delicious

/dəˈlɪʃəs//dɪˈlɪʃəs/

معنی: خوش طعم، چیز لذیذ، لذیذ، خوش مزه، مزه دار، خوش خوراک
معانی دیگر: (چشایی) لذیذ، گوارا، خوشگوار، گواران، (بویایی) خوش، مطبوع، خوشایند، لذت بخش، خواستنی، تو دل برو، دلپذیر، مهنا

جمله های نمونه

1. a delicious dinner was waiting for them
یک شام لذیذ در انتظار آنها بود.

2. a delicious repast of meat and rice
خوراک دلچسبی از گوشت و برنج

3. a delicious soup
سوپ خوشمزه

4. the delicious smell of spring flowers
بوی خوش گل های بهاری

5. i enjoyed that delicious view
از آن منظره ی دلپذیر لذت بردم.

6. the food was delicious and the hungry kids stowed away as much as they could
خوراک دلپذیر بود و بچه های گرسنه تا می توانستند خوردند.

7. they served us delicious and exotic dishes
خوراک های خوشمزه و کم نظیری به ما دادند.

8. one of the most delicious experiences of my life
یکی از لذتبخش ترین تجارب زندگی من

9. the bubbling soup exuded a delicious aroma
آبگوشت جوشان بوی مطلوبی می داد.

10. only one bowl remains of that delicious wine. . .
از باده ی نوشین قدحی بیش نماند . . .

11. she pointed with pride to the delicious meals she had cooked
او با افتخار به غذاهای لذیذی که پخته بود اشاره کرد.

12. the magical transformation of eggs into a delicious omelet
تبدیل افسون آمیز تخم مرغ به املت خوشمزه

13. There's always a wide selection of delicious meals to choose from.
[ترجمه ب گنج جو] همیشه برای انتخاب و سلیقه های جورواجور سری کاملی از غذاهای خوشمزه وجود داره.
|
[ترجمه گوگل]همیشه طیف گسترده ای از غذاهای خوشمزه برای انتخاب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همیشه یک انتخاب گسترده از غذاهای خوش مزه برای انتخاب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Delicious smells were emanating from the kitchen.
[ترجمه ب گنج جو] از آشپزخونه یه بوهای جذابی بیرون میزنه، خوشمزه و عالی.
|
[ترجمه به تو ربطی ندارد] از مسترا بوهای جذابی می آمد
|
[ترجمه ترجمه A] بوی خوش از آشپزخانه می پیچید
|
[ترجمه گوگل]بوی خوش از آشپزخانه می پیچید
[ترجمه ترگمان]بوی خوبی از آشپزخانه ساطع می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After a delicious meal we finished off with coffee and mints.
[ترجمه ب گنج جو] بعد اون غذای بسیار خوشمزه و دلچسب، سورمون با قهوه و شیرینی نعنایی حسابی تکمیل شد.
|
[ترجمه گوگل]بعد از یک غذای خوشمزه، کار را با قهوه و نعنا به پایان رساندیم
[ترجمه ترگمان]بعد از یک غذای خوش مزه، قهوه و coffee را تمام کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He goes for its full,delicious flavors. I go for its economy.
[ترجمه ب گنج جو] هدف اون از تصمیمش عطر و بوی پر و پیمون و خوشمزه اس، ولی من فکر و ذکرم درآمدزایی قضیه اس.
|
[ترجمه گوگل]او به سراغ طعم های کامل و خوشمزه آن می رود من به دنبال اقتصاد آن هستم
[ترجمه ترگمان]او به خاطر طعم های خوش مزه و خوش مزه آن می رود من به دنبال اقتصاد خود می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It was very delicious. Thank you.
[ترجمه ب گنج جو] خوشمزه بود ، حال کردیم حسابی. دسخوش
|
[ترجمه گوگل]خیلی خوشمزه بود متشکرم
[ترجمه ترگمان]خیلی خوش مزه بود ممنون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. This dish is delicious with cream.
[ترجمه گوگل]این غذا با خامه خوشمزه است
[ترجمه ترگمان]این بشقاب با خامه خوش مزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The delicious smell of freshly-made coffee came from the kitchen.
[ترجمه گوگل]بوی خوش قهوه تازه از آشپزخانه می آمد
[ترجمه ترگمان]بوی مطبوع قهوه تازه از آشپزخانه می امد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوش طعم (صفت)
delicate, mellow, dainty, piquant, savory, tasty, palatable, delicious, toothsome

چیز لذیذ (صفت)
delicious

لذیذ (صفت)
yummy, luscious, savory, pleasurable, palatable, delicious, delectable, toothsome, saporous

خوش مزه (صفت)
yummy, delicate, luscious, piquant, savory, flavorous, tasty, palatable, delicious, toothsome, zesty, flavored, zestful, sapid, gustable, interesting, jestful

مزه دار (صفت)
tasty, delicious

خوش خوراک (صفت)
delicious

انگلیسی به انگلیسی

• tasty, having a pleasant taste or smell
food that is delicious has an extremely pleasant taste.
a delicious sensation is extremely pleasant; an informal use.

پیشنهاد کاربران

1. خوشمزه. لذیذ. مطبوع 2. ( شوخی ) بامزه 3. لذت بخش 4. زیبا. خوشگل. قشنگ. تو دل برو . جذاب
Delicious
خوش طعم ، لذیذ ، خوشمزه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : deliciousness
✅️ صفت ( adjective ) : delicious
✅️ قید ( adverb ) : deliciously
به معنای خوشمزه و دلچسب است .
مثل =
This mango is delicious
یعنی این انبه ی خیلی خوشمزه ای است
خوشمزه _ مزه
فقط مختص غذا نیستت!!
برای بیان جذابیت خیلی زیاد شخصی
What a delicious man
یعنی چه مرد جذابی ( کسی خیلی خوشگل و خوش اندام و هوس برانگیزه )
I like sandwich beacuse it is delicious
خوشمزه و لذیذ
لذیذ
Tasty. Yummy
خوشمزه
Delicious man , مرد تو دل برو
Delicious girl , دختر خواستنی
Good tasty
My Mather bake delicious chocolate cake
😋🍰🍩
خوشمزه، دلچسب، لذیذ
خوشمزه ، لذیذ
YUMMY
ینی خوشمزه
مثال :چیپس، پفک ، لواشک و. . . . .
موافقین
Testy. . . خوش طعم. . . . خوش مزه. . . . خوش خوراک
غذای خوش طعم

لذیذ، خوش طعم، خوشمزه
Yummy 😋
لذیذ و خوشمزه
لــذیذ، دلچــــسب**
ب معنی خوشمزه، مثل اینا
موافقین 🎂🍧🍦🍩🍰🍪🍫🍬🍭🍖🍕🍝🍟🍔🍳🍯🍮🍗🍤🍣🍱🍞🍜🍙🍚
این واژه انگلیسی از واژه پهلوی ( پارسیک، فارسی میانه ساسانی ) : "دلنشین" گرفته شده است!
خوشمزه، لذیذ، گوارا، بهنوش، نوشه! -
خوشایند، دلنواز، دلپذیر، دلنشین، دلپسند، دلچسب، دلکش، دلربا -
گیرا، اثر گذار، جذاب، فریبنده، کاریزما دار! -
دوست داشتنی، خواستنی، گوگولی
خوشمزه
Bountiful tableware and delicious baking hand
سفره های پر نعمت و دست پخت خوشمزه
سفره های خوشبو و دست های طعم خوشمزه
At that time my childhood memories were alive
در آن زمان خاطرات دوران کودکی من زنده بود
tasty
لذیذ. خوش طعم. خوش مزه
We will have a delicious food at thi restaurant tonight
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس