delegitimize
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی:
غیرقانونی یا نامشروع اعلام کردن / مشروعیت زدایی کردن / بی اعتبار کردن
در زبان محاوره ای:
اعتبار چیزی یا کسی را زیر سؤال بردن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ( سیاسی – اجتماعی ) :
... [مشاهده متن کامل]
رد یا کم کردن مشروعیت قانونی، سیاسی یا اجتماعی یک نهاد، دولت یا فرد
مثال: The opposition tried to delegitimize the election results.
اپوزیسیون سعی کرد نتایج انتخابات را بی اعتبار کند.
2. ( رسمی – حقوقی / اداری ) :
بی اعتبار کردن قانونی یا رسمی چیزی یا کسی
مثال: The court’s ruling delegitimized the previous contract.
حکم دادگاه قرارداد قبلی را بی اعتبار کرد.
3. ( اجتماعی – فرهنگی ) :
زیر سؤال بردن اعتبار یا شایستگی کسی در نظر عموم
مثال: Spreading false rumors can delegitimize a person’s reputation.
شایعات نادرست می توانند اعتبار یک فرد را زیر سؤال ببرند.
- - -
🔸 مترادف ها:
invalidate – undermine – discredit – nullify – denigrate – abolish
غیرقانونی یا نامشروع اعلام کردن / مشروعیت زدایی کردن / بی اعتبار کردن
در زبان محاوره ای:
اعتبار چیزی یا کسی را زیر سؤال بردن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ( سیاسی – اجتماعی ) :
... [مشاهده متن کامل]
رد یا کم کردن مشروعیت قانونی، سیاسی یا اجتماعی یک نهاد، دولت یا فرد
مثال: The opposition tried to delegitimize the election results.
اپوزیسیون سعی کرد نتایج انتخابات را بی اعتبار کند.
2. ( رسمی – حقوقی / اداری ) :
بی اعتبار کردن قانونی یا رسمی چیزی یا کسی
مثال: The court’s ruling delegitimized the previous contract.
حکم دادگاه قرارداد قبلی را بی اعتبار کرد.
3. ( اجتماعی – فرهنگی ) :
زیر سؤال بردن اعتبار یا شایستگی کسی در نظر عموم
مثال: Spreading false rumors can delegitimize a person’s reputation.
شایعات نادرست می توانند اعتبار یک فرد را زیر سؤال ببرند.
- - -
🔸 مترادف ها:
مشروعیت زدایی
بی اعتبار کردن
سلب مشروعیت کردن از
از اعتبار انداختن