deliberately

/dɪˈlɪbərətli//dɪˈlɪbərətli/

معنی: عمدا، تعمدا
معانی دیگر: ازروی سنخیدگی، بااندیشه، باتامل

جمله های نمونه

1. she deliberately left the door open
او عمدا در را باز گذاشت.

2. the speaker chose his words slowly and deliberately
ناطق واژه های خود را با آهستگی و دقت انتخاب می کرد.

3. Deliberately making people suffer is immoral.
[ترجمه Smat] عمدا باعث ایجاد رنج در افراد شدن، غیر اخلاقی است
|
[ترجمه شان] به صورت تعمدی ، موجب رنج مردم شدن، ( امری ) غیر اخلاقی است.
|
[ترجمه گوگل]رنج بردن عمدی مردم غیراخلاقی است
[ترجمه ترگمان]از روی عمد مردم را وادار به رنج کشیدن می کند، غیراخلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A man is deliberately designed to be mortal. He grows, he ages, and he dies.
[ترجمه ملیکا] انسان به طور عمدی طوری طراحی شده است تا بمیرد. رشد میکند، پیر میشود و میمیرد.
|
[ترجمه Mr hash] یک مرد عمداً فانی طراحی شده . او رشد میکند مسن میشود و میمیرد
|
[ترجمه شان] انسان عمدا فانی ( فنا پذیر ) ساخته شده است، او رشد می کند، مسن می شود ( و سپس ) می میرد.
|
[ترجمه گوگل]یک مرد عمداً برای فانی بودن طراحی شده است او رشد می کند، پیر می شود و می میرد
[ترجمه ترگمان]یک انسان عمدا برای فانی ساخته شده است اون رشد می کنه، سن و سال می کنه و اون می میره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I know you think I did it deliberately, but I assure you I did not.
[ترجمه گوگل]می دانم که فکر می کنید عمدا این کار را کردم، اما به شما اطمینان می دهم که این کار را نکردم
[ترجمه ترگمان]می دانم که فکر می کنید من عمدا این کار را کردم، ولی مطمئن باشید که این کار را نکرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She has been deliberately left off the guest list.
[ترجمه Mahnaz] او عمدا از لیست مهمانان خط خورده است
|
[ترجمه گوگل]او به عمد از لیست مهمانان کنار گذاشته شده است
[ترجمه ترگمان] اون عمدا لیست مهمون ها رو ترک کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was accused of deliberately misleading Parliament.
[ترجمه گوگل]او به گمراه کردن عمدی پارلمان متهم شد
[ترجمه ترگمان]او به عمد به گمراه کردن پارلمان متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She deliberately stayed behind after work to go with me.
[ترجمه ملیکا] او عمدا بعد از کار موند تا با من بره
|
[ترجمه گوگل]او عمدا بعد از کار عقب ماند تا با من برود
[ترجمه ترگمان]اون عمدا بعد از کار کردن با من موند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The acrobat deliberately faulted the performance once to make it look difficult.
[ترجمه گوگل]آکروبات یک بار عمداً اجرا را خطا کرد تا دشوار به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]The ماهر به عمد این عملکرد را برای این که آن را دشوار جلوه دهد مقصر دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were deliberately misinformed about their rights.
[ترجمه Mahnaz] عمدا در مورد حقوقشان به آنها اطلاعات غلط داده شده بود
|
[ترجمه گوگل]آنها عمدا در مورد حقوق خود اطلاعات نادرست دریافت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به عمد درباره حقوق آن ها اطلاعات غلط داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She lifted her chin in a gesture that deliberately exposed the line of her throat.
[ترجمه گوگل]چانه‌اش را به نشانه‌ای بلند کرد که عمدا خط گلویش را آشکار کرد
[ترجمه ترگمان]او چانه اش را با حرکتی که عمدا مسیر گلوی او را باز کرده بود، بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His words to the press were deliberately equivocal - he didn't deny the reports but neither did he confirm them.
[ترجمه گوگل]سخنان او به مطبوعات عمدا مبهم بود - او گزارش ها را تکذیب نکرد اما آنها را هم تایید نکرد
[ترجمه ترگمان]کلماتش به عمد مبهم بودند - او گزارش ها را انکار نکرد، اما هیچکدام آن ها را تایید نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her promise was deliberately misquoted by her opponents, who then used it against her.
[ترجمه گوگل]قول او عمداً توسط مخالفانش اشتباه نقل شد و سپس از آن علیه او استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]قولی که به او داده بود به عمد با مخالفان او برخورد می کرد و بعد از آن علیه او استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Saunders is deliberately telling a falsehood.
[ترجمه گوگل]ساندرز عمداً دروغ می گوید
[ترجمه ترگمان] ساندرز \"عمدا داره دروغ میگه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عمدا (قید)
purposely, deliberately, intentionally, on purpose

تعمدا (قید)
deliberately

تخصصی

[فوتبال] عمدا

انگلیسی به انگلیسی

• intentionally, purposefully; methodically, in an unhurried manner

پیشنهاد کاربران

دو معنی داره
1 - عمدا یا تعمدا
2 - با دقت فراوان، با فکر زیاد
In a careful and unhurried way.
از سر احتیاط، محض احتیاط، با خونسردی.
Consciously and intentionally; on purpose.
خودخواسته، به خواست خود، دلبخواه، به دلخواه خود،
به نحو قابل تأملی
تعمداً
هدفمند
1. با تعمق، با تأنی، با طمأنینه، آرام آرام، سلانه سلانه 2. به اختیار، آگاهانه، با قصد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : deliberate
اسم ( noun ) : deliberation
صفت ( adjective ) : deliberate
قید ( adverb ) : deliberately
❗️نکته: لطفاً تلفظ کلمات deliberate ( فعل ) و deliberate ( صفت ) را در دیکشنری چک کنید. یک تفاوت خیلی ریزی در تلفظ این دو هست. . .
...
[مشاهده متن کامل]

از روی هدف ، عمدا
Intentionally , on purpose
طوعاً
سنجیده. با تأمل. آگاهانه
1 - عمداً
2 - آرام و بادقت ( در مورد انجام شدن چیزی )
Intentional
Knowingly
عمدا دانسته قصدا
Deliberately=willing=intention.
Opposite==unwilling=unintentionaly =reluctant
on purpose, with a definite intention, not accidentally
deliberately ( adv ) = intentionally ( adv )
به معناهای: عمداً، هدفمندانه، از قصد، آگاهانه
purposefully= deliberately
با اندیشه
به عمد
intentionally
عمداً
با قصد و غرض
عامدانه
slowly and carefully
https://dictionary. cambridge. org/
شکل فعلش به معنی عمدی
شکل صفتش به معنی سنجیده

به صورت ارادی
از قصد با نیت قبلی
آگاهانه
Intentional
از قصد
با برنامه ( با نقشه قبلی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس