dehydrate

/dəˈhaɪdret//ˌdiːˈhaɪdreɪt/

معنی: اب چیزی را گرفتن، بی آب کردن، پسابش داشتن، وابشت کردن
معانی دیگر: (بافت و ترکیب و ماده و غیره) آب زدایی کردن، (خوراک) خشک کردن، آب زدایی شدن، خشک شدن، آب از دست دادن، بی اب کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: dehydrates, dehydrating, dehydrated
(1) تعریف: to remove water from (fruits, vegetables, or other foods) for preservation.
مشابه: dry, evaporate

(2) تعریف: to remove water or the elements of water from (a chemical compound).
متضاد: hydrate

(3) تعریف: to cause (the body or bodily tissues) to lose water.
متضاد: hydrate
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: dehydration (n.), dehydrator (n.)
• : تعریف: to lose water; dry out.
متضاد: hydrate

جمله های نمونه

1. Runners can dehydrate very quickly in this heat.
[ترجمه گوگل]دوندگان می توانند در این گرما خیلی سریع آب بدن خود را کم کنند
[ترجمه ترگمان]Runners می توانند خیلی سریع آب را در این گرما خشک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. People can dehydrate in weather like this.
[ترجمه گوگل]مردم در چنین هوای ممکن است دچار کم آبی شوند
[ترجمه ترگمان]مردم می توانند مثل این آب و هوایی را بی آب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. People can very quickly dehydrate in the desert.
[ترجمه گوگل]مردم می توانند خیلی سریع در بیابان کم آب شوند
[ترجمه ترگمان]مردم می توانند خیلی سریع ما را در بیابان بی آب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. High temperatures make people dehydrate very quickly.
[ترجمه گوگل]دمای بالا باعث می شود افراد خیلی سریع آب بدن را کم کنند
[ترجمه ترگمان]دمای بالا مردم را خیلی سریع بی آب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A fever can easily dehydrate the body.
[ترجمه گوگل]تب می تواند به راحتی بدن را کم آب کند
[ترجمه ترگمان]تب می تواند به آسانی بدن را بی آب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gutted flap washed by current water, dehydrate using graded ethanol, vitrification by dimethylbenzene and deposited in holly oil.
[ترجمه گوگل]فلپ روده شسته شده با آب جاری، آبگیری با استفاده از اتانول درجه بندی شده، انجماد با دی متیل بنزن و رسوب در روغن هالی
[ترجمه ترگمان]این دریچه با آب جاری شسته می شود و با استفاده از اتانول graded، vitrification توسط dimethylbenzene و در روغن نخل ته نشین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Serious person can have haematemesis, melaena, dehydrate even, and toxic reach shock to wait.
[ترجمه گوگل]فرد جدی ممکن است به هماتمز، ملنا، حتی کم آبی و شوک دسترسی سمی مبتلا شود
[ترجمه ترگمان]یک فرد جدی می تواند haematemesis، melaena، بی آب و پوست را داشته باشد و ممکن است برای انتظار ضربه مهلک به شما بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rate of water and the percentage of dehydrate is calculated.
[ترجمه گوگل]میزان آب و درصد کم آبی محاسبه می شود
[ترجمه ترگمان]نرخ آب و درصد of محاسبه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Get an introduction on how to dehydrate food from our expert in this free how-to video on making dehydrated foods.
[ترجمه گوگل]در این ویدیوی آموزشی رایگان در مورد تهیه غذاهای کم‌آب، مقدمه‌ای در مورد نحوه آب‌گیری غذا از متخصص ما دریافت کنید
[ترجمه ترگمان]یک مقدمه در مورد این که چگونه از متخصص خود در این روش رایگان غذای خود را تهیه کنید، تهیه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A fever can easily dehighdrery dehydrate the body.
[ترجمه گوگل]تب می تواند به راحتی باعث کم آبی بدن شود
[ترجمه ترگمان]تب می تواند به آسانی بدن را بی آب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Water metabolization is behaved mussily mix to dehydrate water is overmuch, among them water divides urgent chronic water to be mixed too much again too much water is toxic.
[ترجمه گوگل]متابولیسم آب رفتار مخلوط موسیلی برای آبگیری آب زیاد است، در میان آنها آب مزمن فوری را تقسیم می کند تا بیش از حد مخلوط شود دوباره آب بیش از حد سمی است
[ترجمه ترگمان]آب metabolization با هم مخلوط می شوند و آب را بی آب می کنند، از جمله آب آن ها را به آب مزمن تبدیل می کند تا بیش از حد آب شود و آب بسیار زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dehydrate not antirusting DF-128 oil it dehydrate pharmaceutical, rust inhibitor, in quality petroleum not light if assigning, make heating up in a steamer.
[ترجمه گوگل]روغن ضد زنگ DF-128 را آبگیری کنید، داروی ضد زنگ، بازدارنده زنگ زدگی، با کیفیت نفت سبک نیست، در صورت تخصیص، باعث گرم شدن در بخارپز می شود
[ترجمه ترگمان]dehydrate بخش DF - ۱۲۸ را روغن نمی گیرد، بازدارنده زنگ اهن را بی آب می کند، در صورتی که در صورت تخصیص، گرمایش را در یک کشتی بخار گرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The yellow substance was gypsum, or calcium sulfate dehydrate, a common component of plaster.
[ترجمه گوگل]ماده زرد رنگ گچ یا سولفات کلسیم دهیدراته بود که جزء رایج گچ است
[ترجمه ترگمان]ماده زرد سنگ گچ، یا کلسیم سولفات، جز مشترکی از گچ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That sick man will dehydrate and die if we do not get medical help.
[ترجمه گوگل]آن مرد بیمار اگر به ما کمک پزشکی نگیریم آب بدنش کم می شود و می میرد
[ترجمه ترگمان]آن مرد مریض will خواهد کرد و اگر کمکی به ما نکند، خواهد مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اب چیزی را گرفتن (فعل)
dehydrate

بی آب کردن (فعل)
dehydrate

پسابش داشتن (فعل)
dehydrate

وابشت کردن (فعل)
dehydrate

تخصصی

[عمران و معماری] پسابیدن
[زمین شناسی] پس‎آبیدن، آب چیزی را گرفتن، بی آب کردن، پسابش داشتن

انگلیسی به انگلیسی

• deprive of water, remove water from; lose bodily fluids

پیشنهاد کاربران

آبگینیدن =
آب
گین ( دارندگی )
یدن
باعث شدن تا چیزی آبگین/آبدار شود.
Dehydrate
وابگینیدن =
وا ( منفی کننده مانند واکنش )
آب
گین ( دارندگی مانند خشمگین )
یدن = کارواژهنده/کارواژه ساز
باعث شدن تا چیزی آبگینِگی خود را از دست بدهد.
پَدابیدَن.
پَد = پیشوند منفی کننده. مانند پدافند که از پَد ( کوتاهیده پاد ) و آفند درست شده.
آب = اسم
یدن = پسوند کارواژهنده ( فعل ساز )
دیهیدراته کردن ( شیمی )
آبکشی
خشک کردن
Dry up or dehumidify
آب زدودن ، آب زدوده کردن ، کم آب کردن

بپرس