delicatessen

/ˌdelɪkəˈtesn̩//ˌdelɪkəˈtesn̩/

معنی: مغازه اغذیه فروشی، اغذیه حاضر
معانی دیگر: (فروشگاه خوراک های پخته و ترشی و پنیر و کالباس و غیره) اغذیه فروشی، بزم آوردگاه، فروشگاه مواد غذایی لوکس

جمله های نمونه

1. Delicatessen usually require little preparation for serving.
[ترجمه نادر] مواد اغذیه فروشیها معمولا نیاز به آماده سازی کمی دارند.
|
[ترجمه گوگل]اغذیه فروشی ها معمولاً به آمادگی کمی برای سرو نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]Delicatessen معمولا به آماده سازی کمی برای خدمت نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You can get goat's cheese at the local delicatessen - at a price!
[ترجمه گوگل]شما می توانید پنیر بز را در اغذیه فروشی های محلی تهیه کنید - با قیمت!
[ترجمه ترگمان]شما می توانید پنیر بز را در یک اغذیه فروشی محلی بگیرید - به قیمتی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I bought some salami from the delicatessen.
[ترجمه آرمان] من مقداری سالامی از اغذیه فروشی خریدم
|
[ترجمه گوگل]از اغذیه فروشی ها مقداری سالامی خریدم
[ترجمه ترگمان]من یه ساندویچ گوشت خوک درست کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Then it was usually delicatessen, a filled roll or some cheese or fruit, anything that could be gobbled up quickly.
[ترجمه گوگل]سپس معمولاً غذای اغذیه‌ای بود، یک رول پر شده یا مقداری پنیر یا میوه، هر چیزی که می‌توانست به سرعت آن را بخورد
[ترجمه ترگمان]بعد معمولا اغذیه فروشی بود، یک چرخ پر یا میوه یا میوه، هر چیزی که می توانست سریع gobbled
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yet a walk into any delicatessen or a continental charcuterie will prove the enormous potential of this vastly underrated animal.
[ترجمه گوگل]با این حال، قدم زدن در هر غذاخوری یا غذاخوری قاره ای پتانسیل عظیم این حیوان بسیار دست کم گرفته شده را ثابت می کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، راه رفتن به هر delicatessen یا a، پتانسیل عظیم این حیوان بسیار دست کم گرفته را اثبات خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The organic food most commonly found in a delicatessen is cheese.
[ترجمه گوگل]غذای ارگانیک که بیشتر در غذاخوری ها یافت می شود پنیر است
[ترجمه ترگمان]غذای ارگانیک که معمولا در یک delicatessen یافت می شود پنیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He drove to the Ritz Delicatessen and parked outside.
[ترجمه گوگل]او به سمت اغذیه فروشی ریتز رانندگی کرد و بیرون پارک کرد
[ترجمه ترگمان]به رستوران هتل ری تز رفت و بیرون پارک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Along the way he dropped into a delicatessen and picked up some sandwiches and sodas.
[ترجمه گوگل]در طول راه او به یک اغذیه فروشی رفت و چند ساندویچ و نوشابه برداشت
[ترجمه ترگمان]در طول راه یک اغذیه فروشی پایین آمد و چند تا ساندویچ و سودا برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The delicatessen sells a mouth-watering variety of cooked meats and cheeses.
[ترجمه گوگل]این اغذیه فروشی انواع گوشت ها و پنیرهای پخته شده را به فروش می رساند
[ترجمه ترگمان]The یک نوع از گوشت و پنیر پخته شده را به فروش می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our local delicatessen has a great selection of food.
[ترجمه گوگل]اغذیه فروشی های محلی ما مجموعه ای عالی از غذاها را دارد
[ترجمه ترگمان]delicatessen محلی ما یک انتخاب عالی از غذا دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cardiff's best delicatessen is run by Poles, and so is one of Dorset's best pubs.
[ترجمه گوگل]بهترین غذاخوری کاردیف توسط لهستانی ها اداره می شود و یکی از بهترین میخانه های دورست نیز همینطور است
[ترجمه ترگمان]بهترین delicatessen در کاردیف توسط لهستانی ها اداره می شود، و بنابراین یکی از بهترین pubs دورست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The delicatessen closes at nine o'clock.
[ترجمه گوگل]اغذیه فروشی ساعت نه بسته می شود
[ترجمه ترگمان]The ساعت نه بسته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our main customers are from gourmet and delicatessen establishments.
[ترجمه گوگل]مشتریان اصلی ما از موسسات لذیذ و اغذیه فروشی هستند
[ترجمه ترگمان]مشتریان اصلی ما از gourmet و delicatessen هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A man in a blue poplin raincoat was standing outside the Delicatessen waving a bundle of show-biz newspapers.
[ترجمه گوگل]مردی با یک کت بارانی آبی پوپلین بیرون اغذیه فروشی ایستاده بود و دسته ای از روزنامه های نمایشی را تکان می داد
[ترجمه ترگمان]مردی که کت آبی پوشیده بود بیرون رستوران ایستاده بود و یک دسته کاغذ نمایش نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مغازه اغذیه فروشی (اسم)
delicatessen

اغذیه حاضر (اسم)
delicatessen

انگلیسی به انگلیسی

• store which sells cheeses and cooked meats as well as prepared salads; products sold in this store
a delicatessen is a shop that sells high quality foods such as cheeses and cold meats that have been imported from other countries.

پیشنهاد کاربران

delicatessen ( n ) ( dɛlɪkəˈtɛsn ) ( also deli ) =a store or part of one that sells cooked meats and cheeses, and special or unusual foods that come from other countries
delicatessen
a shop or part of a supermarket that sells special or unusual foreign food
delicatessen ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: غرفۀ حاضری فروشی
تعریف: غرفه یا محلی در یک فروشگاه یا فروشگاهی که لب شوره هایی، مانند گوشت های نمک سود شده و ماهی و پنیر و سوسیس های ورقه ای و انواع سالاد و سس و غیره می فروشد|||متـ . حاضری فروشی
یه چیز تو مایه های پروتئینی خودمون
مغازه یا سوپرمارکتی که در قسمتی از آن غذاهای خارجی خاص فروخته می شود مثل کالباس، سوسیس و میگو و. . .

بپرس