deliberative

/dəˈlɪbəˌretɪv//dɪˈlɪbərətɪv/

معنی: مشورتی
معانی دیگر: کنکاشی، چاره جویانه، سنجشی، تاملی، مشاوره ای، شوروی، تدبیری، مقرون به تامل

جمله های نمونه

1. a deliberative group
گروه کنکاشی

2. The characterization of deliberative thinking as internal argument is a universal characterization.
[ترجمه گوگل]توصیف تفکر مشورتی به عنوان استدلال درونی یک توصیف جهانی است
[ترجمه ترگمان]توصیف تفکر deliberative به عنوان آرگومان داخلی یک ویژگی جهانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The truth is that electors are not a deliberative group like representatives or senators.
[ترجمه گوگل]حقیقت این است که انتخاب کنندگان مانند نمایندگان یا سناتورها یک گروه مشورتی نیستند
[ترجمه ترگمان]حقیقت این است که برگزینندگان گروهی از deliberative مانند نمایندگان یا سناتورها نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An informed public would prefer prudent, deliberative management.
[ترجمه گوگل]یک جامعه آگاه مدیریت محتاطانه و مشورتی را ترجیح می دهد
[ترجمه ترگمان]یک جامعه آگاه، مدیریت خردمندانه و خردمندانه را ترجیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But this, being a deliberative move to impart false information, would be a reversion to the linguistic.
[ترجمه گوگل]اما این که یک حرکت مشورتی برای انتشار اطلاعات نادرست است، بازگشتی به زبان شناسی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اما این یک حرکت deliberative برای انتقال اطلاعات نادرست است، بازگشت به زبان شناسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In Chinese political practice, the deliberative democracy is linked to the political consultation system closely.
[ترجمه گوگل]در عمل سیاسی چین، دموکراسی مشورتی با سیستم مشاوره سیاسی از نزدیک مرتبط است
[ترجمه ترگمان]در عمل سیاسی چین، دموکراسی deliberative به سیستم مشاوره سیاسی نزدیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bathsheba's was an impulsive nature under a deliberative aspect.
[ترجمه گوگل]بثشبا ماهیت تکانشی و تحت یک جنبه مشورتی بود
[ترجمه ترگمان]Bathsheba (Bathsheba)یک طبیعت impulsive تحت یک جنبه deliberative بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A committee is a deliberative assembly, an organization comprising members who use parliamentary procedure for making decisions.
[ترجمه گوگل]کمیته یک مجمع مشورتی است، سازمانی متشکل از اعضایی که از رویه پارلمانی برای تصمیم گیری استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]یک کمیته یک مجمع deliberative است، سازمانی متشکل از اعضایی است که از روند پارلمانی برای تصمیم گیری استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Western deliberative democratic theory indicates the new phenomenon in the contemporary political field.
[ترجمه گوگل]نظریه دموکراتیک مشورتی غربی حاکی از پدیده جدید در عرصه سیاسی معاصر است
[ترجمه ترگمان]نظریه دموکرات deliberative غربی پدیده جدیدی را در عرصه سیاسی معاصر نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the world's greatest deliberative body, no one is listening.
[ترجمه گوگل]در بزرگترین هیئت مشورتی جهان، کسی گوش نمی دهد
[ترجمه ترگمان]در بزرگ ترین جسم s دنیا هیچ کس گوش نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is a sense of all rational control or deliberation seeping away or being under much less deliberative control.
[ترجمه گوگل]این حس وجود دارد که تمام کنترل های عقلانی یا مشورتی از بین می روند یا تحت کنترل بسیار کمتر مشورتی هستند
[ترجمه ترگمان]یک حس از همه کنترل منطقی و یا تامل در حال نفوذ یا تحت کنترل کم تر deliberative وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Consciousness, we may argue, comes into being when information is re-presented to a monitoring faculty under deliberative attention.
[ترجمه گوگل]ما ممکن است استدلال کنیم که آگاهی زمانی به وجود می آید که اطلاعات مجدداً تحت توجه مشورتی به دانشکده نظارت ارائه شود
[ترجمه ترگمان]آگاهی، ما ممکن است بحث کنیم، زمانی که اطلاعات به یک هییت نظارتی تحت توجه deliberative ارایه می شوند، مطرح می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hearing consultation system is an important form of democracy, which reflects the value of deliberative democracy, demonstrated the functions of democratic consultation.
[ترجمه گوگل]سیستم مشاوره شنوایی شکل مهمی از دموکراسی است که ارزش دموکراسی مشورتی را نشان می دهد و کارکردهای مشاوره دموکراتیک را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]سیستم مشاوره شنوایی، شکل مهمی از دموکراسی است که نشان دهنده ارزش دموکراسی شورایی است و عملکردهای مشاوره دموکراتیک را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Because with the reform political institution and development of political culture, the deliberative bodies will enlarge.
[ترجمه گوگل]زیرا با اصلاح نهاد سیاسی و توسعه فرهنگ سیاسی، هیئت های مشورتی بزرگ می شوند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که با نهاد سیاسی اصلاح و توسعه فرهنگ سیاسی، اجرام deliberative بزرگ خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشورتی (صفت)
advisory, deliberative, consultative

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to consideration; pertaining to formal consultation
a deliberative group or organization has the task of considering and discussing problems or important questions.

پیشنهاد کاربران

تعمدی
فکورانه
تاملی، ژرف اندیشانه
قصدی
ژرف سنجی
فکری، نظری
مشورتی، مبنی بر تامل، سنجشی

بپرس