه پستی/پستی وجود داره؟
|
[ترجمه گوگل]آیا تحویل پستی / پستی در روزهای شنبه وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]شنبه ها نامه پستی و پستی هست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The penalty clause specifies that late delivery will be fined.
[ترجمه گوگل]بند جریمه مشخص می کند که دیر تحویل جریمه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]بند مجازات مشخص می کند که تحویل تاخیر زمانی جریمه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When can you take delivery of the car?
[ترجمه گوگل]چه زمانی می توانید ماشین را تحویل بگیرید؟
[ترجمه ترگمان]چه زمانی می توانید اتومبیل را تحویل بگیرید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This mail service is called Rural Free Delivery.
[ترجمه گوگل]این سرویس پستی تحویل رایگان روستایی نام دارد
[ترجمه ترگمان]این سرویس پست تحویل رایگان روستایی نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Your order is ready for delivery.
[ترجمه گوگل]سفارش شما آماده تحویل است
[ترجمه ترگمان]دستور شما برای تحویل آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We aim to increase the speed of delivery .
[ترجمه گوگل]هدف ما افزایش سرعت تحویل است
[ترجمه ترگمان]هدف ما افزایش سرعت تحویل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We'll advise you of any changes in the delivery dates.
[ترجمه گوگل]ما در مورد هر گونه تغییر در تاریخ های تحویل به شما اطلاع خواهیم داد
[ترجمه ترگمان]به شما توصیه می کنیم که هر تغییری در تاریخ تحویل را تغییر دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. They secured large contracts for the forward delivery of Russian imports.
[ترجمه گوگل]آنها قراردادهای بزرگی را برای تحویل آتی واردات روسیه منعقد کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها قراردادهای بزرگی را برای تحویل رو به جلو واردات روسیه تامین کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. I got a delivery of fresh eggs this morning.
[ترجمه گوگل]امروز صبح یک تخم مرغ تازه تحویل گرفتم
[ترجمه ترگمان]امروز صبح یه بسته تخم مرغ تازه خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رهایی (اسم)
release, emancipation, escape, acquittance, quietus, liberation, salvation, delivery, deliverance, rescue, riddance, extrication, escapement, go-by

تسلیم (اسم)
surrender, submission, resignation, livery, deference, prehension, quietism, capitulation, delivery, rendition, passover, rendering

تفویض (اسم)
submission, resignation, conferment, delivery, investiture

تحویل (اسم)
transfer, livery, transference, prehension, delivery, rendition, solstice

تخصصی

[کامپیوتر] تحویل
[بهداشت] زایمان
[صنعت] تحویل، ارائه کردن، دادن، تقدیم کردن، عرضه کردن، تحویل دادن (کالا)
[حقوق] تحویل، تسلیم، قبض و اقباض، انتقال
[نساجی] محصول دهنده - تحویل دادن - چشمه خروجی فتیله از ماشین فتیله
[ریاضیات] ارسال، واگذاری، تحویل
[نفت] تزریق

انگلیسی به انگلیسی

• transference; conveyance (such as of merchandise); distribution; act of giving birth, childbirth; liberation; salvation
delivery is the bringing of letters, parcels, or goods to someone's house or office.
someone's delivery of a speech is the way in which they give it.
delivery is also the process of giving birth to a baby.
a delivery of something is an amount of it that is delivered.

پیشنهاد کاربران

1. تحویل 2. تحویل نامه و محموله های پستی 3. بیان. طرز بیان 4. زایمان 5. نجات. رهایی 6. تسلیم. واگذاری 7. پرتاب
مثال:
the delivery of the goods
تحویل اجناس
we get several deliveries a day
...
[مشاهده متن کامل]

ما چندین محموله پستی در روز می گیریم.
the deliveries take place in hospital
زایمانها در بیمارستان رخ داد.
her delivery was stilted
طرز بیان او تصنعی بود.

ارسال مراسلات. . .
the fact of achieving or producing something that has been promised
ارائه
تحویل، ارسال
The delivery of the package was delayed due to bad weather.
به دلیل آب و هوای بد، تحویل بسته تاخیر داشت.
اگر درباره بسته ارسالی و کالایی باشه به معنای ( تحویل ) است
اگر در کنار room و wifeو. . . به کار بره به معنای ( زایمان ) است
مثال:
but there were complications during the delivery and my wife had to have emergency surgery
...
[مشاهده متن کامل]

اما در حین زایمان عوارضی ( مشکلاتی ) پیش آمد و همسرم مجبور به جراحی اورژانسی ( ضروری ) شد

( خدمات ) ارایه کامل یک خدمت ( به کلمه وضع حمل یک بار دیگر توجه کنید )
( خرده فروشی آنلاین ) تحویل کالا
delivery 2 ( n ) =the process of giving birth to a baby, e. g. an easy delivery. a delivery room ( in a hospital, etc. ) .
delivery 1 ( n ) ( dɪˈlɪvəri ) =the act of taking goods, letters, etc. to the people they have been sent to, e. g. a delivery van. Allow 28 days for delivery.
delivery
طرز سخن یا طرز بیان که به ارتباط کلامی و غیر کلامی تقسیم می شود
The process of bringing goods or letters to a place
نحوه بیان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : deliver
✅️ اسم ( noun ) : delivery / deliverance / deliverable / deliverer
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
ایجاد کردن
پخش، رسانش /رِسانِش/
To trancferene something
حمل نقل چیزی
( خرده فروشی ) تحویل ( به مشتری ) ، منتقل ( به شلف )
اختیار
delivery ( علوم سلامت )
واژه مصوب: وضع حمل
تعریف: خروج کودک و پرده های جنینی ( fetal membranes ) از بدن مادر
gene therapy can be successfully delivered in the
variety of ways depending on disease and patient
ارائه دادن
Delivery of healthcare
عرضه مراقبت سلامت
delivery network شبکه توزیع
پرتاب.
( نظامی، موشکی ) Delivery systems، سیستم های پرتاب.
Long - range delivery systems
سیستم های پرتاب دور برد.
Bringing of letters
When can you take delivery of the book
sth that is delivered
For example:there is a delivery for you downstairs.
Distribution /conveyance
تحویل
در پزشکی علاوه بر زایمان ، یک کاربرد دیگری هم دارد و آن تجویز هست .
Insulin delivery = تجویز انسولین
sth that is delivered
For example:there is a delivery for you downstairs.

نحوه ی سخنرانی یا نطق
دریافت
محموله ( هر چیزی ک تحویل داده شده )
اصلا خودش نوشته sth that is delivered دیگع شما ها چرا ترجمه میکنید تحویل؟؟
معنی این کلمه تحویل نمیشع
زایشگاه
تحویل
پیک موتوری
وضع حمل
زایمان
ضربه وارد کردن
there is a delivery for you downstairs
حمل چیزی. انتقال. پرتاب
طرز بیان
ایراد
بیان
شیوه بیان
پرتاب
حواله کردن
طرز پرتاب
take delivery of تحویل گرفتن دریافت کردن
on delivery هنگام تحویل
بیرون بر ( مثل پیتزا و . . . )
تحویل
Sth that is delivered
بسته پیک که به کسی تحویل داده میشود
نحوه ی ارائه ی بیان
واگذاری
( پیام رسان ها و. . . ) گزارش تحویل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٥)

بپرس