دی - لَ - پِ - دِیت
🔸 **معادل فارسی**:
- رسمی: ویران شدن، فرسوده شدن، از بین رفتن
- محاوره ای: وایسادن، خراب شدن، پوسیدن، از ریشه پوسیده شدن
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 **تعریف ها**:
1. ** ( فیزیکی – ساختمانی ) **:
فرسودگی ناشی از بی توجهی یا سوءاستفاده ( مثال: ساختمان ها، زیرساخت ها )
- *The abandoned mansion slowly dilapidated under years of exposure. *
�عمارت متروکه به مرور زیر بار سال ها بیتوجهی وایساد. �
2. ** ( انتزاعی – روانی ) **:
زوال تدریجی مفاهیم غیرمادی ( روابط، سیستم ها، سلامت )
- *Trust between them dilapidated after repeated betrayals. *
�اعتماد بینشون بعد از خیانت های مکرر پوسید. �
3. ** ( حقوقی – تاریخی ) **:
تخریب عمدی اموال ( کاربرد قدیمی )
- *Tenants were sued for dilapidating the leased estate. *
�مستأجرها به خاطر وایسوندن ملک اجاره ای تحت تعقیب قرار گرفتن. �
4. ** ( استعاری – اجتماعی ) **:
فرسایش نمادین ارزش ها یا نهادها
- *Corruption dilapidated the moral fabric of the organization. *
�فساد ریشه های اخلاقی سازمان رو پوسوند. �
________________________________________
🔸 **مترادف ها**:
decay – crumble – deteriorate – disintegrate – degrade
🔸 **معادل فارسی**:
- رسمی: ویران شدن، فرسوده شدن، از بین رفتن
- محاوره ای: وایسادن، خراب شدن، پوسیدن، از ریشه پوسیده شدن
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 **تعریف ها**:
1. ** ( فیزیکی – ساختمانی ) **:
فرسودگی ناشی از بی توجهی یا سوءاستفاده ( مثال: ساختمان ها، زیرساخت ها )
�عمارت متروکه به مرور زیر بار سال ها بیتوجهی وایساد. �
2. ** ( انتزاعی – روانی ) **:
زوال تدریجی مفاهیم غیرمادی ( روابط، سیستم ها، سلامت )
�اعتماد بینشون بعد از خیانت های مکرر پوسید. �
3. ** ( حقوقی – تاریخی ) **:
تخریب عمدی اموال ( کاربرد قدیمی )
�مستأجرها به خاطر وایسوندن ملک اجاره ای تحت تعقیب قرار گرفتن. �
4. ** ( استعاری – اجتماعی ) **:
فرسایش نمادین ارزش ها یا نهادها
�فساد ریشه های اخلاقی سازمان رو پوسوند. �
________________________________________
🔸 **مترادف ها**: