1. Torture always dehumanizes both the torturer and his victim.
[ترجمه گوگل]شکنجه همیشه هم شکنجه گر و هم قربانی او را غیر انسانی می کند
[ترجمه ترگمان]شکنجه همیشه هر دو شکنجه دهنده و قربانی هاش رو درمان می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The years of civil war have dehumanized all of us.
[ترجمه گوگل]سالهای جنگ داخلی همه ما را از انسانیت خارج کرده است
[ترجمه ترگمان]سال های جنگ داخلی همه ما را از دست داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It's a totalitarian regime that reduces and dehumanizes its population.
[ترجمه گوگل]این یک رژیم توتالیتر است که جمعیت خود را کاهش می دهد و از انسانیت می کاهد
[ترجمه ترگمان]این یک رژیم استبدادی است که جمعیت آن را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Printed exhortations can convey the same dehumanizing views; but print is limited in its manipulating power by the factor of delay.
[ترجمه گوگل]توصیه های چاپی می تواند همان دیدگاه های غیرانسانی را منتقل کند اما چاپ در قدرت دستکاری آن توسط عامل تاخیر محدود می شود
[ترجمه ترگمان]توصیه های چاپی می توانند دیدگاه های مشابهی را بیان کنند؛ اما چاپ در قدرت دستکاری آن با ضریب تاخیر محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Terkel says today's society has been dehumanized by technology.
[ترجمه گوگل]ترکل میگوید که جامعه امروزی به دلیل تکنولوژی غیرانسانی شده است
[ترجمه ترگمان]Terkel می گوید که جامعه امروز از طریق فن آوری مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. No wonder the mere reminder of this dehumanizing principle is offensive to many blacks, particularly black women.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که یادآوری این اصل غیرانسانی برای بسیاری از سیاه پوستان، به ویژه زنان سیاه پوست، توهین آمیز است
[ترجمه ترگمان]تعجبی ندارد که یادآور این اصل dehumanizing برای بسیاری از سیاهان، به خصوص زنان سیاه پوست، توهین آمیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. One woman writing anonymously to a women's magazine told of her distress at a particularly dehumanizing gynaecological examination.
[ترجمه گوگل]زنی که به طور ناشناس برای یک مجله زنان می نویسد از ناراحتی خود در معاینه زنان به خصوص غیرانسانی گفت
[ترجمه ترگمان]زنی که به طور ناشناس به مجله زنان نامه نوشت، از پریشانی او در امتحان dehumanizing particularly خبر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Power without morality is a dehumanizing weapon. Freedom without morality is dangerous to human development. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]قدرت بدون اخلاق یک سلاح غیرانسانی است آزادی بدون اخلاق برای رشد انسان خطرناک است دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]قدرت بدون اخلاق یک سلاح dehumanizing است آزادی بدون اخلاق برای توسعه انسانی خطرناک است دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Either they are so dehumanized that they don't care or else they have learned to live comfortably with their guilt.
[ترجمه گوگل]یا آنقدر بیانسان شدهاند که برایشان مهم نیست یا یاد گرفتهاند که با احساس گناهشان راحت زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]خواه نا خواه نا خواه نا خواه نا خواه نا خواه نا خواه نا خواه نا خواه نا خواه نا خواه نا خواه با گناه خود زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. In both cases the result of improvement is a dehumanized landscape and something like a moral vacuum.
[ترجمه گوگل]در هر دو مورد، نتیجه بهبود یک چشمانداز غیرانسانی و چیزی شبیه خلاء اخلاقی است
[ترجمه ترگمان]در هر دو مورد نتیجه بهبود یک منظر غیر انسانی و چیزی شبیه خلا اخلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. They would have to replace them for medical technicians, both dehumanized and mediocre with a superficial glaze of competence.
[ترجمه گوگل]آنها باید آنها را برای تکنسین های پزشکی جایگزین کنند، چه غیرانسانی و چه متوسط با لعاب سطحی صلاحیت
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور می شدند جای آن ها را برای تکنسین های پزشکی، که هر دو جنبه انسانی خود را از دست داده بودند و از نظر مهارت سطحی متوسط بودند، تعویض کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Writers of the time talked about how factories and mills dehumanized workers.
[ترجمه گوگل]نویسندگان آن زمان در مورد اینکه چگونه کارخانه ها و کارخانه ها کارگران را از انسانیت خارج کردند صحبت کردند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان زمان در مورد نحوه عملکرد کارخانه ها و کارخانه ها صحبت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This seems to contradict the common belief that computers dehumanize the individual.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این با این باور رایج که رایانه ها از انسان خارج می شوند، در تضاد است
[ترجمه ترگمان]این به نظر می رسد با اعتقاد رایج بر این باور است که کامپیوترها فرد را کنترل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Any genocidal movement that has left behind a written record has been shown to use the mechanism of disgust to dehumanize people and make them easier to kill.
[ترجمه گوگل]نشان داده شده است که هر جنبش نسل کشی که سابقه ای مکتوب از خود به جا گذاشته است از مکانیسم انزجار برای غیر انسانی کردن مردم و آسان کردن کشتن آنها استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]هر گونه جنبش genocidal که پشت یک سابقه نوشته شده باقی مانده است، نشان داده شده است که از مکانیزم انزجار مردم برای کشتن مردم استفاده کرده و آن ها را به راحتی می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید