1. delinquent taxes
مالیات های عقب افتاده
2. a delinquent debtor
بدهکار بد حساب
3. a delinquent officer
افسر وظیفه نشناس
4. juvenile delinquent
نوجوان بزهکار
5. youngsters judged delinquent
جوان هایی که خاطی شناخته شده اند
6. Most delinquent children have deprived backgrounds.
[ترجمه دین محمد پیام] اکثر کودکان بزهکار دارای سابقه محرومیت هستند|
[ترجمه گوگل]اکثر کودکان بزهکار دارای زمینه های محروم هستند[ترجمه ترگمان]اغلب کودکان delinquent پس زمینه های خود را از دست داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The businessman was billed for delinquent taxes.
[ترجمه محمد] هزینه تاخیر مالیات را از تاجر گرفتند|
[ترجمه گوگل]این تاجر به دلیل مالیات های معوق اعلام شد[ترجمه ترگمان]این تاجر مالیات های delinquent را پرداخت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She works in a centre for delinquent children.
[ترجمه گوگل]او در مرکز کودکان بزهکار کار می کند
[ترجمه ترگمان]او در مرکز کودکان delinquent کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او در مرکز کودکان delinquent کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She has been delinquent in paying her taxes.
[ترجمه محمد] او در تاخیر مالیات تاخیر کرده است|
[ترجمه گوگل]او در پرداخت مالیات خود متخلف بوده است[ترجمه ترگمان]اون توی پرداخت مالیات هاش مجرم بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The definition of an individual as a delinquent provides an example.
[ترجمه گوگل]تعریف فرد به عنوان بزهکار مثالی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]تعریف یک فرد به عنوان یک delinquent یک مثال ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تعریف یک فرد به عنوان یک delinquent یک مثال ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He said collection of delinquent payments has increased from $ 8 billion to $ 11 billion under his administration.
[ترجمه گوگل]وی گفت: وصول مطالبات معوق در مدیریت وی از 8 میلیارد دلار به 11 میلیارد دلار افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]او گفت مجموعه ای از پرداخت delinquent از ۸ میلیارد دلار به ۱۱ میلیارد دلار تحت مدیریت او افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او گفت مجموعه ای از پرداخت delinquent از ۸ میلیارد دلار به ۱۱ میلیارد دلار تحت مدیریت او افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He didn't want to be a juvenile delinquent.
[ترجمه گوگل]او نمی خواست یک نوجوان بزهکار باشد
[ترجمه ترگمان]او نمی خواست یک جنایتکار جوان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او نمی خواست یک جنایتکار جوان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Intel converted part of the delinquent accounts receivable to a loan last fall.
[ترجمه گوگل]اینتل پاییز گذشته بخشی از حساب های دریافتنی معوق را به وام تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]اینتل بخشی از حساب های دریافتنی سال گذشته را به یک وام تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اینتل بخشی از حساب های دریافتنی سال گذشته را به یک وام تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Certainly, organised, structured delinquent gangs do not appear to be the norm in Britain today.
[ترجمه گوگل]مسلماً به نظر نمی رسد که باندهای متخلف سازمان یافته و ساختاریافته امروزه در بریتانیا عادی باشند
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که گروه های بزهکاری سازمان یافته، امروزه در بریتانیا به عنوان یک هنجار شناخته نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که گروه های بزهکاری سازمان یافته، امروزه در بریتانیا به عنوان یک هنجار شناخته نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. In the past, public utility districts would send delinquent tenants' charges on those meters to the property owner.
[ترجمه گوگل]در گذشته، مناطق خدمات عمومی هزینه مستاجران متخلف را در این مترها به صاحب ملک ارسال می کردند
[ترجمه ترگمان]در گذشته، مناطق مصرفی عمومی tenants tenants متخلف را به صاحب ملک خواهند فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در گذشته، مناطق مصرفی عمومی tenants tenants متخلف را به صاحب ملک خواهند فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. But some two dozen states collect delinquent taxes on property by holding lien certificate auctions.
[ترجمه گوگل]اما حدود دوجین ایالت با برگزاری مزایده گواهی حق، مالیات های معوق بر دارایی را جمع آوری می کنند
[ترجمه ترگمان]اما در حدود دو جین ایالت مالیات های delinquent را با برگزاری مزایده های گواهی ثبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما در حدود دو جین ایالت مالیات های delinquent را با برگزاری مزایده های گواهی ثبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Consider Shakespeare's only fully-realised portrait of a young delinquent: Prince Hal.
[ترجمه گوگل]تنها پرتره شکسپیر از یک جوان بزهکار را در نظر بگیرید: شاهزاده هال
[ترجمه ترگمان]فقط تصویر کامل شکسپیر را در نظر بگیرید: پرنس هال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فقط تصویر کامل شکسپیر را در نظر بگیرید: پرنس هال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The activities of delinquent fans might be more intelligible if they can be related to particular roles and positions with respect to other fans.
[ترجمه گوگل]فعالیتهای طرفداران متخلف اگر بتوان با نقشها و موقعیتهای خاصی نسبت به سایر طرفداران مرتبط باشد، ممکن است قابل درکتر باشد
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها می توانند به نقش های خاص و موقعیت های خاص نسبت به دیگر طرفداران مرتبط باشند، فعالیت های طرفداران delinquent ممکن است بیشتر قابل فهم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها می توانند به نقش های خاص و موقعیت های خاص نسبت به دیگر طرفداران مرتبط باشند، فعالیت های طرفداران delinquent ممکن است بیشتر قابل فهم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. One good teacher in a lifetime may sometimes change a delinquent into a solid citizen.
[ترجمه گوگل]یک معلم خوب در طول زندگی ممکن است گاهی یک بزهکار را به یک شهروند ثابت تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]یک معلم خوب در طول زندگی می تواند یک متخلف را به یک شهروند جامد تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک معلم خوب در طول زندگی می تواند یک متخلف را به یک شهروند جامد تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید