deification

/ˌdiəfəˈkeɪʃn̩//ˌdiːɪfɪˈkeɪʃn̩/

معنی: خداسازی، ایجاد الوهیت، قائل به الوهیت شخص یا چیزی
معانی دیگر: خداوند سازی (تبدیل چیزی به خدا)، خدا انگاری، خداوند شدگی (تبدیل شدن به خدا)، خداوارگی

جمله های نمونه

1. These allegations to the deification of psychology, in fact, a study of psychology is the psychological law of scientific activities .
[ترجمه گوگل]این ادعاها برای خدایی شدن روانشناسی، در واقع مطالعه روانشناسی قانون روانشناختی فعالیتهای علمی است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت این ادعاها تا به حال، یک مطالعه از روان شناسی، قانون روانشناسی فعالیت های علمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The deification of Steve Jobs was swift and amazing, an app that rose only in death.
[ترجمه گوگل]خدایی شدن استیو جابز سریع و شگفت‌انگیز بود، اپلیکیشنی که فقط در مرگ ظهور کرد
[ترجمه ترگمان]The استیو جابز سریع و شگفت انگیز بود، یک app که تنها در زمان مرگ از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Exaltation to divine rank or stature; deification.
[ترجمه گوگل]تعالی به مرتبه یا مقام الهی; خدایی شدن
[ترجمه ترگمان]کشیده شدن عیسی به مقام و مقام الهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Egyptian deification of time went further, to the point where almost every moment had its own presiding ruler based upon the stars and constellations.
[ترجمه گوگل]الوهیت مصریان زمان فراتر رفت، تا جایی که تقریباً هر لحظه حاکم خود را بر اساس ستارگان و صورت های فلکی داشت
[ترجمه ترگمان]The زمان مصر فراتر رفت و به نقطه ای رسید که تقریبا هر لحظه حاکم بر مسند خود براساس ستارگان و صور فلکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You created a deification and a miracle.
[ترجمه گوگل]خدایی و معجزه آفریدی
[ترجمه ترگمان]تو یه deification و یه معجزه درست کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Secular, it opposed deification of any kind, including of a leader like Mao Zedong.
[ترجمه گوگل]سکولار، مخالف خدایی شدن از هر نوع، از جمله رهبری مانند مائوتسه تونگ بود
[ترجمه ترگمان]سکولار، با deification از هر نوع، از جمله یک رهبر مثل مایو تسه تونگ مخالف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For the same reason, our party abhors the deification of an individual.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل حزب ما از خدایی شدن یک فرد متنفر است
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، حزب ما از ساختن یک فرد نفرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I admire the way he has virtually renounced ancestral claims to deification.
[ترجمه گوگل]من روشی را که او عملاً ادعاهای اجدادی برای خدایی شدن را کنار گذاشته است، تحسین می کنم
[ترجمه ترگمان]من این شیوه را تحسین می کنم که او عملا ادعاهای اجدادی خود را به deification از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As the drought intensified, Mulholland begged the city fathers to end their abject deification of growth.
[ترجمه گوگل]با تشدید خشکسالی، مولهالند از پدران شهر التماس کرد که به خدایی افتضاح رشد خود پایان دهند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که خشکسالی شدت گرفت، از پدران شهر تقاضا کرد که به مرحله abject abject خود پایان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Making sense of his status as a postmodern social icon is as difficult as understanding his posthumous deification by millions of fans.
[ترجمه گوگل]درک موقعیت او به عنوان یک نماد اجتماعی پست مدرن به همان اندازه دشوار است که درک خدایی شدن پس از مرگ او توسط میلیون ها طرفدار
[ترجمه ترگمان]ایجاد حس موقعیت او به عنوان یک نماد اجتماعی فرامدرن به اندازه درک و درک او از طریق میلیون ها طرفدار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In a little under a year this insecure High School drop-out had undergone a process of deification by press and public.
[ترجمه گوگل]در مدت کمی کمتر از یک سال، این ناامن ترک تحصیل در دبیرستان تحت یک فرآیند خدایی شدن توسط مطبوعات و مردم قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در مدت کمی کم تر از یک سال، این دبیرستان فاقد امنیت رها شده، فرآیندی از \"deification\" را با مطبوعات و مطبوعات آغاز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hence, in the West, the aim of the Christian is justification, but in the East, it is rather communion with God and deification .
[ترجمه گوگل]از این رو، در غرب، هدف مسیحی، توجیه است، اما در شرق، ارتباط با خدا و خدایی شدن است
[ترجمه ترگمان]از این رو، در غرب، هدف مسیحیان توجیه است، اما در شرق، آن بیشتر با خدا و خدا مقدس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An important achievement of the Twentieth Congress of the Communist Party of the Soviet Union lies in the fact that it showed us what serious consequences can follow from deification of an individual.
[ترجمه گوگل]یکی از دستاوردهای مهم کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در این واقعیت نهفته است که به ما نشان داد که خدایی شدن یک فرد چه پیامدهای جدی می تواند به دنبال داشته باشد
[ترجمه ترگمان]دستاورد مهم کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در این حقیقت نهفته است که به ما نشان داد که عواقب جدی می تواند از deification یک فرد پیروی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Another intellectual - rationalist approach to primitive religion is exemplified by Emile Durkheim, who saw religion as the deification of society and its structures.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از رویکردهای روشنفکرانه - عقل گرایانه به دین بدوی، امیل دورکیم است که دین را خدایی کردن جامعه و ساختارهای آن می دانست
[ترجمه ترگمان]امیل دورکیم که دین را به عنوان deification جامعه و ساختارهای آن دید، یک رویکرد عقلانی - منطقی دیگر به مذهب ابتدایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خداسازی (اسم)
deification

ایجاد الوهیت (اسم)
deification

قائل به الوهیت شخص یا چیزی (اسم)
deification

انگلیسی به انگلیسی

• act of deifying, act of making divine

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : deify
✅️ اسم ( noun ) : deity / deification / deism
✅️ صفت ( adjective ) : deific
✅️ قید ( adverb ) : _
بت سازی
خداگونگی
الوهیت بخشی

بپرس