delegacy

/ˈdelɪɡəsi//ˈdelɪɡəsi/

معنی: نمایندگی، نماینده، انتخاب، هیئت نمایندگان
معانی دیگر: وکالت

جمله های نمونه

1. Handicapped Olympic Games delegacy of every nation had been lived in the Olympic village.
[ترجمه گوگل]نمایندگان معلولان بازی های المپیک از هر ملتی در دهکده المپیک زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]بازی های المپیک Handicapped delegacy از هر کشوری در دهکده المپیک زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They, it is 60 delegates of delegacy of 16 big Hunan.
[ترجمه گوگل]آنها، 60 نماینده هیئت 16 هونان بزرگ هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها، ۶۰ نماینده از delegacy ۱۶ کشور بزرگ هونان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The introduction expatiates the significance of studying corporation delegacy system.
[ترجمه گوگل]مقدمه اهمیت مطالعه سیستم نمایندگی شرکت را توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقدمه اهمیت مطالعه سیستم delegacy شرکت را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On the basic connotations of delegacy, it sets forth the definition and properties of it, and discriminates the operation enforcement right which is more easy confused with the delegacy .
[ترجمه گوگل]در مفاهیم اساسی تفویض، تعریف و ویژگی‌های آن را بیان می‌کند و حق اجرای عملیات را که آسان‌تر با تفویض اختیار اشتباه می‌شود، متمایز می‌کند
[ترجمه ترگمان]در مورد معانی ساده of، تعریف و ویژگی های آن را مشخص می کند، و حق اجرای عملیات را که با the اشتباه می شود، متمایز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The third section introduces the delegacy issues of corporation directors and supervisors.
[ترجمه گوگل]بخش سوم مسائل تفویض اختیار مدیران و سرپرستان شرکت ها را معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]بخش سوم مسایل delegacy مدیران و سرپرستان شرکت را معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The delegacy of labor union is that labor union has the rights or qualifications to be the representative of the members and employees' benefits which affirmed by the law.
[ترجمه گوگل]تفویض سندیکای کارگری این است که اتحادیه کارگری از حقوق یا صلاحیت نمایندگی اعضا و مزایای کارمندانی برخوردار باشد که قانون تأیید می‌کند
[ترجمه ترگمان]The اتحادیه کارگری این است که اتحادیه کارگری دارای حقوق و صلاحیت لازم برای نماینده اعضا و مزایای کارمندان است که توسط قانون تایید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is bureau of religion of delegacy adviser, country below the speech that Wang Zunan deputy director general publishs on the open mode forum that in Washington cloth Lujinsi learns to hold .
[ترجمه گوگل]این دفتر مذهبی مشاور نمایندگی، کشور زیر سخنرانی است که وانگ زونان معاون مدیر کل در انجمن حالت باز منتشر می کند که در واشنگتن، لوجینسی یاد می گیرد که آن را برگزار کند
[ترجمه ترگمان]این دفتر، دفتر مذهب مشاور delegacy، کشور زیر سخنرانی است که وانگ Zunan معاون مدیر کل در مجمعی که در واشنگتن cloth Lujinsi یاد می گیرد آن را نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Chinese sports delegacy achieved 21 gold, 16 silver and the result of 12 copper, rank after gold gross is located in Russia
[ترجمه گوگل]هیئت ورزشی چین با کسب 21 طلا، 16 نقره و نتیجه 12 مس، رتبه پس از ناخالص طلا در روسیه قرار دارد
[ترجمه ترگمان]مسابقات ورزشی چین به ۲۱ طلا، ۱۶ نقره و نتیجه ۱۲ مس، رتبه بعد از تولید ناخالص طلا در روسیه رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Evening, delegacy still attended the party of company of Boeing civilian aircraft.
[ترجمه گوگل]عصر، هیئت همچنان در مهمانی شرکت هواپیماهای غیرنظامی بوئینگ شرکت کردند
[ترجمه ترگمان]عصر، delegacy هنوز در مهمانی شرکت هواپیمایی بوئینگ شرکت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Member of delegacy of many 130 China attended flag-raising ceremony.
[ترجمه گوگل]اعضای هیئت 130 نفری چین در مراسم برافراشتن پرچم شرکت کردند
[ترجمه ترگمان]یکی از ۱۳۰ تن از ۱۳۰ کشور چین در مراسم برافراشتن پرچم شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The law in Germany establishes the delegacy system because of the two law systems' s different understanding to agency.
[ترجمه گوگل]قانون در آلمان سیستم تفویض اختیار را به دلیل درک متفاوت دو نظام حقوقی از نمایندگی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]قانون آلمان سیستم delegacy را به دلیل درک متفاوت این دو نظام حقوقی به نمایندگی ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The second section introduces the basic connotation and performing forms of corporation delegacy.
[ترجمه گوگل]بخش دوم مفاهیم اساسی و اشکال اجرای تفویض اختیار شرکت را معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]بخش دوم، معنای اولیه و اشکال عملکرد شرکت را معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. SamSung business is used still offer safety of complete set shift to print a solution for the athlete delegacy place where troops are stationed such as Germany.
[ترجمه گوگل]کسب و کار SamSung هنوز استفاده می‌شود و هنوز هم ایمنی تغییر مجموعه کامل را برای چاپ راه‌حلی برای محل هیئت ورزشکاران که در آن نیروها مستقر هستند، مانند آلمان ارائه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]کسب وکار samsung هنوز هم برای ایجاد راه حل برای ایجاد راه حل برای ورزش کار در جایی که نیروهای نظامی در آن مستقر هستند، به کار گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Shang Fulin is to attending clearance of conference of delegacy of Shanghai of countrywide National People's Congress to make this state.
[ترجمه گوگل]شانگ فولین برای تشکیل این ایالت در کنفرانس نمایندگی شانگهای از کنگره ملی خلق در سراسر کشور شرکت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]\"Shang Fulin\" (Shang Fulin)قصد دارد تا در جریان برگزاری کنفرانس of شانگهای از کنگره ملی مردم در سراسر کشور شرکت کند تا این وضعیت را به رسمیت بشناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمایندگی (اسم)
attorney, agency, delegation, representation, deputation, legation, delegacy, solicitorship

نماینده (اسم)
proxy, representation, deputation, agent, factor, doer, representative, envoy, delegate, deputy, assignee, envoi, exponent, symptom, indicant, delegacy, indicator

انتخاب (اسم)
choice, selection, option, pickup, draft, election, delegacy

هیئت نمایندگان (اسم)
delegacy

انگلیسی به انگلیسی

• position or office of a delegate; delegation of authority

پیشنهاد کاربران

بپرس