deletion

/dəˈliːʃn̩//dɪˈliːʃn̩/

معنی: حذف
معانی دیگر: زدگی (از متن نگاشته یا چاپ شده)، قلم خوردگی، زدش، (واژه یا عبارت) زده شده، حذف شده، قلم خورده، محو

جمله های نمونه

1. This involved the deletion of a great deal of irrelevant material.
[ترجمه گوگل]این شامل حذف مقدار زیادی از مطالب بی ربط بود
[ترجمه ترگمان]این شامل حذف بسیاری از مطالب نامربوط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In particular, it appears that deletion of the verb to be is a property of all dialects in informal style.
[ترجمه گوگل]به طور خاص، به نظر می رسد که حذف فعل to be یکی از ویژگی های همه گویش ها در سبک غیر رسمی است
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، به نظر می رسد حذف فعل یک ویژگی تمام گویش ها به سبک غیر رسمی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Domain deletion and substitution mutants of t-PA are not superior thrombolytic agents.
[ترجمه گوگل]حذف دامنه و جهش جایگزین t-PA عوامل ترومبولیتیک برتر نیستند
[ترجمه ترگمان]حذف دامنه و mutants جایگزینی PA - PA برتر از عوامل thrombolytic نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tag-Controlled Deletion is a rule of the abbreviated style in informal language.
[ترجمه گوگل]حذف با کنترل برچسب یک قانون سبک مختصر در زبان غیر رسمی است
[ترجمه ترگمان]حذف کنترل شده یک قاعده از سبک abbreviated به زبان غیر رسمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In vitro transcription activity of N-terminal deletion of RAP7
[ترجمه گوگل]فعالیت رونویسی در شرایط آزمایشگاهی حذف N ترمینال RAP7
[ترجمه ترگمان]در فعالیت transcription در آزمایشگاه حذف پایانه N - ترمینال RAP۷
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Several deletion mutants were prepared by exploiting singular restriction sites in the cDNA to enable progressive sequencing.
[ترجمه گوگل]چندین جهش حذف با بهره‌برداری از مکان‌های محدودکننده منفرد در cDNA برای فعال کردن توالی‌یابی پیشرونده تهیه شدند
[ترجمه ترگمان]Several حذف با استفاده از محل های محدود محدودیت در the برای فعال کردن ترتیب دهی تدریجی آماده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Apart from the successive deletion of correct words from the input, the lattices are identical.
[ترجمه گوگل]جدا از حذف پی در پی کلمات صحیح از ورودی، شبکه ها یکسان هستند
[ترجمه ترگمان]جدا از حذف متوالی کلمات صحیح از ورودی، پنجره های مشبک یک سان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Further deletion to -90 and/ or -55 leads to a further small decrease in activity.
[ترجمه گوگل]حذف بیشتر به 90- و/یا 55- منجر به کاهش کوچک بیشتر در فعالیت می شود
[ترجمه ترگمان]حذف بیشتر به -۹۰ و \/ یا -۵۵ منجر به کاهش کمی در فعالیت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is possible that the deletion is encroaching upon an important part of the protein and altering the conformation of the complex.
[ترجمه گوگل]این امکان وجود دارد که حذف قسمت مهمی از پروتئین را تحت تأثیر قرار دهد و ترکیب کمپلکس را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود دارد که حذف به بخش مهمی از پروتئین تجاوز کند و ترکیب کمپلکس را تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The linguistic transformation known as object deletion is used to ensure that instances of police aggression are rendered more palatable.
[ترجمه گوگل]دگرگونی زبانی که به عنوان حذف شیء شناخته می شود برای اطمینان از اینکه موارد تجاوز پلیس دلپذیرتر نشان داده می شوند، استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]تبدیل زبانی که با نام حذف هدف شناخته می شود برای اطمینان از این موضوع مورد استفاده قرار می گیرد که موارد تجاوز پلیس بیشتر خوشایند می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The child types in a guess for each deletion in turn.
[ترجمه گوگل]کودک برای هر حذف به نوبه خود حدس می زند
[ترجمه ترگمان]انواع کودک در یک حدس برای هر حذف به نوبت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The SDCT2 with C-terminal deletion was almost entirely distributed at the basolateral membrane, nearly not expressed at the apical membrane, and seldom expressed in the cytoplasm.
[ترجمه گوگل]SDCT2 با حذف ترمینال C تقریباً به طور کامل در غشای قاعده‌ای پخش می‌شود، تقریباً در غشای آپیکال بیان نمی‌شود و به ندرت در سیتوپلاسم بیان می‌شود
[ترجمه ترگمان]SDCT۲ با حذف ترمینال C - ترمینال تقریبا به طور کامل در غشا basolateral توزیع شد، که تقریبا در غشای پایینی بیان نشد و به ندرت در سیتوپلاسم بیان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Information must be stored so that it is secure from accidental deletion.
[ترجمه گوگل]اطلاعات باید به گونه ای ذخیره شود که از حذف تصادفی ایمن باشد
[ترجمه ترگمان]اطلاعات باید به گونه ای ذخیره شوند که از حذف تصادفی ایمن باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The verb in question is a contractible verb, just as in the case of Tag-Controlled Deletion.
[ترجمه گوگل]فعل مورد نظر یک فعل انقباضی است، همانطور که در مورد حذف با کنترل برچسب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]فعل در سوال یک فعل contractible است، درست مانند در مورد حذف کنترل شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حذف (اسم)
cancellation, elimination, expulsion, exclusion, deletion, omission, ellipsis, pretermission, write-off

تخصصی

[علوم دامی] حذف ؛ از نظر ژنتیکی به مفهوم عدم وجود بخشی از یک کروموزوم است که باعث عدم وجود برخی از ژنها می شود.
[بهداشت] بریدگی - obliteration - erasure
[ریاضیات] حذف

انگلیسی به انگلیسی

• erasure, obliteration

پیشنهاد کاربران

پاکسازی
deletion ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: حذف 2
تعریف: قاعده یا فرایندی که براثر عملکرد آن، واحد واجی یا نحوی که در زیرساخت وجود دارد، در روساخت از زنجیرۀ گفتار کاسته می‏شود

بپرس